نقاشی‌های ایرانی در نمایشگاه موزه هنری هاروارد

پرسش:مجموعه نقاشی‌های ایرانی، گردآورده برنارد برنسون (کارشناس هنر رنسانس ایتالیایی) تا ۱۳ آگوست ۲۰۱۷ در موزه هنری هاروارد به نمایش گذاشته شده است.

پرسش:مجموعه نقاشی‌های ایرانی، گردآورده برنارد برنسون (کارشناس هنر رنسانس ایتالیایی) تا ۱۳ آگوست ۲۰۱۷ در موزه هنری هاروارد به نمایش گذاشته شده است. این نوشته بر اساس مقاله‌‌ «لی لارنس» در «وال استریت جورنال» میباشد، اما با حذف بخشهایی و افزودن و یا گسترش جنبه‌هایی دیگر از مقاله طبیعتا نگرش و ارزیابی‌ها تغییر یافته است.   در اوایل قرن بیستم پاریس به ناگهان در جنب و جوش نقاشی‌ها، عتیقه‌جات و نسخه‌های خطی نقاشی شده‌ای که از ایران میرسیدند قرار گرفت، بسته‌هایی شگفت که آثاری را همچون گنجینه‌ای در دل خود پوشانده بودند، و بنا به گفته نویسنده مقاله «از جمله به لطف خیزش و آشفتگی‌های جنگهای شهری» انقلاب مشروطه که در زمان محمد علیشاه به ویژه درتهران و تبریز بپا خواست زمینه‌ای مناسب برای تهیه و انتقال این آثار به اروپا فراهم شد (۱۹۰۸-۹میلادی برابر با ۱۲۸۷-۹ خورشیدی)، در پاریس دلالان هر روزه در کار فروش این آثار بودند و چنان رونقی به پا شده بود که حتی برنارد برنسون آمریکایی، کارشناس و خبره نقاشی رنسانس ایتالیایی نیز به وسوسه خرید آثار ایرانی افتاد و توانست مجموعه‌ کوچکی از نگاره‌ها و نسخ خطی نگارین ایرانی، فراهم آورد (۱۹۱۰-۱۹۱۴) وی آنها را بخوبی محافظت کرد و سپس به هاروارد واگذار نمود. از جمله آنها اثر برگزیده ای است از جُنگی (مجموعه‌ رسالاتی) که به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا ساخته شده بود (۱۴۲۷ میلادی۸۰۶خورشیدی-- بایسنقر میرزا فرزند شاهرخ، شاهزاده‌‌ای هنرمند و شیفته گردآوری و آفرینش هنری بود، و شاهنامه ارجمند بایسنقری نیز به دستور او ساخته شد،حدود سال ۸۰۹ خورشید۱۴۳۰ میلادی).   به گفته این مقاله «نگاهی به ۱۹ اثر برگزیده از صفحات این جُنگ بایسنقری گویای آنستکه آنچه برنارد برنسون را شیفته این آثار کرده در واقع سر صفحه‌های تزئینی آنهاست که جشنواره ای از رنگها و مملو از نقش و نگاره‌هایی است که پیچ و تاب خطوط ساخته‌اند. در قاب-صحنه ای از یک نقاشی که در اینجا نیز می‌بینیم ، تک تک عناصر متنوع آن از آدمها تا اشیاء در پوششی از رنگ و خط و تزئین با ساماندهی خیره کننده‌ای کنار هم نشسته‌اند، پرده ها، لباس نارنجی مرد جوانی که محو تماشای بیرون است (در صحنه‌ای که مردانی شطرنج و تخته نرد بازی میکنند) و نهایتا نارنجی های درخشان، آبی، فیروزه‌ای و طلایی هایی نقش بسته از طلا (به ویژه آنگاه که با اصل آنها مواجه شویم) جذابیت جادویی خود را نشان میدهند همچنانکه برنسون را مجذوب شگفتی خود کردند، هر چند سپس خواهیم دید که این دلبستگی او و تنها تمرکز بر جنبه های تزئینی در گزینش آثار چگونه میتواند گویای دریافت محدود (خشک) او از نقاشی ایرانی در کلیت خود باشد   برنسون گردآوری نقاشی ایرانی را دنبال کرد و کارهایی از قرن چهاردهم تا اوایل شانزدهم میلادی(قرن هشتم تا نهم خورشیدی- دوره فرمانروایی ایلخانیان و تیموریان در بخشی از ایران بزرگ) فراهم آورد زیرا که او این نظریه متداول زمانه خود را پذیرفته بود که نقاشی ایرانی از همان ترتیب زمانی (گاهشماری) رنسانس ایتالیایی برخوردار است، گرچه این نظریه اکنون اعتبار خود را از دست داده و این هنر ایرانی براساس دیدگاههای امروزین با گاهشماری، حوزه تأثیر وتأثر تاریخی و نیز تفسیر ویژه خود بررسی میشود، و از جمله نوشته های تاریخ نویس برجسته هنر ایران، روئین پاکباز دراین جنبه‌ها کنکاش کرده است.     