پاسخ حمیدرضا نوربخش به برخی شبهات و اختلافات موجود در حوزه موسیقی؛
امت شهیدپرور کجا گفته‌ یک کنسرت لغو شود؟/دادستان‌ها بدون ارائه مستندات حقوقی حق لغو کنسرت را ندارند

رسش:یکی از مهمترین چهره‌هایی که طی چند سال اخیر در بسیاری از بزنگاه‌های موسیقی ایران در بطن اخبار قرار داشته حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل سال‌های اخیر خانه موسیقی است. از ماجراهای مربوط به انتخابات خانه و جشنواره موسیقی فجر گرفته تا دفاع از شجریان در مقاطع مختلف؛ همواره حضور نوربخش تاثیرگذار بوده است. او خبر داد: اثر دیگری از استاد شجریان در حال انتشار است، منظور قالیباف از کمک چندده میلیاردی به خانه‌موسیقی احتمالا به ریال بوده، همین الان در چندین استان کشور اجازه رفتن روی صحنه به خانم‌ها نمی‌دهند و اینکه سند چشم‌انداز موسیقی مانیفست حاکمیت است.

پرسش:یکی از مهمترین چهره‌هایی که طی چند سال اخیر در بسیاری از بزنگاه‌های موسیقی ایران در بطن اخبار قرار داشته حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل سال‌های اخیر خانه موسیقی است. از ماجراهای مربوط به انتخابات خانه و جشنواره موسیقی فجر گرفته تا دفاع از شجریان در مقاطع مختلف؛ همواره حضور نوربخش تاثیرگذار بوده است. او خبر داد: اثر دیگری از استاد شجریان در حال انتشار است، منظور قالیباف از کمک چندده میلیاردی به خانه‌موسیقی احتمالا به ریال بوده، همین الان در چندین استان کشور اجازه رفتن روی صحنه به خانم‌ها نمی‌دهند و اینکه سند چشم‌انداز موسیقی مانیفست حاکمیت است. یکی از مهمترین چهره‌هایی که طی چند سال اخیر در بسیاری از بزنگاه‌های موسیقی ایران در بطن اخبار قرار داشته حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل سال‌های اخیر خانه موسیقی است. از ماجراهای مربوط به انتخابات خانه و جشنواره موسیقی فجر گرفته تا دفاع از شجریان در مقاطع مختلف؛ همواره حضور نوربخش تاثیرگذار بوده است. گفتگوی ما با او در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری انجام شد و طی آن به برخی از مسائل موسیقی چون "وضعیت بانوان موزیسین"، لغو کنسرت‌ها" و بسیاری از مسائل دیگر پرداختیم گرچه فرصت نشد تا به بسیاری دیگر از چالش‌های جدی اهالی موسیقی در کشورمان پرداخته شود؛ و این نشان از وضعیت نابهنجار این صنف در هجمه برخوردهای سلیقه‌ای مسئولان و دست‌اندرکاران دارد. در ادامه حاصل گفتگوی ایلنا با حمیدرضا نوربخش (مدیر عامل خانه موسیقی) را می خوانید: حاکمیت هیچ وقت نگاه صد در صد مثبتی به مسایل مختلف موسیقی نداشته و همیشه در هاله‌ای از ابهام درباره موسیقی صحبت شده است. حاکمیت هرگز وقت نگاه صد در صد مثبتی به موسیقی نداشته در مناظره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری جسته و گریخته صحبت‌هایی درباره موسیقی شد؛ برداشت‌تان از این مناظره‌ها به‌ویژه در زمینه موسیقی چیست؟ ما انتظارمان این بود که بیشتر و جزئی‌‌تر در حوزه موسیقی اظهارنظر کنند. توقع داشتیم در برنامه‌ها و مناظرها، تنگناهای موسیقی و مسائل ریز و درشتی که برای جامعه موسیقی وجود داشته و دارد؛ مورد بحث قرار گیرد تا جامعه هنری و مخاطبان بیشتر بتوانند با مواضع کاندیداها در این مسائل آشنا شوند. حاکمیت هیچ وقت نگاه صد در صد مثبتی به مسایل مختلف موسیقی نداشته و همیشه در هاله‌ای از ابهام درباره موسیقی صحبت شده است. خود این موضوع علت بسیاری از مسائل کوچک و بزرگی محسوب می‌شود که در این سال‌ها موانع ریز و درشتی را برای اهالی موسیقی به وجود آورده است. ما انتظار داشتیم دست‌کم نامزدها از برنامه‌های آینده‌شان صحبت کنند. گفتن اینکه "هنر چیز خوبی است" جزو بدیهیات به حساب می‌آید. مسائل معیشتی هنرمندان چیزی بود که درباره‌اش صحبت نشد. اگر راجع به مسائل معیشتی مردم و وضعیت حاشیه‌نشین‌ها صحبت می‌شود بایستی درباره مقوله معیشت هنرمندان نیز صحبت شود باید دید که آیا آنها وضعیت مناسبی دارند؟ آیا معدل زندگی جامعه هنری در حد قابل قبولی است؟‌ من به جرات می‌گویم که این گونه نیست. در جامعه موسیقی تنها عشق به موسیقی است که موزیسین‌ها را در حوزه کاری‌شان نگه داشته و رهایشان نمی‌کند؛ و گرنه این قشر از جامعه از نظر معیشتی مشکلات بسیاری دارند. به گونه‌ای که شاهدیم حق عضویت 50 هزار تومانی خانه موسیقی را که سالیانه از اعضا دریافت می‌شود عده بسیاری نمی‌توانند بپردازند. ما امروز بیش از 15 هزار عضو در خانه موسیقی داریم که به جرات می‌توانم بگویم بیش از نیمی از آنها در شهرستان‌ها، جزو همین حاشیه‌نشین‌ها محسوب می‌شوند. بیش از 15 هزار عضو در خانه موسیقی داریم که بیش از نیمی از آنها در شهرستان‌ها، جزو همین حاشیه‌نشین‌ها محسوب می‌شوند. هنرمند موسیقی نواحی ما در یک خانه محقر روستایی زندگی می‌کند که گاهی وقت‌ها کوچکترین حوادث طبیعی کل زندگی‌اش را از بین می‌برد. شاید کسی باور نکند هنرمند شاخص بین‌المللی (مانند شیرمحمد اسپندار) که جزو افتخارات فرهنگی این مملکت محسوب می‌شود تمام زندگی‌اش شامل دو اتاق کاهگلی در یک روستای حاشیه شهرستان باشد. شاید کسی باور نکند هنرمند شاخص بین‌المللی (مانند شیرمحمد اسپندار) که جزو افتخارات فرهنگی این مملکت محسوب می‌شود تمام زندگی‌اش شامل دو اتاق کاهگلی در یک روستای حاشیه شهرستان باشد. در بحبوحه انتخابات ریاست‌جمهوری؛ همه کاندیداها تاکید داشتند در عرصه دیپلماسی عمومی یا دیپلماسی فرهنگی، هنرمندان ما نقشی دارند که در جهان می‌توانیم به آنها بنازیم و آنها هستند که ویترین تمام‌نمای فرهنگ ایرانی و شناسنامه‌های سرزمین‌‌های ما محسوب می‌شوند. در چنین شرایطی ما حق داریم بپرسیم معیشت این هنرمندان امروز چگونه است؟ امروز موانعی پیش پای هنرمندان موسیقی وجود دارد که بارها و بارها ما آنها را گفته‌ایم. باید راجع به بانوان هنرمند موسیقی سخن گفته شود؛ آنها نیمی از فعالان جامعه موسیقی ما بانوان هستند. چطور می‌شود یک خانم اجازه تحصیل در رشته موسیقی را داشته باشد ولی اجازه کار در این حوزه را ندارد؟ این مسئله چه توجیهی دارد؟ نگاه به فعالیت‌های موسیقی ملوک‌الطوایفی است متاسفانه در  کشورمان نگاه به فعالیت‌های موسیقی نگاه ملوک‌الطوایفی است. در هر اقلیمی هر کسی که خودش را حاکم آنجا می‌داند به خودش اجازه می‌دهد مطابق با سلیقه و میل شخصی‌اش عمل کند. البته از نظر ما چنین افرادی حاکم قانونی آن مناطق نیستند و به با توجه به این‌گونه مسائل انتظار داشتیم در انتخابات، نامزدها مشخصا راهکاریشان را بگویند. این مساله امنیت شغلی و روانی هنرمندان موسیقی را تهدید می‌کند. وقتی اتفاقی مانند لغو کنسرت برای هنرمندی می‌افتد آثار زیانبار روحی و روانی‌اش پاک نمی‌شود و در روند کاری او اثر مستقیم می‌گذارد. ما همچنین انتظار داشتیم راجع به بانوان هنرمند موسیقی سخن گفته شود. نیمی از فعالان جامعه موسیقی ما بانوان هستند. چطور می‌شود یک خانم علاقمند به موسیقی اجازه تحصیل در این رشته داشته باشد ولی اجازه کار در این حوزه را ندارد؟ این مسئله چه توجیهی دارد؟ همین الان در چندین استان کشور اجازه رفتن روی صحنه به خانم‌ها نمی‌دهند. نمونه چنین برخوردهایی را می‌توان در استان اصفهان مشاهده کرد؛ در این مسئله البته داستان مشهد ماجرای جداگانه‌ای دارد و مشکل‌اش فراتر از مساله‌ بانوان و غیربانوان است.  همین الان در چندین استان کشور اجازه رفتن روی صحنه به خانم‌ها نمی‌دهند. نمونه چنین برخوردهایی را می‌توان در استان اصفهان مشاهده کرد؛ در این مسئله البته داستان مشهد ماجرای جداگانه‌ای دارد و مشکل‌اش فراتر از مساله‌ بانوان و غیربانوان است. این درست است که شاید موضوعی با سلیقه ما جور درنیاید اما بالاخره باید معیار اصلی همه در این مملکت؛ قانون باشد. نمی‌شود یک هنرمند و یک اثر هنری در بخشی از مملکت مجاز باشند و در بقیه مملکت غیرمجاز. اگر موزیسین یا یک اثر هنری مشکل دارد در همه جا مشکل دارد. وقتی نظارت را دولت انجام می‌دهد چطور امکان دارد در جایی از کشورمان کاری را بلامانع باشد و در جای دیگر اجازه اجرا به آن ندهند؟! وقتی نظارت را دولت انجام می‌دهد چطور امکان دارد در جایی از کشورمان کاری را بلامانع باشد و در جای دیگر اجازه اجرا به آن ندهند؟! اثر دیگری از استاد شجریان در حال انتشار است در این دوره از مناظره‌ها آقای روحانی اسمی از محمدرضا شجریان به میان نیاورد؛ این در حالی است که در دوره قبل انتخابات اسم ایشان را آورد و صحبت‌هایی هم کرد. شخص دوم مملکت درباره موسیقی و بعضی از ممنوعیت‌های غیرقانونی هم حرف می زند؟ چه اتفاقی ظرف چهار ساله گذشته در حوزه موسیقی افتاده که نتیجه‌اش اینگونه  می‌شود؟ ما نباید چشم‌مان را روی بخشی از کارهایی که انجام داده‌اند ببندیم؛ دولت تلاشش را کرده و خیلی جاها مسائل از دست دولت خارج بوده است. ولی واقعا باید برای این وضعیت یک راهکار اساسی اندیشیده شود. عرض من این است، در قضیه استاد شجریان دولت خیلی تلاش کرد و مجوز کلیه آثار  ایشان برای انتشار داده شد. کما اینکه یک اثر استاد شجریان سال گذشته منتشر شد و به اثر دیگرشان هم مجوز داده شده که در حال انتشار است. یعنی کلیه آثاری که برای انتشار داده شده بود در این دولت مجوز انتشار گرفت. در بحث کنسرت استاد شجریان هم امیدواریم حالشان بهتر باشد و این مسئله نیز رفع شود. به هر حال پیگیری‌های زیادی را من به شخصه شاهد بودم. آنچه آقای قالیباف در مناظره‌ها درباره کمک ده‌ها میلیاردی به خانه موسیقی گفته‌ احتمالا منظورشان به ریال بوده است. منظور قالیباف از کمک چندده میلیاردی به خانه موسیقی احتمالا به ریال بوده در مناظره‌ها ریاست جمهوری، آقای قالیباف ادعا کرد که شهرداری ده‌ها میلیارد تومان به خانه موسیقی کمک کرده است؛ این مسئله در بین اهالی موسیقی با واکنش‌های تندی روبرو شد؛ آیا واقعا شهرداری به خانه موسیقی ده‌ها میلیارد تومان کمک کرده است؟ من دو سال قبل هم که این بحث مطرح شد گفتم ما جزو نهادهای قانونی هستیم. ما کمک‌بگیر هستیم و بخشی از کمک‌هایمان ‌از طرف شهرداری‌هاست؛ بخش دیگری از آن توسط دولت صورت می‌گیرد. شهرداری به دلیل خدماتی که جامعه هنری به شهر و کشور انجام می‌دهد وظایف ذاتی دارد از آنها حمایت کند؛ ما نیز تلاشمان این بوده که این حمایت‌ها را جلب کنیم. مشخصا ما با مصوبه شورای اسلامی شهر تهران سالی، 100 میلیون تومان از شهرداری تهران کمک گرفته‌ایم. برای ساختمان شماره 2 خانه موسیقی هم 3 میلیارد تومان از شهرداری تهران کمک دریافت کرده‌ایم. البته ساختمان شماره 2 کارش صد در صد تمام نشده و این پول هم در اختیار خانه موسیقی قرار نگرفته است. در واقع این پول در نقل و انتقال ملک به شهرداری (خریدار ملک محل خانه موسیقی) به فروشنده ملک پرداخت شده است. ما با مصوبه شورای اسلامی شهر تهران سالی، 100 میلیون تومان از شهرداری تهران کمک گرفته‌ایم. برای ساختمان شماره 2 خانه موسیقی هم 3 میلیارد تومان از شهرداری تهران کمک دریافت کرده‌ایم. در وزارت ارشاد هم ما تفاهم‌نامه‌ای داریم که سالی 200 میلیون تومان برای خانه موسیقی دریافت می‌کنیم. این کمکی بوده که ما از شهرداری گرفته‌ایم و آنچه آقای قالیباف در مناظره‌ها درباره کمک ده‌ها میلیاردی به خانه موسیقی گفته‌ احتمالا منظورشان به ریال بوده است. در وزارت ارشاد هم ما تفاهم‌نامه‌ای داریم که سالی 200 میلیون تومان برای خانه موسیقی دریافت می‌کنیم. ما دو شرط برای اختصاص یک مکان به فعالیت‌های شعب خانه موسیقی داریم؛ یکی اینکه این مکان حتما عمومی باشد و دوم مسئله اجماع تمام موزیسین‌های استان است. شروط خانه موسیقی برای راه اندازی شعب استانی محقق نشد در یک بازه زمانی خانه موسیقی شعب استانی ‌اش را راه‌اندازی کرد؛ اما این شعب تعطیل شد؛ درحالیکه انتظار می‌رفت شعب دیگری نیز به این مجموعه اضافه شود. دلیل این اتفاق چه بود؟ قبل از اینکه مسئولیت مدیرعاملی خانه موسیقی به من واگذار شود چند شعبه استانی این خانه دایر شده بود که در شیراز و بروجرد و چهارمحال و بختیاری فعالیت خود را آغاز کردند. اینها مشکلاتی داشتند؛ برای مثال مکان‌هایی که برای کار این شعب اختصاص گرفته بود مکان‌هایی خصوصی مانند آموزشگاه موسیقی بودند. شاید شخصی آمده و به زعم خودش ایثار کرده و فضای کارش را به این شعب اختصاص داده است؛ اما این کار دستی نیست. در واقع نمی‌شود تابلوی خانه موسیقی را بالای درب آموزشگاه خصوصی یک فرد نصب کرد. ما دو شرط برای اختصاص یک مکان به فعالیت‌های شعب خانه موسیقی داریم؛ یکی اینکه این مکان حتما عمومی باشد یا از طرف نهادهای عام‌المنفعه در اختیار شعب قرار گرفته باشد. حتی خود هنرمندان نیز می‌توانند به نوعی همگرایی کنند و مکان‌هایی را درنظر بگیرند. دومین شرط اجماع است؛ در شهرستان‌ها و مراکز استان‌ها اغلب طیف‌بندی و دسته‌بندی وجود دارد و در تهران هم این مسئله دیده می‌شود؛ منتهی چون تهران گسترده است مسئله دسته‌بندی‌ها آنقدر به چشم نمی‌آید و همه کارشان را انجام می‌دهند. در شهرستان‌ها نمود این طیف‌بندی‌ها بیشتر است. ما بارها دیده‌ایم عده‌ای از هنرمندان به خانه موسیقی اعتراض کرده‌اند و گفته‌اند موزیسین‌های اصلی فلان شهرستان ما هستیم. این مسائل همواره ما را دچار تردید کرده است.  ما این دو شرط را گذاشته‌ایم و گفته‌ایم همه هنرمندان مرکز استان اولویت ما هستند و همه هنرمندان شهر اجماع متحد داشته باشند. بعضی‌ها گفته‌اند مکانی داریم که برای این کار می‌توانیم اختصاص بدهیم اما تا الان محقق نشده است. به رغم بعضی اقداماتی که کرده‌ایم این مسئله هنوز به نتیجه نرسیده و در حال حاضر نیز درخواست‌ها در حال بررسی است. هر جا این شرط‌ها محقق شود قطعا شعبه مرکز آن استان ها راه‌ می‌افتد. وقتی ما (خانه موسیقی) موسسه فرهنگی هنری هستیم اعضای "هیئت موسس" صاحبان خانه محسوب می‌شوند. در واقع در چنین ساختاری، هیئت موسس هیچ وقت از بین نمی‌رود. یعنی هیئت موسس مانند سهامداران یک مجموعه می‌شوند و این ایراد اصلی است. مسئله صنوف هنرمندان با مصوباتی در وزارت کار و ارشاد حل می‌شود خانه موسیقی به عنوان یک شرکت و موسسه فرهنگی به ثبت رسیده و با ساختاری که از یک نهاد صنفی انتظار می‌رود متفاوت‌های اساسی ساختاری دارد. نکته مهم این است که ظاهرا پیش از "خانه موسیقی"، "انجمن صنفی هنرمندان  موسیقی ایران" با ثبت در وزارت کشور و وزارت کار شکل گرفته بود که از نظر ساختاری تمام ویژگی‌های لازم یک صنف را داشت. سئوالی که در بین اهالی موسیقی وجود دارد این است که آیا خانه موسیقی با چنین ساختاری آیا واقعا ساختار واقعی و صحیح صنفی دارد یا نه؟ تا آنجا که من اطلاع دارم خانه موسیقی زودتر از انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران شکل گرفته است. در زمان دولت اصلاحات موضوع شکل‌گیری جامعه‌مدنی و  نهادهای مدنی جزو شعارهای دولت آقای خاتمی بود. آن زمان اول خانه سینما درست شد و بعد به فاصله دو سال خانه موسیقی و خانه تئاتر به وجود آمدند. آن موقع تصور این بود که اینها، چون موضوع فعالیت‌شان فرهنگی هنری است و در چارچوب قوانین و قواعد وزارت ارشاد فعالیت دارند باید در ارشاد این نهادها ثبت شوند. این رویه اشکالاتی داشت؛ دلیل‌اش هم این است که موضوع حرکت‌های صنفی اساسا به وزارت فرهنگ و ارشاد ربطی ندارد. بنابراین یک شترگاوپلنگی به وجود آمد که تکلیفش معلوم نبود و در بسیاری از مواقع در تمام این سال‌ها به مشکل برخوردیم. ما نیز موانع مختلف اسناسنامه‌ای داشتیم کما اینکه خانه سینما براساس همین موانع، در دولت قبل دچار مشکل شد. اخیرا شورای عالی انقلاب فرهنگی تلاش دارد با مصوبه‌ای این مسائل را حل کند. وقتی ما موسسه فرهنگی هنری هستیم اعضای "هیئت موسس" صاحبان خانه محسوب می‌شوند. در واقع در چنین ساختاری، هیئت موسس هیچ وقت از بین نمی‌رود. یعنی هیئت موسس مانند سهامداران یک مجموعه می‌شوند. البته در زمان تشکیل خانه موسیقی گفتند اینجا اساسنامه‌ای تشکیل می‌دهند و بعد هیئت موسس منحل می‌شود و هیئت مدیره شکل می‌گیرد و این افراد مجمع عمومی هیئت مدیره را تعیین می‌کنند. در صورتی که با استناد به قوانین ارشاد، این مساله قانونی نیست. یعنی عده‌ای به عنوان هیئت موسس آمدند که هیچ وقت از بین نمی‌روند و آنها مانند صاحبان سهام هستند. همه موسسات فرهنگی این گونه است. خانه موسیقی این مشکل را داشت. هیئت موسس با تبصره‌ای که در شورای عالی انقلاب فرهنگی احتمالا به تصویب می‌رسد استثنائا از بین می‌رود. یعنی هیئت موسس انتخابات برگزار می‌کنند و مجمع عمومی تصمیم‌گیرنده می‌شود. اساسا بعضی از صنوف مانند خانه سینما دارند دوگانه سوز می‌شوند؛ یعنی اینها ریشه‌ای در وزارت کار دارند و در موسیقی هم یک انجمن صنفی با همین شیوه محسوب می‌شوند. اما نکته اینجاست که در قواعد و قوانین پوشش دهنده فعالیت هنری در وزارت کار، نگاهی