نامه ای شگفت انگیز از نظریه پرداز مشروطه درحمایت از زبان فارسی؛
میرزای نائینی : رفتن لسان مقدمۀ رفتن دین و استقلال وطن است

بعد از فتوحات اسلامیه با اینکه لسان عربی لسان مذهبی ما بود تمام شعائر دینیه به لسان عربی است مع هذا تدریس و تدریس الی الآن به لسانِ فارسی محفوظ است.تکلیف اسلامیت و ایرانیت با این است که شاگردها که لسان یاد گرفته علوم را تعلم کنند و به لسان فارسی ترجمه و تدریس کنند تا علوم را به لسان خودمان تعلیم و تعلّم کنیم نه به لسان آن‌ها.

پرسش: این روزها که از سوی برخی جریان های بی هویت خارج نشین در همراهی با رسانه های هدایت شده حرکتی در تضعیف زبان والای فارسی شکل گرفته، نامه ای شگفت انگیز از آیت الله میرزای نائینی نظریه پرداز مشروطه به دست آمده که در آن وی حمایت از زبان فارسی را معادل استقلال ایران خوانده است. این نکته بدیهی است که زبان فارسی دوستانی دارد و دشمنانی. بنا به قول ابوهریره که از ناقلان و جاعلان معروف حدیث است منفورترین زبان در نزد خداوند فارسی است: ابغض الکلام الی الله الفارسیة آنان که از شیوه و شیمۀ ابوهریره آگاهی دارند این عبارت مجعول را نمی‌پذیرند و به جای کلمۀ الله، بریتانیا را می‌نشانند که اگر اکبر نیست، باری، کبیر است. و چنانکه پیشتر زبان فارسی را از پهنۀ هندوستان محو کرد اکنون نیز به همراه همپیمانانش گویی از تخفیف و تضعیف این زبان کهن سود می‌برد. لذا دوستداران زبان فارسی این روزها به حق نگرانند. پیشتر از قول ادیب الممالک نوشتم: شمشیر و قلم حامی ملکند به تحقیق اما دل بیدار ز شمشیر و قلم به آری، بیدار باید بود. نگاهبانی باید داد. اگرچه زبان فارسی قلعه‌ای استوار است و دیوارهای آن به قدری مرتفع که طول امل هیچ بدخواهی به آن نمی‌رسد، مع هذا از احتیال روبه‌مزاجان غافل نباید شد. دیده‌بانان باید دیده‌بانی کنند و ساکنان قلعه را از خطرات دور و نزدیک بیاگاهانند. بنده نیز به سهم خود کوشش خواهم کرد از دیده‌بانان پیشین یاد کنم و زنهارهایشان را متذکّر شوم تا اسباب تنبّه ما گردد. همه باید هشیار باشیم. ساده‌لوحانه نباید گمان برد چند سازمان و بنیاد و وزارتخانه (که تحت مدیریت مصادیق "لا یعرف الهرّ من البرّ" اداره می‌شود) از عهدۀ این امر مهم بیرون می‌آیند. باید یکایک هموطنان، دغدغه‌مندِ پاسداری از زبان فارسی باشند. البته به یاری خدا این سرزمین معجزات پنهانی دارد که در وقتش از آن رونمایی خواهد کرد.  اما میرزای نائینی  آیة الله محمدحسین نائینی فقیه عالی‌قدر شیعه از جدّی‌ترین حامیان جنبش مشروطۀ ایران بود. هرچند پس از مشاهدۀ اولاد ناقص‌الخلقه و ناهنجارِ آن آمال و آرزوها، گاه گاه به دام ندامت گرفتار می‌شد. اما فارغ از این موضوع که در جای خود به غایت واجد اهمیت و شایستۀ کند و کاو است در دوران تلاش برای تحقق مشروطه یکی از دغدغه‌هایش مسألۀ زبان بود. در نامه‌ای به یکی از سران مشروطه (ظاهراً سید نصرالله تقوی) نسبت به آموزش زبان فرنگی به فرنگی معترض می‌شود. این نامه (البته بخشی از آن) برای نخستین‌بار است که انتشار می‌یابد و صورت کامل آن را در آیندۀ نزدیک ملاحظه خواهید کرد. جالب است که در این نامه تصریح شده در عراق مرجع شیعیان بر منبر -حتی برای شاگردان عرب- به فارسی درس می‌گفته است. غیرت علمای طراز اول ما در خصوص زبان فارسی الحق ستودنی است. این نامه را بخوانید. اگر توفیق یار شود هر از گاهی با نشر اسناد و مدارکی یکی از دیده‌بانان و پاسبانان زبان فارسی را معرفی خواهیم