«ظلم حکومت»؛ «فراخوان» به قیام عمومی!
*آیت الله سروش محلاتی

ر فضایی که حاکمان فریاد معترضان را نمی‌شنوند و با بی اعتنایی خود بر عصبانیت آنان می‌افزایند، توصیه به معترضانی که از اعماقِ جان احساس ظلم و جفا می‌کنند، چه سودی دارد و از آنها چه انتظاری می‌رود؟ در این‌گونه موقعیت ها باید عقلای قوم نقش آفرینی کرده و حاکمان را برای پذیرفتن خواسته‌های به‌ حق مردم تحت فشار قرار دهند. سکوت کردن و یا به نفع حکمران ناعادل وارد شدن خلاف حق و عدل است و آنها باید تلاشی مانند موضع فعال حضرت علی در زمان شورش علیه عثمان داشت.

پرسش: وقتی موج اعتراض در جامعه به حرکت در می‌آید، حکمرانان برای کنترل آن به دنبال پیدا کردن سر نخ ها و برخورد با آنها می‌روند و در صدد شناسایی کسانی که فراخوان داده و به اعتراض یا قیام دعوت کرده‌اند — بخصوص عوامل خارجی — برمی‌آیند ولی سرنخ ها در کجاست؟ «ظلم حکومت»؛ «فراخوان» به قیام عمومی! آیت الله سروش محلاتی سرنخ ها وقتی موج اعتراض در جامعه به حرکت در می‌آید، حکمرانان برای کنترل آن به دنبال پیدا کردن سر نخ ها و برخورد با آنها می‌روند و در صدد شناسایی کسانی که فراخوان داده و به اعتراض یا قیام دعوت کرده‌اند — بخصوص عوامل خارجی — برمی‌آیند ولی سرنخ ها در کجاست؟ حاکمان چه می‌گویند؟ معمولا حاکمان گمان می‌کنند: اولا علت پیدایش موج اعتراضی، افراد خاصی اند و چون آنها فراخوان حضور در اعتراضات می‌دهند، مردم فریاد بر می‌آورند، ثانیا: با از بین بردن این سرشاخه ها که نقش علت دارند، اعتراض مردم پایان می‌یابد. امیرالمومنین چه می‌گوید؟ امیرالمومنین در نهج البلاغه، تحلیل دیگری از ریشه فراخوان اعتراضی دارد که مبتنی بر علت جویی “ازداخل” و علت جویی “از وضعیت” است، در نگاه حضرت، وقتی جامعه در وضعِ “بی عدالتی” قرار دارد، نیازی به فراخوان از سوی افراد معارض در داخل و یا دشمن کینه توز در خارج نیست. “بی عدالتی”، وضعیتی است که خود، “فراخوان” می‌دهد و مردم را “دعوت” به موضع گیری می‌کند: در مرحله اول، انتقاد و در مرحله دوم اعتراض و در مرحله سوم قیام. اِسْتَعْمِلِ اَلْعَدْلَ وَ اِحْذَرِ اَلْعَسْفَ وَ اَلْحَیْفَ فَإِنَّ اَلْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلاَءِ وَ اَلْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى اَلسَّیْفِ (نهج البلاغه حکمت۴۷۶) امام به کارگزار خود هشدار داد که بی‌عدالتی — حتی در حد اجحاف در اخذ مالیات — از یک سو مردم را به مهاجرت و ترک وطن وا می‌دارد و از سوی دیگر آنان را به “مقاومت مسلحانه” فرامی‌خواند! بی‌عدالتی فراخوان می‌دهد این نوع فراخوان، یک فراخوانِ طبیعی و فطری است که ریشه در نهان انسان دارد. آدمی، در برابر ظلم بر خویش عکس العمل نشان می‌دهد و تا پای جان می‌ایستد. شیخ محمد عبده این کلام مولا را چنین معنی می‌کند: “بی عدالتی‌ها، مظلومان و ستمدیدگان را برای رهایی خویش به قتال وا می‌دارد.” عکس العملهای ناروا در چنین شرایطی حرکت محرومان و مظلومان، چون ناشی از خشم و احساس مظلوم بودن آنهاست، گاه از مسیر توصیه های عقلای قوم خارج می‌شود و جنبه افراطی پیدا می‌کند ولی چه کسی در اینگونه موقعیت‌های خطیر مسئول است و هزینه‌های اعتراض‌های خشونت بار به عهده کیست؟ کسی که تعدی را آغاز می‌کند و یا کسی که در مقابله تعدی می‌کند؟ البته باید به مردم گفت که دست نگهدارید و خشم خود را کنترل نموده و کار خلاف قاعده انجام ندهید. اتفاقا در قرآن هم مخاطب نهی از اعتدا و عدم زیاده روی مومنان مظلوم هستند. (وَقَـٰتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَـٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوۤا۟ۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ) [سوره البقره ١٩٠] نقش خردمندان ولی در فضایی که حاکمان فریاد معترضان را نمی‌شنوند و با بی اعتنایی خود بر عصبانیت آنان می‌افزایند، توصیه به معترضانی که از اعماقِ جان احساس ظلم و جفا می‌کنند، چه سودی دارد و از آنها چه انتظاری می‌رود؟ در این‌گونه موقعیت ها باید عقلای قوم نقش آفرینی کرده و حاکمان را برای پذیرفتن خواسته‌های به‌ حق مردم تحت فشار قرار دهند. سکوت کردن و یا به نفع حکمران ناعادل وارد شدن خلاف حق و عدل است و آنها باید تلاشی مانند موضع فعال حضرت علی در زمان شورش علیه عثمان داشت. امیرالمومنین به خلیفه اعلام خطر کرد! در ماجری اعتراض علیه خلیفه سوم، امیرالمومنین آن روش‌های تند و خشن را تایید نمی‌کرد و فرمود: جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ اَلْجَزَعَ (نهج البلاغه خطبه ۳۰) ولی به جای مقابله با معترضانی مانند مالک اشتر و عمار یاسر و تلاش برای خاموش کردن آنها، بدنبال علاج اساسی مشکل بود. او علت آن خَشم عمومی را، حرف ناشنوایی خلیفه می‌دید و لذا او را به خداوند سوگند می‌داد که دست از بی عدالتی بر دارد و صدای مردم را بشنود و گر نه اعتراض مردم، به “قتل خلیفه” خواهد انجامید که نتیجه آن اختلاف در امت و قتل و غارت برای همیشه است! ای کاش خلیفه، از لجاجت با مردم دست برداشته و تن به اصلاح امور حکومت داده، و برای سال‌ها با آرامش قدرت خود را حفظ می‌کرد و زمینه یک قیام عمومی را که به کشتن خودش انجامید را فراهم نکرده و امت اسلامی را برای قرنها دچار درگیری‌های داخلی نمی‌کرد. حکمران فراخوان می‌دهد! آری آن قیام عمومی نتیجه یک “فراخوان” بود، ولی نه فراخوانی که از سوی مخالفان خلیفه صادر شده باشد، بلکه آن شرایط آکنده از فقر و فساد و محرومیت و تبعیض و آنه حقوق بر باد رفته، “فراخوان” داد و مردم را به صحنه آورد: اَلْحَیْفَ یَدْعُو إِلَى اَلسَّیْفِ. پس در واقع خود خلیفه که — علت آن مظالم بود — برای نابودی حکومت خویش، فراخوان داد!   ###