چریکی که ترور شد

سیدمجتبی سومین فرزند خانواده‌اش بود و در جوانی به سبب ظاهر، نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد، به طوری که در سال ١٣٣٨ به عنوان زیباترین جوان ایران شناخته شد. او برای استخدام به ارتش شاهنشاهی رفت اما جو حاکم بر ارتش با احوال او تناسبی نداشت و از آنجا بیرون ‌آمد و به شغل آزاد روی آورد.

پرسش: سیدمجتبی هاشمی در سال ١٣٥٩ گروه ضربتی بنام گروه «فداییان اسلام» را تشکیل داد. پس از شروع جنگ ایران و عراق، ستاد این گروه در هتل کاروانسرای آبادان شکل گرفت و او و همرزمانش، در مقاومت ۳۲ روزه این شهر، با امیر سرتیپ منوچهر کهتری ایستادگی کردند. به گزارش ایسنا، «سید مجتبی هاشمی» نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران، فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق و به همراه مصطفی چمران تنها فرمانده جنگ‌های نامنظم در ایران بود. کسی که در ۱۳ ابان ۱۳۱۹ در محله شاپور به دنیا آمد و در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق)، تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.  سیدمجتبی؛ زیباترین جوان ایرانی در سال ۱۳۳۸   سیدمجتبی سومین فرزند خانواده‌اش بود و در جوانی به سبب ظاهر، نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد، به طوری که در سال ١٣٣٨ به عنوان زیباترین جوان ایران شناخته شد. او برای استخدام به ارتش شاهنشاهی رفت اما جو حاکم بر ارتش با احوال او تناسبی نداشت و از آنجا بیرون ‌آمد و به شغل آزاد روی آورد. او که در کنار کار، به ورزش‌های باستانی و کُشتی نیز مشغول بود، در سال ١٣٤٢ به هیئت‌های مذهبی پیوست و بارها به دلیل مبارزاتش، توسط نیروهای ساواک تحت تعقیب قرار گرفت.وی دارای تحصیلات متوسطه بود. سید مجتبی متاهل، دارای دو فرزند و در تهران سکونت داشت.   محافظ امام خمینی(ره) در زمان ورود به ایران او قبل از انقلاب اسلامی، ازدواج کرد و با آغاز مبارزات مردم علیه شاه، کم کم زندگی‌اش رنگ و بوی سیاسی گرفت تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید. در زمان ورود امام خمینی جزو نخستین افراد حلقه محافظان او در کمیته استقبال قرار می‌گیرد؛ وی بعد از پیروزی انقلاب، جزو یکی از مؤسسین کمیته انقلاب اسلامی منطقه ٩ بود. برای دستگیری ضدانقلاب به «پاوه» رفت او از سوی خلخالی مأمور به شناسایی و دستگیری ضدانقلاب شد و با آغاز غائله ضد انقلاب در غرب کشور، به پاوه رفت و اینجا بود که پایش به جنگ باز شد و با آغاز رسمی جنگ، جزء نخستین افرادی بود که خود را به جبهه‌های جنوب‌ رساند. یک بار خواست با نیروهایش به جبهه برود که اتوبوس پیدا نمی‌کند. موضوع را به خلخالی اطلاع دادند، وی می‌گوید خود را با دو اتوبوسی که با آنها مواد مخدر حمل می‌شده و الان توقیف است، به جبهه برسانید و بعد که به مقصد رسیدید، راننده را آزاد کنید. مسئول راه‌اندازی گروه «فدائیان اسلام» سیدمجتبی هاشمی در سال ١٣٥٩ گروه ضربتی بنام گروه «فداییان اسلام» را تشکیل داد. پس از شروع جنگ ایران و عراق، ستاد این گروه در هتل کاروانسرای آبادان شکل گرفت و او و همرزمانش، در مقاومت ۳۲ روزه این شهر، با امیر سرتیپ منوچهر کهتری ایستادگی کردند.  سید مجتبی، در این مدت در دو محور عملیاتی، زیر پل خرمشهر و جبهه ذوالفقاریه آبادان با تشکیل دو خاکریز به عنوان خط اول (الله) و خط دوم (علی) نیروها را سازماندهی کرد و به مدت یک سال در سرما و گرمای بالای ۵۵درجه با کمترین امکانات و تحمل رنج و مشقت زیاد، توانست سدی مقابل ماشین مجهز جنگی ارتش صدام ایجاد کند. هدف گلوله‌های مجاهدین خلق شد سید مجتبی و خانواده‌اش بارها از طرف مجاهدین خلق، تهدید به مرگ شده بودند اما لحظه‌ای از عزم خود برای یاری رساندن به جبهه‌ها فروگذار نکرد. او بعد از مدتی از جبهه‌ها برگشت و مغازه لباس‌فروشی‌اش را دوباره دایر کرد. او در زمانی که در عملیات ثامن‌الائمه(ع) (شکست حصر آبادان) حضور داشت مورد هدف چندین عملیات تروریستی ناکام از سوی مجاهدین خلق قرار گرفت. بعد از پخش اعلامیه‌هایی که در آن نام سیدمجتبی و چند تن دیگر از بچه‌های فداییان اسلام به نام افرادی که توسط مجاهدین خلق اعدام خواهند شد،‌ ذکر شده بود، عاقبت در آستانه ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۴ سید مجتبی هاشمی، از پشت سر هدف گلوله‌ تیم‌های ترور مجاهدین خلق قرار گرفت و به شهادت رسید. در بخشی از وصیتنامه او می‌خوانیم: بسمه تعالی امیدوارم که خداوند گناهانم را مورد بخشش قرار دهد. از کلیه کسانی که به طریقی دینی به آنها دارم طلب مغفرت می‌کنم. خواهش می‌کنم مرا ببخشید تا خدای مهربان هم شما را ببخشد. کسانی که به من دینی دارند، همه آنها را می‌بخشم، امید که خدای قادر متعال همه آنها را بیامرزد. از پدر و مادر عزیزم حلالیت می‌طلبم و همسر و فرزندانم را به شما می‌سپارم. امید که آنان را در جهت دین مبین اسلام به رهبری امام تشویق کنید. از همسر و فرزندانم که نتوانستم بیش از این وسیله آسایش‌شان را فراهم نمایم، طلب بخشش می‌کنم. از خواهران و برادرانم حلالیت می‌طلبم. توصیه من به شما عزیزان این است که «خدا را فراموش نکنید». ###