روش علمی استاد مطهری
* روانشاد حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا فاکر

در کلاس‌های آقای مطهری وقتی انسان وارد می‌شد و شرکت می‌کرد، اگر دقت می‌کرد و ممارست می‌کرد و مواظبت می‌کرد که از بحث ایشان استفاده بکند، بعد از یک مدتی خودش می‌دید انسان واقعا خیلی پیش رفته. خوب من در این کلاس‌های خصوصی ایشان بودم. ایشان بعد از آنی که مارکسیسم را گفتند، یک مقداری بحث‌هایی باز در همان رابطه مارکسیسم بود و تقریبا متصل به آن بود.

پرسش: حدود چند ماه مانده بود به انقلاب، ما خدمت ایشان درسی داشتیم، قبل از آن ایام ایشان برای ما مارکسیسم می‌گفتند. من چون خودم قبل از آنی که خدمت ایشان در آن جلسات درس شرکت کنم زندان بودم، سه چهار سال زندان بودم. در زندان من مارکسیست‌ها را دیده بودم. کتاب‌های مارکسیستی را هم خوانده بودم و اندیشه مارکسیسم را تقریبا در حد اگر نگویم بیش از متوسط، لااقل متوسط می‌دانستم؛ یعنی بیش از حد معمول کسانی که توی دانشگاه ادعای آشنایی با مارکسیسم می‌کردند آنجا ما دیده بودیم و خوانده بودیم. آثار ارانی را آثار و نوشته‌های ژرژ پلستر را، آثار پلخانف را و آثار لنین و استالین و اینها را خوانده بودم، مقدار زیادی از اسناد کتاب‌های اینها را داشتم. در حد یک مجموعه، وقف یک کتابخانه کردم اینجا در قم. برای این که برای تاریخ بماند که معلوم بشود اینها چی می‌گفتند. این آثار را من خوانده بودم. بعد رفتم در کلاس درس آقای مطهری. آقای مطهری دو نوع کلاس داشتند. کلاس خصوصی داشتند، کلاس عمومی داشتند. در کلاس‌های خصوصی ایشان ده بیست نفر بیشتر نبودند. آقای مطهری گلچین کرده بودند. البته گاهی اوقات حدود سی نفر، سی و پنج نفر هم می‌شدند. ایشان را برای کلاس‌های خصوصی‌شان تقریبا فضلای جوان بدرد بخور حوزه برده بودند. یک شبی من خدمت ایشان بودم. ایشان فرمودند که: من یک جلسه‌ای دارم، کلاسی دارم شما هم بیایید. آن شب جلسه منزل آقای محقق داماد بود. عرض کنم که همین قسمتی که الان نزدیک حرم نزدیک، مسجد اعظم، اول خیابان اینجا بودم. من خجالت می‌کشیدم با مرحوم آقای مطهری؛ یعنی خودم را کوچکتر می‌دیدم که توی آن جلسه خصوصی ایشان بروم. ایشان اصرار کردند که من همراهشان بروم. من تا پشت درب منزل همراه ایشان رفتم، ولی بالاخره عذرخواهی کردم و گفتم که من، ایشان احساس کردند که من مثلا در رنج هستم اصرار نکردند. بعد من که آمدم با خودم گفتم آقای مطهری که این جور به من اصرار می‌کنند، کلاس هم که آن قدر ما علاقه‌مند بودیم، مشتاق بودیم که برویم خوب دیگر. نداشت که من این جوری خجالت کشیدم مجددا من رفتم خدمتشان. باز ایشان فرمودند که: شما توی این کلاس حتما شرکت کنید گفتم: چشم و رفتم.  ایشان در آن کلاس یک مدتی مارکسیسم می‌گفتند. من که توی زندان مارکسیم را دیده بودم و خوانده بودم و اینها، می‌دیدم وقتی آقای مطهری یک مسئله مارکسیستی را مطرح می‌کنند مثلا فرض کنید یک اصول چهارگانه مارکسیسم را اصول دیالیکتیک را وقتی مطرح می‌کنند، حرکت و تضاد و جهش و.... متقابل و اینها، من می‌دیدم که هیچ مارکسیست تا آنجایی که ما در زندان‌ها دیده بودیم، چون به هر حال، چهار سال هم زندان، توی زندان‌های مختلف بودند با رجال مارکسیست آن روز را توی زندان دیده بودیم.  هم مارکسیست‌ها هم منافقین را، من دیدم که هیچ کدام از اینها اگر خواسته باشند در اصول مارکسیسم این جور که آقای مطهری تشریح می‌کند و تبیین می‌کنند تشریح و تبیین بکنند، از عهده‌اش بر نمی‌آیند؛ یعنی واقعا ایشان بهتر از همه آنها بیان می‌کردند. کتاب‌های مارکسیسم را کاملا دیده بودند و خوانده بودند. یک مطلب را جوری بیان می‌کردند که انسان احساس می‌کرد دیگر این مطلب جواب ندارد. طوری که آدم احساس می‌کرد واقعا این مطلب اصلا جواب ندارد؛ یعنی بهتر از خود نویسنده آن کتاب، بهتر از خود آن لنین و استالین بهتر از خود پلخانف، ایشان مطلب را تشریح می‌کردند. به طوری که آدم کاملا مطلب را دریافت می‌کرد و بعد شروع می‌کردند به جواب دادن. اولا، ثانیا، ثالثا، رابعا و مطلب را به کلی شَل و پَل می‌کرد. کلاس‌های ایشان یک کلاس‌هایی بود که برای انسان واقعاً استفاده داشت به تعبیر امام رحمه الله که نسبت به مرحوم آقای بروجردی فرموده بودند که آقای بروجردی وقتی درس می‌گویند شاگردی که در درس ایشان شرکت می‌کند، خودش متوجه نمی‌شود. ولی بعد از یک مدتی می‌فهمد که مجتهد شد. در کلاس‌های آقای مطهری وقتی انسان وارد می‌شد و شرکت می‌کرد، اگر دقت می‌کرد و ممارست می‌کرد و مواظبت می‌کرد که از بحث ایشان استفاده بکند، بعد از یک مدتی خودش می‌دید انسان واقعا خیلی پیش رفته. خوب من در این کلاس‌های خصوصی ایشان بودم. ایشان بعد از آنی که مارکسیسم را گفتند، یک مقداری بحث‌هایی باز در همان رابطه مارکسیسم بود و تقریبا متصل به آن بود. از چشمه‌ تا دریا {مجموعه خاطرات در باره استاد شهید مرتضی مطهری}، حسن ابراهیم‌زاده، ناشر: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول: ۱۳۸۵، ص ۹۱ - ۹۴     ###