که به هنر نزدیک باشد وجود ندارد؛ یعنی نگاه در این زمینه، نگاه کارگری است که اشکالاتی در آن دیده می‌شود. این مساله باید بالاخره حل شود. قرار است در وزارت کار هنرمندان صنف ویژه بشوند تا قوانین‌شان، قوانین کارگری نباشد. همچنین وزارت ارشاد هم قرار شده مصوبه‌ای بدهد تا نهادهایی مانند خانه موسیقی از دایره موسسات فرهنگی خارج شوند و به زودی این مسئله حل می‌شود. سند چشم‌انداز موسیقی مانیفست حاکمیت است شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اینکه نگاه خاص حاکمیتی را در موضوع فرهنگ به طور عام، و هنر که بخشی از آن محسوب می‌شود را بیان کند به وجود آمد. در واقع "سند چشم‌انداز موسیقی" به نوعی مانیفست حاکمیت است. کمیسیون هنر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای حل برخی مشکلات اساسی اهالی موسیقی در حال تهیه"سند چشم‌انداز موسیقی" است اما در جامعه موسیقی خیلی‌ها اعتقاد دارند مصوبات این شورای به قدرت مصوبات مجلس شورای اسلامی نیست. بسیاری این سئوال را مطرح می‌کنند که چرا این مسئله در قالب یک لایحه به مجلس نرفت؟  شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان بالاترین مرجع سندنویسی و نگاه حاکمیتی به موضوع فرهنگ است؛ اما قوانین مجلس شورای اسلامی قوانین عمومی است. الان وزارت ارشاد با کدام قانون دارد فعالیت می‌کند؟ نگاه نظارتی‌اش را طبق کدام قانون انجام می‌دهد؟ معضل ما این است که می‌گویند وزارت ارشاد وظایفش اینهاست و ما نمی‌خواهیم اینجا موسیقی باشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اینکه نگاه خاص حاکمیتی را در موضوع فرهنگ به طور عام، و هنر که بخشی از آن محسوب می‌شود را بیان کند به وجود آمد. خلا موجود در زمینه موسیقی نیز با تصویب سندی در شورای انقلاب فرهنگی قابل رفع است. در واقع "سند چشم‌انداز موسیقی" به نوعی مانیفست حاکمیت محسوب می‌شود. در قانون خلاهایی در زمینه موسیقی داشتیم که نمی‌توانستیم به آن استناد کنیم. در زمینه موسیقی نیاز است چیزی وجود داشته باشد تا ما بتوانیم به آن استناد کنیم. در شورای عالی انقلاب فرهنگی همه روسای قوا به اضافه افراد دیگری از بخش‌ها و نهادهای مختلف فرهنگی و یکسری شخصیت‌های حقیقی حضور دارند که اینها همه بالاخره به ریاست رئیس‌جمهور عمل می‌کنند و زیرمجموعه رهبری هستند. درست است که قانون در مجلس تصویب می‌شود اما مشکل ما اینجا است که در بسیاری از مواقع به قانون عمل نمی‌شود. به همین دلیل نیاز داریم به سندی استناد کنیم که به امضای اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که زیرمجموعه رهبری و ولی فقیه و بالاترین راس هرم کشور است رسیده باشد. واحدهایی که اعضای تعاونی تحویل نگرفتند به پیمانکاری داده شد که آنجا را ساخته بود تا این پروژه تمام بشود. بعدا پول اعضایی که شکایت کردند به صندوق دولت رفت و باید با قواعد و قانون قضایی بررسی شود تا ضرر و زیانشان عودت داده شود. واحدهایی را که اعضای تعاونی تحویل نگرفتند به پیمانکار واگذار شد  ماجرای پرحاشیه و تکراری تعاونی مسکن خانه موسیقی که جنجال‌های بسیاری نیز داشت بالاخره به کجا رسید؟ در بحث تعاونی مسکن خانه موسیقی باید بگویم، ما پروژه‌ای را در هشتگرد با مشارکت تعاونی مسکن انجمن روزنامه‌نگاران آغاز کردیم که یک مجموعه 70 واحدی (5 بلوک 4 طبقه) است. برای شروع کار این مجموعه می‌بایست70 متقاضی ثبت‌نام می‌کردند تا کار شروع شود. به زور آمدیم به رفقای خودمان گفتیم که مثلا شما بیایید سه واحد را بردارید تا بتوانیم این پروژه را شروع کنیم. بالاخره کار آغاز شد و قرار بود این پروژه در یک سال و نیم تمام بشود. دقیقا این موضوع مصادف شد با همان مقطعی که آن تحریم‌های وحشتناک اجرا شد. یکی از دلایلی که معمولا همه تعاونی‌های مسکن را با مشکل مواجه می‌کند این است که  همه اعضا در زمان‌های مشخص شده نمی‌توانند پول لازم را بدهند تا پروژه پیش برود. طبیعتا در چنین شرایطی پروژه کش پیدا می‌کند و باعث می‌شود که اتمام آن عقب بیفتد. در مسئله تعاونی مسکن خانه موسیقی نیز همین اتفاق افتاد و کار کش پیدا کرد و به تحریم‌ها و ناپایداری وحشتناک قیمت‌ها برخورد کردیم و این پروژه با 30 درصد افزایش قیمت روبرو شد؛ که آن هم طبق قرارداد بود. در قرارداد تعاونی مسکن، بندی وجود دارد که در آن آمده قیمت تمام شده هنگام تحویل محاسبه می‌شود. در قرارداد تمام تعاونی‌ها، این بند وجود دارد. در آغاز کار قیمتی ارزیابی می‌شود ولی پیش‌بینی افزایش قیمت را هم می‌کنند. موقع تمام شدن کار نیز این افزایش قیمت‌ها محاسبه خواهد شد. در مورد تعاونی مسکن خانه موسیقی هم عنوان شد که 30 درصد افزایش قیمت نسبت به بر آورد اولیه وجود دارد و دوستان اعتراض کردند که ما این پول را نمی‌دهیم، چراکه ما قرارمان این بوده در فلان تاریخ کار پروژه با فلان قیمت تمام بشود. گفتیم این دیگر دست ما نبوده است. منتهی آنها می‌گفتند ما خوش حساب بوده‌ایم و کاری به این ماجراها نداریم. ما گفتیم این پروژه فقط با پول شما تمام نمی‌شود و آنهایی که در هنگام اجرای پروژه، پول زمان‌بندی شده را دیرتر پرداخت کرده‌اند این پروژه را به تاخیر می‌اندازد. بعد گفتند چرا با اینهایی که دیرتر پول را پرداخت کردند مماشات شده است. گفتیم برای اخراج یک عضو تعاونی مسکن، حتما دادن سه تا اخطار لازم است؛ و ما به هر حال همین کارها را کردیم و با بحران اقتصادی و تحریم‌ها در کل کشور مواجه شدیم. دوستان در نهایت گفتند ما این اضافه پول 30 درصدی را نمی‌دهیم. ما هم مجبور بودیم این ماجرا را حل کنیم. در نهایت طبق قانون پس از اخطار اول، دوم، سوم می‌بایست از پروژه خارج می‌شدند که ما هم همین کار را کردیم. دوستان هم رفتند شکایت کردند.  