کار گردآوری آثار توسط برنسون با رسیدن «شاهنامه بزرگ ایلخانی» توسط جورج دموت دنبال شد، «شاهنامه بزرگ ایلخانی» ( پدید آمده اوایل ۱۳۳۰ میلادی و ۷۰۹ خورشیدی در تبریز، حدود سالی که حافظ در شیراز چشم به جهان گشود).   در اینکه جورج دموت چگونه این شاهنامه را در همان دوران آشفتگی های انقلاب مشروطه ایران بدست آورده گفته‌‌ّ‌های متفاوتی است و نیز روشن نیست که این کتاب در معامله با چه مقام، دلال و یا فرد ایرانی به وی سپرده شده اما گفته‌ها در این مورد یکسان است که وقتی این شاهنامه به پاریس رسید چون جورج دموت نتوانست آنرا یکجا بفروشد آنرا اوراق (و به عبارتی ویران) کرد و بفروش جداگانه برگها به موزه ها و مجموع داران پرداخت و نیز به روایتی صفحات نوشتاری اما بدون نگاره را به دور ریخت، هم از اینروست که اینک برگهای شناخته شده «شاهنامه بزرگ ایلخانی» که بنام شاهنامه دموت هم شناخته میشود در نقاط مختلف اروپا، آمریکا و همینطور ایران پراکنده است. و برگهای بسیاری از آن نیز گم و ناپیداست، بهر حال با از راه رسیدن برگ-نقاشی‌های «شاهنامه بزرگ ایلخانی» برنسون نیز مانند دیگر مجموعه‌داران مشتاق داشتن برگی از آن شد. اما مجموعه برنارد برنسون از نقاشی های ایرانی که اینک در موزه هنری هاروارد به نمایش گذاشته شده به ویژه در مقایسه با آثاری که دیگر مجموعه داران از نقاشی ایران گردآورده‌اند چگونه ارزیابی میشوند؟ در اینباره با بهره گیری از مقاله «لی لارنس» میتوان گفت که برنارد برنسون درگزینش آثار کمال‌الدین بهزاد انگار بیشتر علاقمند بوده است که تنها نام او را بر لیست داشته‌های خود بیافزاید، کاری که او از بهزاد خرید فاقد حساسیت و ویژگیهایی است که مثلا کار دیگری از او مانند پرتره سلطان حسین میرزا داراست (این پرتره را ،به روایت مقاله، دلال سوئدی فردریک روبرت مارتین از آلبومی در استانبول کند و برداشت)، مارتین با توجه به ارزشهای ویژه اثر بهزاد به وی لقب رافائل شرق داد، و البته ما در شگفتیم که او چگونه از این کار جان سالم بدر برد!   اما گزینش های برنسون در یک نگاه کلی از سویی گویای شیفتگی او تنها به زیبایی های تزئینی درخشان نقاشی ایرانی است و از سویی دیگر میتواند گویای نگاه خشک و یا محدود او به گستره نقاشی ایرانی باشد. به بیانی دیگر و در یک مقایسه کلی بین گزینش های او با دیگر خریداران آثار ایرانی میتوان گفت اگر به انتخاب برنسون از «شاهنامه بزرگ ایلخانی» نگاه کنیم می‌بینیم که انتخاب وی از این شاهنامه صحنه‌ ایستا و بی تحرک بارگاهی است پر از پارچه‌های نفیس و وسایل مجلل و پر بها و مجموعه او فاقد آثاری است برخوردار از بسیاری صحنه‌های دراماتیک و تخیل هنری درخشان بمانند اثری که ادوارد دبلیو فوربس مدیر موزه فاگ خرید و در آن سپاهی پوشیده از آهن در دل رعد و برق و آتشی که فوران میکند در کار رزم‌اند، اثری که بهمان اندازه که یک نقاشی سنتی (کلاسیک) ایرانی بحساب میاید از جذبه یک اثر مدرن (امروزین) نیز برخوردار است و از همین روست که همچنان تحسین برانگیز است،     به این ترتب