بترسید! پدیده‌ای که در حال حاضر انقلاب نیست، می‌تواند در آینده به انقلاب تبدیل شود

توصیه به آن دسته از سیاست‌گذارانی است که در خلوت خود شکست‌های سیاست‌گذاری در جمهوری اسلامی را پذیرفته‌اند، اما در دام شبیه‌سازی موقعیت خود با یکی، دو سال آخر حکومت پهلوی گیر افتاده‌اند. آن زمانی که دولت جمشید آموزگار (مرداد ۱۳۵۶ تا شهریور ۱۳۵۷) دیرهنگام برای انجام اصلاحات بر سر کار آمد و پس از آن آتش انقلاب بر افروخته‌تر شد. هنوز دیر نشده است! برای وقوع انقلاب به غیر از سیاست‌های ناکارآمد و جنبش اعتراضی چند شرط دیگر نیز لازم است. 

پرسش: برای اصلاح وجود دو شکافی که حاصل از سیاست‌های ناکارآمد است را به رسمیت بشناسید. روزنامه اعتماد نوشت: توصیه به آن دسته از سیاست‌گذارانی است که در خلوت خود شکست‌های سیاست‌گذاری در جمهوری اسلامی را پذیرفته‌اند، اما در دام شبیه‌سازی موقعیت خود با یکی، دو سال آخر حکومت پهلوی گیر افتاده‌اند. آن زمانی که دولت جمشید آموزگار (مرداد ۱۳۵۶ تا شهریور ۱۳۵۷) دیرهنگام برای انجام اصلاحات بر سر کار آمد و پس از آن آتش انقلاب بر افروخته‌تر شد. هنوز دیر نشده است! برای وقوع انقلاب به غیر از سیاست‌های ناکارآمد و جنبش اعتراضی چند شرط دیگر نیز لازم است.  یکی از آنها اپوزیسیونی با شبکه تشکیلاتی و منسجم است که رهبری کاریزماتیک بر سر آن نشسته است. همچنان‌که در انقلاب اسلامی 1357 آیت‌الله خمینی امام انقلابیون و شبکه‌های تشکیلاتی حامل آن بود. امروز اگر شبکه‌های تشکیلاتی انقلابی هم شکل گرفته باشند هنوز به گرد پای شبکه روحانیت، که وسیع‌ترین و پرنفوذ‌ترین شبکه انقلابی در میان توده مردم بود، نمی‌رسد. از اینکه اپوزیسیون رهبر هوشمند و عاقل ندارد هم که خیال‌تان راحت است. دیگری فروپاشی دستگاه بروکراتیک حکومت است، آنچنان که پس از نخست‌وزیری هویدا که 12 سال و نیم به درازا کشید و در همان حکومت پهلوی به زندان افتاد از مرداد ماه 1356 تا پیروزی انقلاب چهار نخست‌وزیر (آموزگار، شریف‌امامی، ازهاری، بختیار) بر سر کار آمدند، این مهم‌ترین نشانه ناکارآمدی و فروپاشی بروکراسی دولتی در آن مقطع است. این هم پدیده‌ای است که جمهوری اسلامی با آن مواجه نیست، چه اینکه از مرداد سال 1360 بدین سو پنج رییس‌جمهور هشت ساله به خود دیده است. البته این صحیح است که مجموعه سیاست‌های ناکارآمد، دولت را ناکارآمد می‌کند اما در دوره چهل ساله دولت‌های سوم تا شروع دولت سیزدهم هیچ‌گاه همه سیاست‌های جمهوری اسلامی ناکارآمد نبوده‌اند که برآیند آن دولت‌های ناکارآمد باشد. در واقع با همه کاستی‌ها و ناکارآمدی‌ها؛ در دولت‌های میرحسین موسوی جنگ و پس از آن اداره شده است، در دولت‌های مرحوم هاشمی‌رفسنجانی بازسازی و سازندگی آغاز شده است، در دولت‌های خاتمی دولت شکوفا و سرمایه اجتماعی نظام بازتولید شده است، دولت‌های احمدی‌نژاد با اتکاء بر میراث دولت‌های قبلی سرپا مانده‌اند و در دولت‌های روحانی با بازسازی بروکراسی آوار‌برداری از خرابی‌های دولت پیشین انجام شده است، اما حکایت دولت ضعیف رییسی چیز دیگری است و با تداوم ناکارآمدی در همه عرصه‌ها، می‌تواند این ویژگی جمهوری اسلامی را از بین ببرد. با این همه، بترسید! پدیده‌ای که در حال حاضر انقلاب نیست، می‌تواند در آینده به انقلاب تبدیل شود؛ اگر شکست‌های سیاست‌گذاری‌های خود را نپذیرید و تن به اصلاح و جبران آنها ندهید. حرف بر سر این است که سیاست ناکارآمد را می‌توان اصلاح کرد یا کنار گذاشت، اما دولت ناکارآمد را خیر. دولت در شرف ناکارآمدی اگر سیاست‌های خود را اصلاح نکند یا با استیضاح  بر می‌افتد یا با تداومش زمینه وقوع انقلاب را فراهم می‌کند. برای اصلاح وجود دو شکافی که حاصل از سیاست‌های ناکارآمد است را به رسمیت بشناسید. یکی شکاف بین تغییرات اجتماعی فرهنگی و مطالبات نسل‌های جدید با سیاست‌های رسمی به ویژه در حوزه سیاست‌گذاری فرهنگی و سیاست‌گذاری امنیتی و دیگری شکاف دکترین هسته‌ای و سیاست ناسازگاری با نظام بین‌الملل با وضعیت اجتماعی-اقتصادی جامعه. تا دیر نشده با پر کردن این دو شکاف، مردم را آسوده خاطر کنید. این تغییر سیاست، همان اصلاحات است. اینکه چه کسی عامل آن است مهم نیست؛ بسم‌الله!   ###