هفت زیان و آفت و انحراف در نتیجه یک کج اندیشی!
*مرحوم مهدی بازرگان

باید ببینیم که اصرار ما در منحصر دانستن هدف دین به آخرت و خدا و تفکیک رسالت انبیاء از سیاست و اداره دنیا چیست؟

پرسش: مرحوم مهندس بازرگان نوشت: حکومت و سیاست یا اداره امت و مملکت و ملت، از دیدگاه دیانت و بعثت پیامبران، تفاوت اصولی با سایر مسائل و مشاغل زندگی ندارد.‌ همانطور که قبلاً گفته شد اگر اسلام و پیامبران به ما درس آشپزی و باغداری یا چوپانی و خانه داری نداده و به خودمان واگذار کرده اند تا با استفاده از عقل و تجربه و تعلیمات و با رعایت پاره ای احکام حلال و حرام شرعی آنها را انجام دهیم، امور اقتصاد و مدیریت و سیاست هم به عهده خودمان می باشد. کما آنکه قرآن، با وجود ارزش و اعتبار و احترام فوق العاده ای که برای علم و تعلیم و تفکر قائل است و مکرر آنها را سفارش کرده است، در هیچ سوره و آیه ای درس ریاضیات یا زمین شناسی و الکترونیک یا فلسفه و فیزیک به ما نمی دهد. بنابراین اشکالی ندارد که ادیان الهی مبارزه با ستمگران و عدالت و اداره امت ها را تجویز و تاکید کرده باشند ولی ایدئولوژی و احکام و تعلیمات خاصی در آن زمینه ها نداده باشند. به این ترتیب چنانچه آخرت و خدا را برنامه اصلی بعثت انبیاء بدانیم و امر و اصلاح دنیا هدف و وظیفه ادیان الهی نباشد، دیگر ایراد و نقصی برای ادیان نخواهد بود که گفته شود در اصول و احکام دین همه مسائل و مشکلات زندگی و دستورالعمل های جامع و کامل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز جوامع وجود ندارد. یا بگوییم که یک ایدئولوژی صرفا دینی می تواند به لحاظ سیاست و مدیریت و اقتصاد یا به طور کلی دنیاشناسی و جهان‌بینی انسانی و فلسفی و فنی، کامل و کافی نباشد. دینی که به خاطر دنیا درست شود، خدایی که برای درد و آرزوهای دنیا پرستیده شود یا آخرت و بعثت و ثوابی که در راه خواسته های دنیا تامین گردند، نه دین است نه خدا و نه آخرت. شرکی است در کنار و در برابر توحید و مصداقی از انقلاب و بازگشت به عقب، یا خسران و هلاکت. باید ببینیم که اصرار ما در منحصر دانستن هدف دین به آخرت و خدا و تفکیک رسالت انبیاء از سیاست و اداره دنیا چیست؟ در همین باره، هفت زیان و آفت و انحراف را ذکر می کنم؛ یک: تبدیل توحید به شرک، در جمهوری اسلامی خودمان نیز دیدیم که شعار «دین و دنیا، به صورت ادغام دین و سیاست» و«سیاست تابع روحانیت» کار را به جایی رساند که گفتند حکومت و بقای نظام(یا به بیان دیگر بقای قدرت و حاکمیت) از اولویت و اصالت برخوردار بوده و اگر مصالح دولت و حفظ امت اقتضا نماید می توان اصول و قوانین شریعت را فدای حاکمیت نمود. و تا تعطیل«توحید» پیش رفتند! وقتی فرض بر این باشد که تمشیت امور دنیا و اداره امت ها جزو برنامه بعثت است، قهرا رهبری و حکومت باید به دست کارشناسان شریعت قرار گیرد. دو: انصراف از دین و سلب امید و ایمان مردم نسبت به دین، در اثر ناتوانی دین و شریعت در جوابگویی به مسائل بی شمار و نوظهور علمی و انسانی و حل مشکلات دائم التزاید فردی و اجتماعی دنیا. از آنجا که مکاتب توحیدی و رسالت انبیا و شریعت ها، نه برای جوابگویی به مسائل علمی و عملی جهان بی نهایت گسترده و مرموز به وجود آمده است و نه به منظور درمان دردهای آدمی و