واکنش ها و مجادلات برسر حمله به سلمان رشدی؛
حمله احمد زیدآبادی به فرج سرکوهی

ای کاش افرادی مانند آقای سرکوهی که در مهد آزادی و دمکراسی زندگی می‌کنند این نکته را نیز از روشنفکران آمریکایی و اروپایی می‌آموختند که آزادی بیان همراه با پذیرش مسئولیت است و اگر کسانی اهانت و زخمی کردن عواطف دیگران را حق قطعی و طبیعی خود می‌پندارند لازم است در مقابل انتقاد و سرزنش آنها نیز تحمل و بردباری از خود نشان دهند.

پرسش:  احمد زیدآبادیفعال و تحلیلگر اصلاح طلب پاسخ فرج سرکوهی نویسنده ایرانی مقیم اروپا را که وی را « بدونِ «پاک کردنِ بینی خود» ارز‌ش‌گذاری ادبی کرده و مرزِ آزادی بیان را به فهم تنگِ خود محدود می‌کند! » خوانده بود، داد. احمد زیدآبادی نوشت : یادداشتم در شمارۀ امروز روزنامۀ هم میهن در بارۀ تأثیر سوءقصد به سلمان رشدی بر مذاکرات برجام. یادداشت با عبارات زیر شروع می‌شود: "سوءقصد به جان سلمان رشدی بر مذاکرات ایران و طرف‌های غربی در مورد برجام چه تاثیری دارد؟در یک کلام می‌توان گفت؛ هیچ تاثیری! این پاسخ کوتاه بر دو استدلال پایه‌ای استوار است؛ نخست برنامه آمریکا و اروپا برای جدا کردن مساله هسته‌ای ایران از دیگر مسائل مورد اختلاف در کوتاه‌مدت و دوم، عدم ادعای آمریکا به وجود رابطه سازمانی بین ضارب رشدی و دولت جمهوری اسلامی...." کاملاً متنبه شدم! [وقتی آقای زیدآبادی بدونِ «پاک کردنِ بینی خود» ارز‌ش‌گذاری ادبی کرده و مرزِ آزادی بیان را به فهم تنگِ خود محدود می‌کند! الف / «آیه‌های شیطانی رشدی شبیه پاک کردن بینی با سر آستین بر سر سفرۀ غذاست و حال بسیاری از مسلمانان را به هم زده است» (نقل از نوشته‌ی تازه‌ی آقای زیدآبادی) نوشته‌ی او نشان می‌دهد که از ابتدائی‌ترین و ساده‌ترین شیوه‌های فهم و نقدِ رمان و از مقدماتی‌ترین بحث‌ها در فهم ادبیاتِ مدرن بی‌خبر است و حتا به فهمِ رمانِ رشدی نزدیک هم نشده‌است اما در باره‌ی یکی از زیباترین و بهترین رمان‌های ادبیاتِ معاصرِ جهان این نوشته که نقل کردم.  تحفه هستند این خانم‌ها و آقایان «دینی» در پرمدعائی و عقب‌ماندگی فرهنگی.! .... ب/ «آزادی بیان در زخمی کردنِ عواطفِ دیگران و یا اهانت به علایقِ آنان و از جنس "حق" به معنای عملی هم‌سوی اخلاق و فضیلت نیست».(از همان نوشته)  «عواطفِ و علایقِ دیگران»؟ و «اهانت» (اهانت از منظر چه کسی؟) چندان مبهم و بی‌مرز است که دستِ سانسورچی را برای هر حذفی باز می‌کند. اما معنای سخن او روشن است: نقد، طنز و بازآفزینی آزادِ متن‌ها، تاریخ و شخصیت‌های دینی در آثارِ هنری و ادبی ممنوع! چرا که ممکن است «عواطفِ» برخی خانم‌ها و آقایانِ مسلمان«زخمی» شود.] متن فوق را گویا آقای فرج سرکوهی در پاسخ به یادداشت من در بارۀ سوءقصد به جان سلمان رشدی نوشته و خواسته است که به دست من برسد. لابد منظورش این بوده که پاسخی به نوشتۀ وی دهم و یا اینکه با خواندن آن متنبه شوم! اگر منظورش پاسخ بوده باشد، از فردی که به زعم وی "ناآگاه و پرمدعا و عقب ماندۀ فرهنگی " است؛ انتظار چه پاسخی می‌توان داشت؟ اما اگر منظور ایشان متنبه کردن من باشد، باید بگویم که با این لحن و ادبیات واقعاً متنبه شدم! بخصوص اینکه دانستم هر بد و بیراه و سخن زشت و سخیفی را می‌توان در بارۀ پیامبر اسلام به کار گرفت و چنین کاری عینِ "حق آزادی بیان" است؛ اما به اثر یک رمان‌نویس نمی‌توان ایرادی وارد کرد و گرنه مصداق عقب‌ماندگی فرهنگی و جلوگیری از آزادی بیان است! متأسفانه آقای سرکوهی حتی به خود زحمت نداده تا متن کوتاه مرا به دقت بخواند. اگر خوانده بود از آن نتیجه نمی‌گرفت که: " اما معنای سخن او روشن است: نقد، طنز و بازآفزینی آزادِ متن‌ها، تاریخ و شخصیت‌های دینی در آثارِ هنری و ادبی ممنوع! چرا که ممکن است «عواطفِ» برخی خانم‌ها و آقایانِ مسلمان«زخمی» شود." در آن متن به صراحت تأکید کرده بودم که اثری را به دلیل اهانت و زخمی کردن عواطف دیگران نمی‌توان ممنوع کرد، اما تقبیح آن اثر، امری مجاز است! ای کاش افرادی مانند آقای سرکوهی که در "مهد آزادی و دمکراسی" زندگی می‌کنند این نکته را نیز از روشنفکران آمریکایی و اروپایی می‌آموختند که آزادی بیان همراه با پذیرش مسئولیت است و اگر کسانی " اهانت و زخمی کردن عواطف دیگران" را حق قطعی و طبیعی خود می‌پندارند لازم است در مقابل انتقاد و سرزنش آنها نیز تحمل و بردباری از خود نشان دهند. در این میان آنچه برای من قدری جالب است این است که آقای سرکوهی تاب نقدهای مطبوعات داخلی ایران در مورد فکر و عملکرد رهبران چریک های فدایی خلق ایران در دوران پهلوی را ندارد و هر نقدی در این زمینه را نوعی تخریب و به امرِ دستگاه‌های امنیتی نسبت می‌دهد، با این حال از جمعی مسلمان انتظار دارد که هجونامۀ سلمان رشدی علیه پیامبر خود را شاهکار ادبی به شمار آورند و کلامی در نقد و اعتراض به آن به زیان نیاورند! به هر حال، وقتی از دوستِ فاقد قدرتی که خود را "روشنفکر سوسیال دمکرات" می‌نامد، این نوع ادبیات و موضع‌گیری‌ها و نابردباری‌ها و بی‌تحملی‌ها و تحریف‌ها و یکجانبه‌نگری‌ها و حق به جانبی‌ها و نادیده‌انگاری‌ها دیده می‌شود، آنوقت با چه حساب و کتابی از نویسندگان صاحب قدرتی در روزنامۀ کیهان در این کشور می‌توان انتظار ادب و احترام و فرهیختگی و بردباری و تحمل دیگران را داشت؟   ###