مجموعه برنسون که در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شده‌اند بیشتر در چارچوب زیبائی شناسی زمانه خود مطرح‌اند (مانده‌اند) در حالیکه ویژگیهای زیبائی شناسانه اثری مثل صحنه نبرد برگزیده فوربس از زمان خود فراتر میرود و از جنبه‌هایی درواقع فرازمانی برخوردارند. در واقع در تصویر ایستا که جشنواره‌ای از رنگهای درخشان در دل پیچ و تاب متوازن خطوط و منحنی نرم اشیاء وفضاست همواره سکونی که کمتر نشانه‌‌ای از امری روانی (درونی) دارد فضا را پر کرده‌ است در حالیکه مثلا در آن نوع آثار که برنسون تمایلی به خرید آنها نداشته مانند اثر مربوط به حمله اسکندر همه چیز از خط و رنگ و فرم و در واقع همه زیبائی شناسی نقاشی درکار تجسم جانمایه صحنه نبرد است، و در آن انحنای گردن اسبهای سیاه درهمان امتداد نیزه‌‌های مهاجم کشیده شده، در فضایی با تقسیمات هندسی تیز شعله‌های آتش با دندانه‌هایی تیز و کشیده در زمین و هوا نه سرگردان بلکه به همان سوی هجوم زبانه میکشند، بالا تنه سواران سیاهپوش (آهنین) با چنان خط محکم و استواری ترسیم شده که هیبت و عزم آهنینی را که مورد نظر داستان است به آنها می‌بخشد و در واقع همان تجسم روح شعر شاهنامه میشود.   در پایان میتوان گفت که گرچه برنسون نقاشی ایرانی را برای چیزی بیش از زیبائی های تزئینی شگفتش ستایش و حفاظت نکرد اما او عضو معتبری از جریان مجموعه داری آثار ایرانی است. در میان آثار ایرانی کوچ داده شده که نویسنده مقاله آنرا به لطف آشفتگیهای خیزش جنگ شهری میداند ، که البته یک ایرانی طبیعتا آنرا بخش فاجعه‌بار این خیزش میداند اما واقعیت اینستکه فراهم شدن این کوچ بیش از آنکه به آشفتگیها مربوط باشد به بی بند وباری و ناآگاهی حافظان (کلید دارن) این میراث مربوط میشود، اگر آنها ارزش میراث تاریخی و ملی را حتی در حد ثروتی پرفایده میشناختند و آنرا عمیقا در پیوند با منافع، پیشرفت و شأن خود إحساس میکردند حتما همانطور که گوش به زنگ حفاظت از فرزند و عیال وخان و مان بودند از آن نیز محافظت میکردند، اما آنچه که از سوی دیگر این کوچ را فراهم کرد اروپایی بود که تشنه شناختن و پی بردن به رازهای جهانی بود که دور و بر او را فراگرفته بود، چه آنهایی که در کار راه‌اندازی سوداگری های بزرگ جهانی بودند و چه جریان نخبگی عمیقی که شیفته کشف و شناخت و لذات آن بود همچون نیکلسن که در همان روزها زندگی خود را در پیوند با لذت کنکاش در میراث ادب فارسی گذراند، بنابراین تقاضای آثاری از نوع «شاهنامه بزرگ ایلخانی» از جهات گوناگونی در غرب رونق داشت و بنابراین دلالانی در پی جواب به این تقاضا افتادند و کار بدانجا رسید که بقول نویسنده مقاله در اوایل دهه قرن بیستم پاریس در جنب و جوش گنجینه‌هایی بود که از ایران میرسید. بجز آثاری که در این جا به جایی سوداگرانه گم شدند و یا از بین رفتند بسیاری نیز باقی مانده‌اند و در این سفر صد ساله از دستی به دستی رسیدند تا سرانجام به دست کارشناسی شیفته‌ یا موزه‌‌ای و دانشگاهی رسیدند و کوشش‌های ارزشمند این دارندگان نهایی (که کوششهایی نظام‌مند و سیستماتیک بوده‌اند و البته بسیار فراتر از کوششهای فردی و پراکنده اند) در شناخت این آثار و تاباندن نوری بر چیستی آنها و زمانه آنها نقش مهمی داشتند و باعث درک ژرفتر و بازتاب جذبه های نهفته و نیز نشر و گسترش بیشتر آنها شدند   ###