ریزش اسلام سیاسی در حوزه‌های علمیه
*آیت‌الله ایازی

در تجربه بشری، روشن شده قدرت سیاسی و مذهبی اگر محدود نشود، چگونه از دین به نفع استبداد و نابود کردن صدای هر مخالف استفاده می‌گردد.

پرسش: آیت الله ایازی نواندیش و مجتهد اصلاح طلب گفت: در حوزه شاهد ریزش‌هایی هستیم که این ریزش‌ها علیه حکومتی و سیاسی کردن اسلام است؛ نقادی‌هایی معطوف به دست کشیدن از دعوت به خشونت و قالب‌بندی کردن مسائل دخالت دین در حکومت مطرح است. گزیده اظهارات در یک گفتگو : *گرچه در آینده اگر قرار باشد سیر تحولات تاریخی این دوره ثبت شود، اتفاقات چند ماه اخیر به‌عنوان نمود نمایان این شکاف ثبت خواهد شد، ولی نقطه‌عطف همان سال 88 قلمداد خواهد شد، اما می‌توانم به منابع، مقالات و کتاب‌هایی در حوزه دینداری و پیمایش جامعه ارجاع دهم که نشان می‌دهد نواندیشان دینی از سال‌ها قبل در این زمینه پس از این اتفاقات دغدغه داشته و کار کرده‌اند. شخصاً در سال 1381 به مناسبت بحث «قلمرو اجرای شریعت در حکومت دینی» این نگرانی را طرح کردم که بعداً تبدیل به کتاب شد؛ در سال 1382 در مقاله «آینده مرجعیت شیعه» به مسئله منزلت روحانیت پرداختم؛ در سال 1386 بحث «الزام حجاب در حکومت دینی» را مطرح کردم که در آن زمان حجاب مسئله سیاسی نبود، اما توجه به آن برآمده از شرایط بیرونی جامعه بود؛ اما پیش‌بینی می‌شد اگر این سختگیری‌ها و ابزاری کردن دین گسترش یابد، حتماً مسئله حجاب از شکل دینی بودن وسیله اعتراض و سیاسی بشود. *در حوزه‌های دیگری هم نواندیشان دینی مباحث جدیدی مطرح کردند؛ نظیر اینکه آیا اساساً اسلام با مقوله انقلاب میانه دارد یا خیر. چون انقلاب به هر حال همراه با خشونت و مصادره اموال و تصرف‌های عدوانی و بسیاری از مسائل خلاف اخلاق در هم آمیخته شده و محل سؤال است که آیا این شیوه‌ها با دستورات دینی و مبناهای فقهی سازگار است یا خیر. موضوعات و مسائلی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی مطرح می‌شد؛ مثل مواجهه با هنر، موسیقی، روابط بین دختر و پسر، شیوه‌های ازدواج و مسائل دیگری در عرصه مسائل حق اراده انسان، حقوق شهروندی و مسائل اقلیت‌های دینی. *جریان سنتی قبل از انقلاب نمی‌خواست وارد سیاست شود، اما روند انقلاب باعث شد وارد برخی از مسائل سیاسی شود، اما دوباره قبض و بسطی رخ داد و اتفاقات اخیر سبب شد این جریان بیشتر دچار هراس شود. چون گفتند ما یک بار وارد مسائل سیاسی شدیم و این ورود به نام دین تمام شد و در این جهت دین به‌شدت ضربه دید؛ الآن بگذارید خواسته‌های مردم در روند طبیعی خود پیش برود و ما دیگر از دین هزینه نکنیم. شاید جامعه نداند چرا جریان سنتی این اندازه سکوت پیشه کرده و از موضع گرفتن پرهیز دارد؛ اما این تصور ورود دارد که اگر موضع‌گیری کرده و وارد قضایا شوند، بسا بعداً تبعات منفی بیشتری برای دین داشته باشد. *در حوزه شاهد ریزش‌هایی هستیم که این ریزش‌ها علیه حکومتی و سیاسی کردن اسلام است؛ نقادی‌هایی معطوف به دست کشیدن از دعوت به خشونت و قالب‌بندی کردن مسائل دخالت دین در حکومت مطرح است. نمونه‌اش را اگر بخواهیم مثال بزنیم، افراد فراوانی که در اتصال به قدرت بودند یک‌باره از این مسئله تبری کردند و حتی در قم از سوی جریان حکومتی برای این پدیده نشست گذاشتندمانند مهدی نصیری که حوزوی است و از حوزه به روزنامه کیهان رفت. غیر از اینکه چندین مقاله در تبری از گذشته خود نوشته، مجموعه‌های دیگری هم ایجاد کرده که مرتباً در نقد گذشته و حال می‌نویسند و حتی به مقوله‌های نظری اشاره می‌کنند. *درگذشته در میان فقیهان اهتمام چندانی به تبیین و تکیه بر این اصل نبوده است. در تجربه بشری، روشن شده قدرت سیاسی و مذهبی اگر محدود نشود، چگونه از دین به نفع استبداد و نابود کردن صدای هر مخالف استفاده می‌گردد؛ تا جایی که لازم نبود این مخالف غیرمسلمان باشد، بلکه حتی گاه از این قدرت در جهت ملکوک کردن هر مخالف قرائت رایج استفاده می‌شود. نظریه‌ای توسط عالمی مطرح شده که مطابق فهم قدرت مسلط نیست، فرد از هستی ساقط می‌شده است! این مسئله شامل دگراندیشان و مخالفان عقیدتی هم به طریق اولی شده است. *در نوگرایی دینی مبنای دینی حقوق دگراندیشان آیه 8 سوره ممتحنه است که روش برخورد با غیرمسلمانانِ غیرمحارب را به صراحت و شفافیت تعیین می‌کند که باید بر اساس بِرّ و قسط باشد: أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ. و این اصل اخلاقی و حقوقی تخصیص و تقییدبردار نیست، زیرا این آیه گویی در پاسخ به این سؤال است که روش برخورد با غیرمسلمانان از کافران و مشرکان و اهل کتاب که در مقام جنگ نیستند، چیست؟ قرآن پاسخ می‌دهد: اگر آنان صلح را پذیرفتند یا در مقام جنگ نبودند، باید با آنان به‌خوبی و عدالت رفتار شود. همچنین این آیه اصل حاکم بر همه آیاتی است که مسئله مودّت، ولایت، بطانت و علاقه با غیرمسلمانان را نفی کرده و این آیه تفسیر می‌کند که منظور از نهی، هر موّدت و دوستی و همسر گرفتنی و پیوندی نیست؛ بلکه منظور نهی مودّت با آن‌هایی است که در جهت دشمنی با خدا و رسول و ضدیت با دین و تحقیر مسلمین جنگ می‌کنند، چنان‌که در آیه بعدی به‌صورت ایجابی بیان می‌کند: إِنَّما ینْهاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکمْ فِی الدِّینِ. منبع: چشم‌انداز ایران شماره 140   ###