کرد. حضرت آیة الله محمدحسین نائینی در نامه‌ای منتشرنشده: نوشته‌اند که معلّمین فرانسه حکم کرده‌اند که تعلیم و تعلّم و امتحان و محاورات همه به لسان فرانساوی باشد. شاگردها گفته‌اند بسیار خوب، تعلّم به لسان فرانساوی، لکن ما لسان وطن خود را از دست نمی‌دهیم. محاکمه را خدمت وزیر علوم برده، وزیر علوم بر طبق میل معلّمین حکم داده، صاحبان اطفال از دادن اولاد خود به مکاتب نادم شده‌اند. لازم است این نکته را با وزیر علوم مذاکره فرمایند که حفظ لسان اهمّ مقاصد وطنی است. ناپلئان تدبیری که برای نفوذ فرانسه کرده همین بود که تعلیمات را به لسان فرانسه قرار داد. رفتن لسان مقدّمۀ رفتنِ دین و رفتنِ استقلالِ وطن است. بعد از فتوحات اسلامیه با اینکه لسان عربی لسان مذهبی ما بود تمام شعائر دینیه به لسان عربی است مع هذا تدریس و تدریس الی الآن به لسانِ فارسی محفوظ است. مخالطۀ عرب و عجم در لسانِ هر دو تصرّف کرده پیکرۀ لسان وطنی ایران محفوظ ماند. حالا مقابلِ تدبیرِ ناپلئون این است که شاگردها که لسانِ فرانسه را یاد گرفتند کتبِ علمیه را به لسانِ فارسی ترجمه کنند. همچنان‌که در مصر و سوریا و بیروت کتب علمیه به لسانِ عربی مُترجَم است و حتی به لفظ پست و تلگراف تکلّم نمی‌کنند و در عوض برق و برید می‌گویند که لسانشان محفوظ باشد. و از وضع اندلس که اوّل لسان رفت و بعد دین، مطلب را فهمیدند که از دست دادنِ لسان مقدمۀ [از] دست دادنِ دین است، ولهذا تحفّظ کردند. اسلامیت و ایرانیت ایرانیان هم همین قسم مقتضی است که چند نفر عالِم به لسان، تعلیمات را از معلّمینِ فرانسوی یاد بگیرند و کتاب‌های علمی را به لسان فارسی ترجمه و شرح کنند که فرانسوی‌دان چهار نفر بس است. چرا باید عمر اطفال، برهۀ معظم آن صرفِ تعلیمِ لسان شود و کم کم لسانِ وطنی از دست رود. آه آه که شدّت عشق و میل به پاریس چشم و گوش انسان را این طور می‌بندد که تمام مصالح وطنی و ملّی و مملکتی و دینی همه را فراموش می‌کنیم. چه شد که لسان عربی که لسان مذهبی بود لسان وطنی ما را نبرد و ... لسانمان همه فارسی مانده طلّاب عرب پای منبر حضرت آیة الله استفاده می‌کنند حالا باید برای تعلّم صنایع لسان وطنی را از دست بدهیم. معلّمین فرانسوی می‌خواهند استقلال دین و وطن ما را ببرند و ما هم مساعدتشان می‌کنیم. البته وزارت علوم را به این اشتباه عظیم متنبّه فرمایند که تکلیف اسلامیت و ایرانیت با این است که شاگردها که لسان یاد گرفته علوم را تعلم کنند و به لسان فارسی ترجمه و تدریس کنند تا علوم را به لسان خودمان تعلیم و تعلّم کنیم نه به لسان آن‌ها. کتب یونانیان که مبدء علوم سابقه بود چه طور به لسان عربی و فارسی ترجمه شد و اصول آن‌ها که لسان یونانی بود از بین رفت و مهجور شد. حالا باید همّت اسلامیت و ایرانیت ما همین باشد که ما بتوانیم همین متعلّمین را تکمیل کنیم که کتب علمیۀ آن‌ها را قسمت کنند و ترجمه کنند تا از این فقر آسوده شویم نه آنکه همیشه خودمان را گدای در خانه و خوشه‌چین خرمن آن‌ها کنیم. یک قدری باید از "میکادو" یاد گرفت که چطور شاگردها تکمیل کرد و کتب را به لسان خودشان ترجمه و دایر کرد و حالا در مقابل آن‌ها متفنّن و مخترع علوم و صنایع شد. چه شد آن غیرت‌های ایرانیت و فهم و شعور و استعدادات؟ نمی‌دانم از کجا گفتگو کنیم و کدام رویۀ(؟) خرابی را در مقام اصلاح باشیم؟ ان شاءالله تعالی یک رساله در تربیت معارف خواهم نوشت. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. محمدحسین النائینی.   ####