مشکلات دنیایی نازل گردیده است و چنین انتظار و ادعا پشتوانه محکم و مستندی در کتاب و سنت نداشته، صرفا مخلوق آمال و افکار بشری است، وقتی مردم مومن و مخصوصاً جوانان پرشور و امید، مواجه با ناتوانی و عجز ادیان گردند و ببینند که متصدیان و مدافعان ناچار می شوند که به اصلاح و التقاط یا عجز و اعتراف بپردازند، نسبت به اعتقادات خود سرد و بدبین می گردند. سه: نتایج معکوس و تجربیات تلخی که از تصرف دین و دولت به دست رهبران شریعت حاصل می شود. چهار: اسلامی که با پشتوانه قدرت و روش اکراه پیش برود، بیشتر کالای شیطان است تا دین خدا. پنج: «دین برای دنیا» یا «ترک دنیا به خاطر دین» دو حالت افراط و تفریط در دین هستند. شش: اعتقاد به اینکه پیامبران خدا صرفا خبر دهندگان و تدارک کنندگان قیامت و آخرت و معرفی کنندگان خالق یکتا بوده اند و دنیا چیزی جز مزرعه و کشتزار یا میدان فعالیت و تربیت آدمی برای حیات جاودان و خدایی شده انسان نمی باشد، ضرورتی است نیروبخش برای بقای دین و دنیا و نگاهداری انسان ها، در چنین روزگار سراسر رنج و ملال. هفت: اما مسئله مهم تر زیان سنگینی است که طرز تفکر«دین برای دنیا» به بار می آورد. انتظار یا اعتقاد به اینکه بعثت پیامبران و تعلیمات آنها، کلا یا ضمنا به خاطر اصلاح انسان ها و اداره صحیح امور فردی و اجتماعی آنها در دنیا می باشد و ادیان توحیدی، علاوه بر اصول و احکام عبادی، جامع اندیشه ها و رهنمودهای لازم برای بهبود زندگی افراد و جوامع بشری هستند، باعث می شود که مومنین و علاقه مندان، احساس وظیفه و نگرانی نکنند و درباره مسائل و مشکلات خود و اجتماع و جامعه بشری به امید اینکه دستورالعمل و پاسخ این وظایف و مسائل در دین آمده است، در صدد تدبیر و فعالیت و تلاش خارج از احکام دین برنیایند؛ بلکه کافی خواهد بود که در انجام حدود و وظایف شرعی مراقبت لازم به خرج دهند تا دنیا و آخرتشان به وجه احسن تامین گردد. بدون آنکه احتیاج به کسب دانش ها و کنجکاوی و تفحص در مسائل و قوانین طبیعت و خلائق داشته باشند و با دنیای خارج خودشان و اکتشافات و اختراعات برای چاره جویی مشکلات فزاینده زندگی و دنیا بپردازند. علاوه بر آن ناچار شوند اصرار بورزند که شریعت و فقهشان، چون از طرف خداست، کامل و جامع می باشد و باید به همان صورت که هست جواب نیازها و اشکالات و ابتلاهای همه عصرها و انسان ها را داده و نباید چیزی در آن وارد گردد و تغییری در آن داد. ماحصل کلام آنکه آنچه از مجموعه آیات و سوره های قرآن برمی آید، قسمت اعظم و اصلی آن بر محور دو مسئله خدا و آخرت است. خدا به صورت پذیرش و پرستش او و خودداری شدید از پرستش و پیروی خداهای دیگری و آخرت به صورت قبول قیامت و زندگی‌ دو گونه آن دنیا، ضمن آنکه احکام فقهی کمتر از دو درصد آیات قرآن را به خود اختصاص داده است. آنچه در هیچ یک از این سرفصل ها یا سرسوره ها و جاهای دیگر دیده نمی شود، این است که گفته شده باشد ما آن را فرستادیم تا به شما درس حکومت و اقتصاد و مدیریت و یا اصلاح امور زندگی و دنیا را بدهد. ولی به طور کلی گفته شده است که شما در روابط فی‌مابین به عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پیشه کنید و تا عمل صالح انجام ندهید ایمان به خدا، شما را راهی به بهشت نخواهد کرد.   ###