مرگ تلخ خانم معلم به خاطر افراط در استفاده از الکل برای ضدعفونی کردن موبایلش

دلم از این می‌سوزد که هیچ‌کس در مراسم تدفینش نبود. خواهرم به دلیل فرار از این ‌بیماری مرد. اما همین بیماری باعث شد تا او غریبانه از این دنیا برود.

پرسش: معلمی که چند روز پیش به دلیل انفجار تلفن همراه دچار سوختگی شده ‌بود، جانش را از دست داد. این آموزگار اهوازی نوزدهم خردادماه پس از آتش گرفتن موبایلش از ‌ناحیه صورت و گردن مجروح شد و به بیمارستان انتقال یافت.  آرزو مریدی معلم ابتدایی بود. ‌او پس از چند روز بستری شدن در مرکز سوانح و سوختگی اهواز و با وجود علایم بهبودی، ‌حال عمومی‌اش رو به وخامت گذاشت و در سحرگاه بیست‌ونهم خرداد جانش را از دست داد. آن طور ‌که برادر آرزو می‌گوید، دلیل آتش‌سوزی و انفجار استفاده از الکل زیاد برای ضدعفونی کردن تلفن ‌همراه بوده است. ظاهرا این دختر سی‌ودوساله هنگام حادثه شیشه محتوی الکل ضدعفونی هم ‌در دست داشته و همین موضوع شدت سوختگی را بیشتر کرده است. ‎‌ پانزده ‎روز پیش خانواده مریدی با فریادهای دلخراش آرزو از خواب پریدند. چند دقیقه‌ای به هفت صبح مانده بوده که آنها دخترشان را با سر و صورتی آتش گرفته دیدند. صحنه هولناکی که ‌هنوز مادر آرزو وقتی به یاد آن می‌افتد از حال می‌رود. آن لحظه کسی دلیل آتش‌سوزی را ‌نمی‌دانست، اینکه چطور شعله‌های آتش به جان او افتاده. اما آرزو در برابر چشمان حیرت‌زده خانواده‌اش درحال سوختن بود. پدر اما به هر زحمتی بود، آتش را خاموش کرد و ‌بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و بعد از چند دقیقه آرزو با پای خودش سوار آمبولانس شد. ‌با اینکه فقط سر و صورتش سوخته بود، اما بیم آن می‌رفت که اندام‌های داخلی هم از ‌حرارت آتش بی‌نصیب نمانده باشند. کامبیز برادر آرزو به «شهروند» می‌گوید، وقتی ‌خواهرش به بیمارستان رسید، هوشیار بود و با او چند کلامی هم حرف زد، اما پزشکان ‌بلافاصله او را به بخش مراقبت‌های ویژه بردند: «همان موقع به ما گفتند که احتمال دارد ریه‌‌های خواهرم آسیب دیده باشد. به همین دلیل به او دستگاه تنفسی وصل کردند و او را  در کیسه ‌اکسیژن قرار دادند.»‌‎ ‎خانواده آرزو بعد از چند ساعت وقتی مجبور به ترک بیمارستان شدند، تازه فهمیدند که چرا ‌دخترشان به این روز افتاده: «من وقتی به خانه رسیدم، به اتاق خواهرم رفتم. روی فرش ‌اتاقش چند لکه سوختگی بود، یک ظرف شیشه‌ای الکل همانجا قرار داشت، موبایل هم کمی ‌دورتر کنار تخت افتاده بود، البته چیزی از آن باقی نمانده بود، منفجر شده بود.» آن طور که ‌کامبیز می‌گوید، آرزو تلفنش را روزی چندبار با الکل ضدعفونی می‌کرد، همین هم باعث ‌تجمع الکل در گوشی شده بود. ظرف الکلی هم در دستش بوده که همین الکل شعله‌های آتش ‌را به ریه‌های او رسانده.این معلم جوان که بیش از چهارسال است در دبستان تدریس می‌کند، پس از چند روز در ‌بیمارستان حالش بهتر می‌شود و پزشکان دستگاه تنفس را هم از او جدا می‌کنند. کامبیز می‌‌گوید:  «دکترها آن روز به ما گفتند اگر خواهرم نیم ساعت بدون این دستگاه بتواند تنفس کند، ‌خطر اصلی از سرش رد شده.» آرزو اما دو روز بدون دستگاه نفس کشید.حتی از خانه ‌برایش غذا و آبمیوه آوردند: «من و همسرم چند ساعت پیش او بودیم، راحت حرف می‌زد و ‌هیچ مشکلی نداشت. اصلا خودش برایمان تعریف کرد که چطور این اتفاق افتاده، او به ما گفت ‌قبل از انفجار و آتش‌سوزی تلفن را به شارژر وصل می‌کند و بعد هم با موبایلش تماس می‌‌گیرد که همان موقع آتش‌سوزی اتفاق می‌افتد.» اما درست از فردای آن روز حال آرزو ‌تغییر کرد. نفس کشیدن برایش سخت شد، او را دوباره به بخش مراقبت‌های ویژه بردند.انگار ‌ریه‌هایش تازه به حرارت واکنش نشان داده بود. دستگاه تنفسی هم نتواست به او کمک ‌کند :  «روزهای آخر رنگ صورتش تغییر کرده بود. چشمانش را به زور باز می‌کرد. دکترها ‌می‌گفتند اکسیژن کافی به بدنش نمی‌رسد.» آن طور که کامبیز می‌گوید، ساعت هفت صبح روز ‌‌بیست‌ونهم خرداد از بیمارستان تماس گرفتند و خبر مرگ آرزو را به آنها دادند:  «مثل اینکه از حدود ‌ساعت ۲ بامداد چندبار حالش وخیم شده بود و چندباری او را احیا کرده بودند.» حالا این ‌خانواده در غم از دست دادن آخرین فرزندشان به سوگ نشستند، مادر و پدر داغدیده توان ‌تحمل این درد را ندارند.خواهرها و برادرهای آرزو هم رفتن او را باور نکرده‌اند. کامبیز می‌‌گوید:«دلم از این می‌سوزد که هیچ‌کس در مراسم تدفینش نبود. خواهرم به دلیل فرار از این ‌بیماری مرد. اما همین بیماری باعث شد تا او غریبانه از این دنیا برود.»‌ *شهروند   ###