سلبریتیِ اصلاح‌گر، سلبریتی سوداگر
*فردین علیخواه 

در رسانه های برخی از کشورها، هر سال سلبریتی‌ها بر اساس خدمت به جامعه، تحقق مسئولیت اجتماعی، و انعکاس دردها و رنج‌های مردم ارزیابی می‌شوند. این، ایده بدی نیست. 

پرسش: با اطمینان می‌توان گفت که رویکرد کلی مطالعات مختلف علوم اجتماعی به پدیده «سلبریتی» منفی است. نقد متفکران و پژوهشگران دربرگیرنده دو نکته است: سلبریتی‌ها فرهنگ مصرفی جامعه را دستکاری می‌کنند و به طور مشخص، فرهنگ مصرف‌گرایی را اشاعه می‌دهند که ولع و نمایش مصرف؛ ویژگی بارز آن است. دوم آنکه سلبریتی‌ها حواس مردم را از مسائل مهم جامعه پرت می‌کنند. در واقع آن‌ها به حفظ وضع موجود کمک می‌کنند و باعث می‌شوند تا توده مردم به ضعف‌های وضع موجود پی نبرند.  در اینجا«مصرف‌گرایی» و «پرت کردن حواس» دو نقش اساسی سلبریتی‌ها فرض می‌شود. البته در نقد‌ها و تفسیر‌ها، این دو به شکلی، با یکدیگر ارتباط دارند. درگیر کردن توده مردم با مصرف، بریز و بپاش، و زندگی تجملی، یکی از راه‌هایی است که از آن طریق حواس‌پرتی رخ می‌دهد.  باید توجه داشت که این نقد‌ها معمولاً بر اساس عملکرد سلبریتی‌هاست و نه نفسِ وجود آن‌ها در جامعه. سلبریتی‌ها؛ هستند و وجود دارند. مهم آن است که چه نقشی در جامعه ایفا می‌کنند.  با بررسی‌های مختلف می‌توان به این نتیجه رسید که تلقی بخش‌هایی از جامعه نسبت به سلبریتی تحقیرآمیز است. توضیح بیشتر آنکه، این پیش‌فرض وجود دارد که هر کس، سلبریتی است حتماً خوب نیست و هر کس خوب است حتماً سلبریتی نیست. گویی این دو همزمان نمی‌توانند در مجاورت هم قرار گیرند. خوب و سلبریتی با هم ناسازگارند.  من  نگاه کلی تحقیرآمیز به سلبریتی‌ها را نادرست می‌دانم. برای مثال، عادل فردوسی‌پور را یک سلبریتی می‌دانم ولی اطلاق سلبریتی به ایشان، جایگاه او را تضعیف نمی‌کند. عادل فردوسی‌پور(تا این لحظه) یک سلبریتیِ اصلاح‌گر(در مقابل سلبریتیِ سوداگر) است.  در مطالعات مربوط به سلبریتی، دو اصطلاح بسیار اهمیت دارد: نخست اصطلاح «مدیریت شهرت» و دیگری، «مدیریت اثرگذاری» است. معمولاً در جهان توسعه‌یافته، یا خود سلبریتی‌ها، و یا آژانس‌های حامی از شهرت و اثرگذاری آنان مراقبت می‌کنند. به همین دلیل است که معمولاً می‌گوییم سلبریتی ساخته می‌شود و سلبریتی، امری ذاتی نیست.  سلبریتی‌ها می‌توانند تصمیم بگیرند، تأکید می‌کنم، می‌توانند تصمیم بگیرند که چه چهره‌ای از آنان در جامعه شکل بگیرد. البته همانطور که نیک می‌دانیم مدیریت شهرت، مانند سایر اقسام مدیریت، همیشه آنطور که سلبریتی‌ها یا آژانس‌های طرف مشورت‌شان پیش‌بینی می‌کنند پیش نمی‌رود.  عملکرد یا رفتار یک سلبریتی ریسک‌پذیر است و می‌تواند زمینه زوال یا نابودی او را رقم زند. مثال اخیر برای این ادعا، مصاحبه ابراهیم حامدی(ابی) درباره اجرا نکردن ترانه خلیج فارس در کشورهای حاشیه خلیج فارس و واکنش‌های جامعه نسبت به او در ماه‌های اخیر است. مدیریت شهرت و مدیریت اثرگذاری، امری بسیار مهم برای سلبریتی‌هاست.  در ماه‌های اخیر اخبار مختلفی درباره فعالیت‌های علی دایی در رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. من، به عنوان یک پژوهشگر اجتماعی علاقه‌مند به موضوع سلبریتی، اخبار ایشان و سایر چهره‌های مشهور ایرانی داخل و خارج از کشور را دنبال می‌کنم.  علی دایی، به خوبی(تا این لحظه) از شهرت خود مراقبت کرده است. من فکر می‌کنم که او(و یا شاید مشاورانش) می‌داند شهرت چیست و در کجا باید از آن استفاده کرد. بررسی‌های پراکنده‌ام بیانگر آن است که افکار عمومی هم نسبت به عملکرد او نگاه مثبتی دارد.  من علی دایی را نیز یک سلبریتی می‌دانم ولی یک سلبریتی که با وسواس از شهرت، محبوبیت و اثرگذاری خود مراقبت می‌کند. علی دایی هم(تا اینجا) یک سلبریتی اصلاح‌گر و سازنده بوده است. در طول قرن بیستم، کم نبودند سلبریتی‌هایی که برای تغییرات مثبت اجتماعی گام‌هایی شایستۀ ‌توجه برداشتند. آنان تلاش کردند با تکیه بر جایگاه خود به عنوان سلبریتی، نگاه اهانت‌آمیز جامعه نسبت به کسانی که ایدز داشتند، نگاه جامعه نسبت به حیوانات و محیط زیست، نگاه جامعه نسبت به جنگ ویتنام را تغییر دهند.  سلبریتی بودن، فی نفسه به جایگاه یا منزلتی والا/پست در جامعه اشاره ندارد. ما نیازمند آن هستیم تا به عملکرد سلبریتی‌ها توجه کنیم و بر پایه عملکرد، آنان را به مخرب/ سازنده، اصلاح‌گر/سوداگر تقسیم نماییم.  پایان سخن آنکه، در رسانه های برخی از کشورها، هر سال سلبریتی‌ها بر اساس خدمت به جامعه، تحقق مسئولیت اجتماعی، و انعکاس دردها و رنج‌های مردم ارزیابی می‌شوند. این، ایده بدی نیست.    ###