کل داستان تعاونی مسکن خانه موسیقی در هشتگرد، در برآورد اولیه قرار بود متری 600 هزار تومان قیمت تمام شود که در پایان کار این مبلغ به متری 850 هزار تومان رسید. با این هزینه بهترین مصالحی که متفاوت با پروژه‌هایی اطراف آنجابود ساخته‌ شد. خانه‌ای که با زمین‌اش متری 900 هزار تومان برای دوستان تمام می‌شود را چطور می‌شود فروخت و اختلاس کرد؟ سرانجام 15، 16 نفر از این دوستان تسویه نکردند و خانه را نگرفتند و به دنبال شکایت رفتند. بقیه واحدها هم به سایر اعضا تحویل داده شده است. اختلاف حسابشان در آن زمان حدود 7 ، 8 میلیون تومان بود. این واحدهایی که اعضای تعاونی تحویل نگرفتند به پیمانکاری داده شد که آنجا را ساخته بود تا این پروژه تمام بشود. بعدا پول اعضایی که شکایت کردند به صندوق دولت رفت و باید با قواعد و قانون قضایی بررسی شود تا ضرر و زیانشان عودت داده شود. ما دنبال پیگیری نحوی جبران ضرر و زیان برگزار کنندگان کنسرت در ماجرای لغو کنسرت‌ها هستیم. البته ضرر و زیان معنوی نیز در این مسئله وجود دارد که ما فعلا به دنبال پیگیری جنبه مادی‌اش هستیم. ضرر و زیان لغو کنسرت‌ها باید جبران شود قانونی در بحث برگزاری برنامه‌هایی مانند کنسرت‌ وجود دارد که طبق آن اگر مجوزی برای اجرایی صادر شود و پس از آن هر نهاد یا سازمانی جلوی اجرای کنسرت را بگیرد فرد می‌تواند به سازمان بازرسی کل کشور شکایت کند و خسارت بگیرد. خانه موسیقی تا چه حد از این ابزار استفاده کرده است؟ من از چنین چیزی بی‌اطلاع هستم. ما به جد قضیه لغو کنسرت‌ها را دنبال کرده‌ایم. زمانی که آقای رئیسی دادستان کل کشور بودند جلسه‌ای داشتیم و این ماجرا را، هم با مجموعه دولت و هم با قوه قضائیه پیگیری کردیم. هر کسی که جلوی کار قانونی را بگیرد یک وجهش با ضرر و زیان همراه است. در سینما دولت مساله را حل کرده است؛ وقتی یک فیلم سینمایی تولید می‌شود و بعد اکران می‌شود اگر در زمان اکران، این فیلم به هر دلیلی پایین کشیده شود خسارت صاحبان اثر را می‌پردازند. بالاخره مکانیزمی برای این مسئله طراحی کردند تا چنین ماجراهایی در سینما حل شود و جلوی خسارت به اهالی هنر را بگیرند. مجوز سند است و هنرمند براساس این سند هزینه می‌کند. در قضیه ملک نیز شما استعلام می‌گیرید، و وقتی ثبت به شما می‌گوید بلامانع است آنوقت شما هزینه می‌کنید؛ در این میان هر مشکلی پیش بیاید باید ثبت جوابگو باشد. حالا در وزارت ارشاد هم دولت دو وجه دارد، یک وجه حمایتی است و دیگری وجه نظارتی. در مسئله لغو کنسرت‌ها باید مکانیزمی وجود داشته باشد که اگر لازم به تعامل با قوه قضائیه شد این کار را انجام دهد و این مساله حل شود. در مورد قانونی که شما به آن اشاره کردید الان اشرافی ندارم و بعدا این موضوع را پیگیر می‌شویم؛ اما به هر صورت ما دنبال پیگیری نحوی جبران ضرر و زیان برگزارکنندگان کنسرت در ماجرای لغو کنسرت‌ها هستیم. البته ضرر و زیان معنوی نیز در این مسئله وجود دارد که ما فعلا به دنبال پیگیری جنبه مادی‌اش هستیم. در شهرستان‌ها موسسات فرهنگی نحیف دارایی‌ و توانش چقدر است؟ حال این موسسات می‌خواهند در حوزه هنر سرمایه‌گذاری کنند و درآمدی داشته باشند. وقتی جلوی برگزاری یک کنسرت را در شهرستان‌ها را می‌گیرند در واقع سرمایه‌گذاری چنین موسساتی را ویران می‌کنند. سئوال ما این است که چه کسی باید پاسخ جبران خسارت لغو کنسرت‌ها را بدهد؟ در دولت به جد دنبال حل این مسئله هستیم و دارند این ماجرا را پیگیری می‌کنند و امیدوارم به زودی تصمیمات جدید و جدی نیز در این زمینه گرفته شود. در نهایت به این توافق با نیروی انتظامی رسیده‌ایم که از سالن‌های زیر 300 نفره دیگر وجهی دریافت نکنند. این توافقی است که با سردار لطفی رئیس پلیس امنیت تهران بزرگ به آن رسیده‌ایم. اگر هنوز چنین مبلغی دریافت می‌شود دارند خلاف می‌کنند. نیروی انتظامی از سالن‌های زیر 300 نفره وجهی دریافت نمی‌کند ماجرای دیگری که در این چند سال اخیر باب شده بحث هزینه‌هایی است که اداره اماکن از گروه‌ها و برگزارکنندگان کنسرت‌ها می‌گیرند. خانه موسیقی بالاخره برای حل این مسئله که به شدت دارد به گروه‌های کوچک ضربه می‌زند، چه کرده است؟  این ماجرای دریافت پول از برگزارکنندگان کنسرت توسط اداره اماکن، برای اولین بار در تالار وزارت کشور باب شد؛ زمانی که آقای مرتضی طلایی رئیس نیروی انتظامی تهران بود؛ بعد از کنسرت "همنوا با بم" این اتفاق افتاد. فکر می‌کنم سال 84 بود. آقای طلایی می‌گفت سالن وزارت کشور از نظر موقعیت ترافیکی، در جایی قرار دارد که حجم ترافیک زیادی را به هم می‌ریزد و ماموران راهنمایی و رانندگی‌ تا پاسی از شب باید برای کنترل این وضعیت فعالیت کنند و بابت این فعالیت نیز به آنها اضافه کار پرداخت می‌شود. با این توجیه که البته اصلا توجیه درستی نبود از زمان آقای طلایی گرفتن پول توسط اداره اماکن از کنسرت‌گذاران باب شد. زمانی که آقای مرتضی طلایی رئیس نیروی انتظامی تهران بود؛ می‌گفت سالن وزارت کشور از نظر موقعیت ترافیکی، در جایی قرار دارد که حجم ترافیک زیادی را به هم می‌ریزد و ماموران راهنمایی و رانندگی‌ تا پاسی از شب باید برای کنترل این وضعیت فعالیت کنند و بابت این فعالیت نیز به آنها اضافه کار پرداخت می‌شود. با این توجیه که البته اصلا توجیه درستی نبود از زمان آقای طلایی گرفتن پول توسط اداره اماکن از کنسرت‌گذاران باب شد.  