قیافه ظاهری و فساد مالی

این روزها در صورت‌های مسخ‌شده‌ی دزدان و اختلاس‌گران، دنبال یک چشم مصنوعی می‌گردم. اما انگار دیگر خیلی دیر شده و دیگر نشانی از انسانیّت در حدقه‌های وقیح ِ چشمان‌شان نمانده است...

پرسش: در رمان «قربانی» که شرح حضور «کورتزیو مالاپارته» خبرنگار ایتالیایی در جبهه‌های جنگ شوروی است، نویسنده شرح می‌دهد که چگونه یک گروهان ارتش آلمان، مردم یک دهکده‌ی شوروی را قتل عام می‌کنند. اما به محض خروج از دهکده، از پشت سر گلوله‌ای به سوی‌شان شلیک می‌شود. آلمانی‌ها برمی‌گردند و پس از کمی جستجو، پسرک ده ساله‌‌ی تفنگ به دستی را می‌یابند که تنها گلوله‌ی باقیمانده‌اش را به سوی آن‌ها شلیک کرده‌است. پسرک را نزد فرمانده‌‌ی فاشیست آلمانی می‌برند. فرمانده که شوخ‌طبع هم تشریف دارد، به پسرک می‌گوید: «چون یک کودکی، شانسی بهت می‌دهم تا از مرگ نجات پیدا کنی». و پس از نشنیدن جوابی از پسرک، می‌گوید: «فقط یک چشم‌ من سالم است، چشم دیگرم مصنوعی است، اما با چشم سالمم مو نمی‌زند. اگر تو بگویی کدام چشمم مصنوعی است، می‌گذارم بروی!» پسرک فوراً می‌گوید: «چشم راستت مصنوعی است». افسر فاشیست که سخت تعجب کرده می‌‌گوید: «درست است. اما بگو از کجا فهمیدی؟» پسرک جواب می‌دهد: «فقط در چشم راستت کمی انسانیّت دیده‌می‌‌شود. فهمیدم که چشم خودت نیست»! و البته پسرک را همان‌جا تیرباران می‌کنند. نزدیک به چهار دهه است که برای استخدام و گزینش کارمندان دولتی و ارتقای اداری، علاوه بر مسایل عقیدتی و شرعی و اطلاعاتی، «ظاهر» آدم‌ها هم به شدت مورد تحقیق و بررسی قرار می‌گیرد. سیستم موجود گزینشی، معتقد است که آدم سالم و معتقد حتماً ظاهر ویژه‌ای هم باید داشته‌باشد. در این سال‌ها میلیون‌ها جوان و نوجوان به خاطر بلندبودن موی سر یا کوتاه‌بودن آستین پیراهن یا پوشیدن شلوار لی یا ناکامل‌‌بودن روسری و چادر، تنبیه و توبیخ یا از استخدام محروم شده‌اند. در هر اداره لیست بلندبالایی از ممنوعیت‌های پوششی به در و دیوار نصب کرده‌اند. و همه‌ی این‌ها برای جلوگیری از ورود افراد ناباب و نامسئول به نظام مدیریتی و اجرایی ِ کشور است. اما این روزها که چپ و راست، اخبار دزدی‌ها و اختلاس‌های کلان موسسات و شرکت‌ها و بانک‌های «ارزشی» با نام‌های مقدس مذهبی در رسانه‌ها پیچیده، کمی دقت به قیافه‌ها و تیپ‌های دزدان و اختلاس‌گران خالی از خنده و عبرت نخواهدبود. تقریباً همه‌ی این بزرگان، قیافه‌هایی به‌شدت مورد تایید نظام دارند: ریش‌هایشان، پیشانی‌های مهرخورده‌شان، تواضع و لبخند شیرین اسلامی‌شان، پیراهن‌های ساده‌شان، یقه‌های جمع و جورشان، انگشتری‌ها‌یشان و... همه حکایت از اعتقادات عمیق مذهبی و تعهدات شرعی‌شان دارد. این روزها در صورت‌های مسخ‌شده‌ی دزدان و اختلاس‌گران، دنبال یک چشم مصنوعی می‌گردم. اما انگار دیگر خیلی دیر شده و دیگر نشانی از انسانیّت در حدقه‌های وقیح ِ چشمان‌شان نمانده است...   *خالد رسول پور   ###