آن زمان به صورت دستور شفاهی و نه با مصوبه این روال آغاز شد. آن موقع ما به این موضوع اعتراض کردیم و تخفیف گرفتیم. شبی 5 میلیون تومان برای تالار وزارت کشور پول می‌گرفتند که ما آن موقع صحبت کردیم و 1.5 میلیون تومان دادیم. ما تا امروز هیچ توجیهی برای این کار اداره اماکن نمی‌شناسیم. نیروهای انتظامی یا ادارات و سازمان‌های دولتی اجازه ندارند هیچ هزینه‌ای را که مصوبه‌ای درباره آن وجود ندارد دریافت کنند؛ در واقع چنین مسئله‌ای یک نوع اتفاق غیرقانونی محسوب می‌شود و تا آنجا که اطلاع دارم اداره اماکن برای دریافت پول از کنسرت گذاران مصوبه‌ای ندارد. در این زمینه خانه موسیقی چه کار جدی صورت داده است؟  وقتی می‌گوییم گرفتن این پول توجیهی ندارد دقیقا منظورمان همین است. توجیه نیروی انتظامی این است که ما عوامل‌مان باید اضافه کاری کنند. بارها من این مساله را با دوستان نیروی انتظامی مطرح کرده‌ام. بخصوص راجع به دریافت هزینه از سالن‌های کوچک توسط نیروی انتظامی ما با مشکلات جدی مواجه هستیم. توجیه نیروی انتظامی این است که ما عوامل‌مان باید اضافه کاری کنند. بارها من این مساله را با دوستان نیروی انتظامی مطرح کرده‌ام. بخصوص راجع به دریافت هزینه از سالن‌های کوچک توسط نیروی انتظامی ما با مشکلات جدی مواجه هستیم. در نهایت به این توافق با نیروی انتظامی رسیده‌ایم که از سالن‌های زیر 300 نفره دیگر وجهی دریافت نکنند. این توافقی است که با سردار لطفی رئیس پلیس امنیت تهران بزرگ به آن رسیده‌ایم. در واقع من در این زمینه نامه‌ای رسمی نوشتم و ایشان هم پاراف کردند و اگر هنوز چنین مبلغی دریافت می‌شود دارند خلاف می‌کنند. وقتی رقم گزافی از این جوان‌ها برای برگزاری کنسرت گرفته می‌شود چه معنایی دارد؟ یعنی اینکه انجام ندهید. آیا واقعا ما که داعیه فرهنگی داریم و می‌گوییم جامعه باید فرهنگی بشود عملا هم جامعه را به سمت موسیقی درست سوق می‌دهیم؟ به مسئله دریافت پول توسط نیروی انتظامی به شدت معترضیم اما این هزینه هنوز هم توسط نیروی انتظامی دریافت می‌شود؛ واکنش بعدی شما به عنوان مدیرعامل خانه موسیقی چیست؟ من  در این باره هم نامه نوشته‌ام و هم اینکه اعتراض کرده‌ام. ما به این مساله به شدت معترضیم به خاطر اینکه چنین هزینه‌هایی باعث تعطیل شدن برنامه‌های فرهنگی می‌شود که اصلا جنبه تجاری ندارند. اجراهایی که در سالن‌های زیر 300 نفره برگزار می‌شود صد در صد فرهنگی و هنری است و موسیقی‌هایی که در این مجموعه‌ها اجرا می‌شود جنبه تجاری ندارند. در این سالن‌ها معمولا موسیقی سنتی، تکنوازی،‌ دونوازی و از این قبیل اجراها روی صحنه می‌رود. در موسیقی ایرانی یک عده جوان عاشق با هزار مشکل و مانع در سالن‌هایی مانند فرهنگسرای ارسباران، فرهنگسرای نیاوران، فرهنگسرای اندیشه و جاهای دیگر کار می‌کنند؛ وقتی رقم گزافی از این جوان‌ها برای برگزاری کنسرت گرفته می‌شود چه معنایی دارد؟ یعنی اینکه انجام ندهید. آیا واقعا ما که داعیه فرهنگی داریم و می‌گوییم جامعه باید فرهنگی بشود عملا هم جامعه را به سمت موسیقی درست سوق می‌دهیم؟ ما باید گوش مردم را با موسیقی‌های خوب آشتی بدهیم. خب، موسیقی‌هایی که در اینجا اجرا می‌شود موسیقی خوب ایرانی است و ما باید از اینها حمایت کنیم؛ از این رو به مسئله دریافت پول توسط نیروی انتظامی که باعث تعطیلی اینگونه برنامه‌ها می‌شود به شدت معترضیم. "شورای صیانت" تشکیل شده تا ملاحظات و مشکلات و مسائل هنرمندان موسیقی در دفتر موسیقی بررسی شود و خود موزیسین‌ها به طور مستقیم با دیگر نهادها طرف نشوند. موزیسین‌ها مستقیما با نهادهای انتظامی و امنیتی کاری نخواهند داشت طی چند سال اخیر وقتی هنرمندان برای گرفتن مجوز به اداره اماکن مراجعه می‌کردند با توجه به فضای کاری پرسنل نیروی انتظامی، گاها برخوردهایی صورت می‌گرفت که برای هنرمندان بسیار زننده محسوب می‌شد. شما گزارشی در این زمینه دارید؟ بله، ما گزارش‌هایی در این زمینه داریم و خود من شخصا این موضوع را بسیار پیگیری کردم. دفتر موسیقی نیز این ماجرا را پیگیری می‌کند و به یک نتایج خوبی نیز رسیده است. شورایی متشکل از نهادهای نظامی،‌ امنیتی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شده است. در واقع از این بعد هنرمند برای دریافت مجوز فقط با دفتر موسیقی وزارت ارشاد سر و کار دارد و دیگر هنرمند برای دریافت مجوز به نهادهای انتظامی یا امنیتی مراجعه نخواهد کرد. "شورای صیانت" تشکیل شده تا ملاحظات و مشکلات و مسائل هنرمندان موسیقی در دفتر موسیقی بررسی شود و خود موزیسین‌ها به‌طور مستقیم با دیگر نهادها طرف نشوند. سومین شرط دوستان این بود که اعضای هیئت مدیره حق ندارند در انتخابات کاندیدا شوند. این منش اصلا قانونی نیست و باید پرسید شما چه دموکراتی‌هایی هستید که می‌گویید رقیب من حق ندارد در انتخابات کاندیدا شود. منتقدان برای برگزاری انتخابات خانه موسیقی سه شرط گذاشته بودند  اتفاقات و حاشیه‌های طی دو سال اخیر پیرامون جشنواره موسیقی فجر و انتخابات خانه موسیقی روی داد که با واکنش‌های متفاوتی همراه بود. چند بیانیه‌ توسط منتقدان منتشر شد و ماجراهایی پیش آمد که در نهایت، نمایندگان منتقدان با  مشاور عالی آقای جنتی (وزیر وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) جلساتی را برگزار کردند تا به انتقادات مطرح شده رسیدگی شود. این کش و قوس‌ها ادامه داشت تا اینکه به انتخابات خانه موسیقی رسیدیم. در نهایت قرار شد انتخابات خانه موسیقی با حضور سه ناظر برگزار شود؛ یک ناظر از طرف خانه موسیقی، یک ناظر از سوی منتقدان، و یک ناظر و نماینده "مرضی‌الطرفین" (مورد قبول هر دو طرف) از سوی وزارت ارشاد بر انتخابات نظارت داشته باشند. منتهی نماینده ارشاد که قرار بود مرضی‌الطرفین باشد بدون نظرخواهی از منتقدان درنظر گرفته شد و همین خلف وعده باعث شد تا بخشی از اهالی موسیقی در انتخابات خانه موسیقی شرکت نکنند. با توجه به توافقات صورت گرفته چرا به وعده‌ها عمل نشد؟ با توجه به اینکه مدت‌هاست از این مساله گذشته من خیلی تمایل ندارم درباره‌اش صحبت کنم. همان موقع مفصلا چندین بار راجع به این مسائل صحبت کردم و توضیح دادم. ما وقتی می‌خواهیم وارد یک پروسه اجرایی بشویم باید به شکل قانونی وارد شویم. ما اگر تفکری را قبول نداریم و می‌خواهیم سازوکار جایی را تغییر بدهیم طبیعتا باید اول وارد پروسه انتخابات شویم. اینکه طرف‌ مقابل‌مان را متهم ‌‌کنیم دولتی‌است و بگوییم اینها زیر چتر دولت هستند بعد اول از همه خودمان سراغ دولت برویم، تناقض دارد. چطور می‌شود ما خودمان سراغ دولت می‌رویم و می‌گوییم شما حق ما را از اینها بگیرید؟ این یک خطاست و برای اولین بار در این نهاد پای دولت به میان کشیده شد. در صورتی که در تمام این سال‌ها ما با دولت در این زمینه کاری نداشتیم و دولت هم نباید به ما کار می‌داشت؛ چراکه ما یک نهاد مستقل هستیم و خودمان سازوکار داریم. در کدام یک از انتخابات خانه موسیقی وزارت ارشاد پرسیده بود شما چه کار می‌کنید؟ اگر در یک صنف کارگری انتخاباتی باشد اول یارگیری می‌کنند نه اینکه سراغ وزارت کار بروند و بگویند آقای وزارت کار ما اینها را قبول نداریم اگر مشکلی دارند ما می‌خواهیم بروند. حالا در انتخابات خانه موسیقی ما برویم سراغ عالی‌ترین مقام وزارت ارشاد که حق ما را از اینها بگیرد!؟ کلی‌گویی‌هایی درباره خلاف در اساسنامه شده بود که واقعا اینگونه نبود. کدام خلاف ثابت شد؟ خب اگر این مباحث مبنایی داشت ثابت می‌شد. دوستان در جلسات‌شان با مسئولان ارشاد سه شرط تعیین کردند که در هیچ یک از جلسات من نبودم. شرط اولشان این بود: کسانی که قبلا می‌گفتند چرا مسئولان خانه موسیقی انتخابات برگزار نکرده‌اند حالا  می‌گفتند اینها نباید انتخابات برگزار کنند! ما اسفندماه (سال 1394) را به عنوان زمان انتخابات اعلام کردیم؛ چرا در اردیبهشت 95 شروع به اعتراض کردند؟ مگر از قبل‌ اعلام نکرده‌ بودیم انتخابات را اواخر بهمن و اوایل اسفند برگزار می‌کنیم؟  بعد هم وزیر محترم ارشاد آقای دکتر جنتی نامه‌ای به آقای مرادخانی نوشتند که در بحث انتخابات به خواست دوستان رفتار شود. دومین شرطشان مربوط به تعیین ناظر بود که ما گفتیم حرفی نداریم هر ناظری را که می‌خواهید انتخاب کنید. سومین شرط دوستان این بود که اعضای هیئت مدیره حق ندارند در انتخابات کاندیدا شوند. این منش اصلا قانونی نیست و باید پرسید شما چه دموکراتی‌هایی هستید که می‌گویید رقیب من حق ندارد در انتخابات کاندید شود. من با شرط اول و دوم دوستان مشکل نداشتم اما در مورد شرط سوم‌شان قانون چنین اجازه‌ای را به کسی نمی‌دهد؛ این موضوع اصلا قانونی نیست. در بحث تعیین ناظر هم گفتم نه ما حق نظارت داریم و نه شما؛ ناظر وزارت ارشاد است یعنی کسی نظارت قانونی و حقوقی بر ما دارد. حالا با تمام اینها ما گفتیم حرفی نداریم هر چند نفر ناظر می‌خواهند بیایند. کار در هیئت مدیره مفتی است؛ حق الجلسه‌شان را من بگویم خند‌ه‌تان می‌گیرد. برای هر جلسه یک صد هزار تومان می‌گیرند؛ حقوق ثابت هم ندارند. کانون‌ها که دیگر هیچ چیز نمی‌گیرند. هیئت مدیره اصلی‌مان امسال چهار‌صد هزار تومان دستمزد می‌گیرند. دستمزد هیئت‌مدیره اصلی خانه موسیقی 400هزار تومان است خود شما در تعیین ناظر اعمال نظر نکردید؟ ما گفتیم هر کس می‌خواهد بیاید نظارت کند، ما مشکلی نداریم؛ ما کجا "ان‌قلت" آوردیم؟ ما اصلا با نظارت چه کار داشتیم؟ هر کسی می‌خواست می‌توانست بیاید نظارت کند. دوستان خبرنگار هم که خودشان آمدند و نحوی برگزاری انتخابات را از نزدیک دیدند؛ خلاصه داستان هم این شد که دوستان پای کار نبودند و نیامدند. متنهی باید عدم حضور توجیه شود. آنها مدام از انتخابات می‌گفتند؛ اما آخر سر چرا در انتخابات شرکت نکردند!؟ بعد در حالی که نیمی از کانون‌های ما انتخاباتش برگزار شده بود تازه اطلاعیه تحریم می‌آید. به نظر شما این کار یعنی چه؟ اطلاعیه تحریم قبل از انتخابات باید بیاید. نصف انتخابات برگزار شده بعد من بیایم بگویم که تحریم کردیم؛ آیا این شدنی است؟ خودشان به ارشاد رفتند و گفتند شما نظارت کنید. ما که در وزارت ارشاد نقشی نداشتیم. منتهی نیمی از انتخابات برگزار شد بعد آمدند گفتند که ما این انتخابات را تحریم می‌کنیم. انتخابات برگزار شد و خبرنگاران هم از نزدیک شاهد آن بودند. در هیچ دوره‌ای تا الان در خانه موسیقی هیچ شائبه‌ای وجود نداشته است. حالا ممکن است افرادی همیشه به انتخابات آمده‌ باشند؛ خب اینها از قبل بودند و پای کار ایستاده‌اند و کس دیگری حاضر نمی‌شده بیاید. کار بسیار سختی است که شما اینجا مفتی کار کنید. کار در هیئت مدیره مفتی است؛ حق الجلسه‌شان را من بگویم خند‌ه‌تان می‌گیرد. برای هر جلسه یک صد هزار تومان می‌گیرند؛ حقوق ثابت هم ندارند. کانون‌ها که دیگر هیچ چیز نمی‌گیرند. هیئت مدیره اصلی‌مان امسال چهار‌صد هزار تومان دستمزد می‌گیرند. از این روست که می‌گویم کار داوطلبانه کردن و پای کار بودن سخت است. شما می‌توانید عایدی نداشته باشید و از زندگی‌تان بزنید و بعد هم هر وقت صدایتان کردند کلاس‌تان را تعطیل کنید تا در خدمت خانه موسیقی باشید؟ اگر کسی بهتر از من خانه موسیقی را بچرخاند یک ساعت مدیرعامل نمی‌مانم شما قبل از انتخابات خانه موسیقی گفته بودید در انتخابات شرکت نمی‌کنید اما برخلاف گفته خودتان عمل کردید؟ واقعیت این است که عملا شرکت در انتخابات بر گردن من گذاشته شد. من به طور جدی تصمیمم این بود که بروم دنبال کار خودم. از نظر هنری آدم ناتوانی که نیستم. دیدم هر چه به من بدهند نمی‌ارزد که کار کنم و بعد این همه حرف و حدیث پشت‌سرم باشد. گفتم ما در دوره‌ای احساس دینی داشتیم که برایش تلاش کردیم؛ حالا می‌خواهیم برویم دنبال کار خودمان. من از نظر کلاس فکر نمی‌کنم که کسی به اندازه من سرش شلوغ باشد. باور نمی‌کنید که بگویم مثلا 50 نفر از دوستان گفتند بیایم و در انتخابات هیئت مدیره باشم. کسانی هم که متقاضی مدیرعاملی خانه موسیقی بودند رزومه‌ها را فرستادند؛ اما هیچ‌کدامشان قابل اعتنا و قابل اعتماد نبودند. این بود که گفتند خواهش می‌کنیم شما به طور موقت هم که شده دوباره در این سمت باشید و بالاخره ما را مجاب کردند و گرنه اصلا این طور نبود که من در ذهنم باشد تا بیایم. الان هم اگر آدم شایسته و لایقی که بتواند اینجا را بهتر از من بچرخاند پیدا بشود من یک ساعت هم در این سمت نخواهم ماند و قطعا کمکش خواهم کرد. واقعیت این است نگاهی که وجود دارد بعضی وقت‌ها اصلا نگاه درست و منصفانه‌ای نیست. در خانه موسیقی ما بعضی وقت‌ها برای پرداخت هزینه جاری‌مان هم مشکل داریم. همه این سال‌ها داشتیم عایدی‌مان را گفتم یا دویست تومان است یا صد تومان. راجع به منافع اهل موسیقی با هیچ کس مماشات نداریم در سال 1396 حقوق مدیرعامل خانه موسیقی سه میلیون تومان شده است؛ سال قبل نیز 2 میلیون و 700-800 هزار تومان بود. حقوق مدیرعامل خانه موسیقی چقدر است؟ در سال 1396 حقوق مدیرعامل خانه موسیقی سه میلیون تومان شده است؛ سال قبل نیز 2 میلیون و 700-800 هزار تومان بود. وقتی یک نهاد صنفی از شهرداری و وزارت ارشاد کمک می‌گیرد اگر مشکل صنفی با هر کدام از این نهادها برایش پیش بیاید نمی‌تواند واکنش محکم و مستقلی داشته باشد؛ به همین دلیل نمی‌تواند موضع‌گیری کند. این نقدی است که همواره به خانه موسیقی وجود داشته است.     اینها جزو وظایف ذاتی این نهادهاست و فقط بحث حمایتی از ما نیست؛ بلکه از خیلی موسسات دیگر نیز وظیفه دارند حمایت ‌کنند.  برای مثال پری ملکی به همراه گروه‌اش قرار بود در در ایوان شمس کنسرتی را در جریان جشنواره موسیقی فجر سه سال قبل برگزار کند؛ گروه پری ملکی بارها در دولت‌های مختلف چنین اجرایی را برگزار کرده بود اما به یکباره از طرف شهرداری جلوی اجرای‌شان را گرفتند و گفتند خود خانم ملکی به عنوان همخوان حق ندارد روی صحنه برود. انتظار می‌رفت در این مورد یا موارد دیگر خانه موسیقی مولضع قاطعی اتخاذ کند اما هرگز این اتفاق نیفتاد. ما به کوچکترین لغو کنسرت هم واکنش رسانه‌ای داشتیم. راجع به هیچ قضیه‌ای نبوده که من به عنوان مدیرعامل خانه موسیقی یا خود سخنگو واکنش نشان ندهیم. ما راجع به منافع اهل موسیقی با هیچ کس مماشات نداریم. دولت دهم اصلا هیچ گونه تعاملی با ما نداشتند و خانه موسیقی یک ریال هم از آنها نگرفت. در واقع می‌خواهم بگویم دور از شان موسیقی و اهالی موسیقی است که به خاطر چندرغاز نسبت به مسائل واکنش نشان ندهیم. ما آنجایی که احساس کنیم مثلا هر هفته یک جایی اتفاقی می‌افتد و اگر هر هفته راجع به آن صحبت کنیم قضیه لوث می‌شود جور دیگری عمل می‌کنیم. امت شهیدپرور کجا گفته‌اند یک کنسرت لغو شود؟  زمانی که کلاس‌های موسیقی در فرهنگسراها لغو شد در یک نشست خبری از شما در این مورد سئوال شد و شما گفتید اگر تا دو هفته دیگر این مسئله حل نشود به سازمان فرهنگی هنری شهرداری خواهید رفت و در آنجا تحصن خواهید کرد. اما در عمل هرگز این اتفاق نیفتاد. این یکی از مواردی بود که اهالی موسیقی انتظار واکنش صریحی از سوی خانه موسیقی داشتند. اتفاقا در آن مسئله تندترین موضع‌ها را من گرفتم. برای اینکه طرف مقابل بدعهدی کرد؛ آنها قول دادند تا 2 هفته بعد کلاس‌های موسیقی برقرار می‌شود ولی نشد. نامه‌ای با امضای 50-60 نفر از اهالی موسیقی برای آقای قالیباف نوشتیم و خواستار حل این مسئله شدیم؛ در واپسین روزهای سال 93 آقای قالیباف گفت که این مسئله را حل می‌کنیم و در ایام عید واقعا ماجرا حل شد. من 5 ، 6 ماه روی این مساله کار کردم منتهی ما را بازی دادند. هی گفتند یک هفته دیگر، دو هفته دیگر کلاس‌ها باز می‌شود ولی نشد. بعد گفتند کلاس‌ها را می‌خواهیم با کیفیت‌تر برگزار کنیم ما هم گفتیم موافقیم؛ یک فهرست از اساتید تهیه شد که آنها تایید کردیم اما در نهایت کلاس‌ها را باز نکردند تا اینکه آن نامه را به آقای قالیباف نوشتیم و ماجرا حل شد. تفاوت در نگرش و انتخاب راه‌های رسیدن به هدف وجود دارد؛ من می‌گویم که شما اگر به این نتیجه می‌خواهید برسید راهش این است. ممکن است دوستان دیگر بگویند این راهش نیست و راهش تحصن است. ما تا جایی که می‌‌توانیم به سمت حل مساله به صورت مسالمت‌آمیز حرکت می‌کنیم؛ اگر نشد، دیگر تحصن آخرین راه است. خیلی وقت‌ها دیده‌ام از اول تندروی کردن نتیجه عکس داده است. به هر حال مسئله کلاس‌های موسیقی در فرهنگسراها حل شد؛ و در ادامه دنبال این هستیم که بحث تفکیک جنسیتی و اقدامات این چنینی به‌طور کل حل شوند. دادستان به چه استنادی کنسرت را لغو می‌کند؟ باید در این زمینه حتما استنادات حقوقی ارائه شود تا کسی بتواند کنسرتی را لغو کند. دادستان بدون ارائه مستندات حقوقی چنین حقی ندارد. در زمینه لغو کنسرت‌ها نیز برخی مواقع یک دادستان نامه می‌دهد تا کنسرتی را لغو کند. دادستان به چه استنادی کنسرت را لغو می‌کند؟ باید در این زمینه حتما استنادات حقوقی ارائه شود تا کسی بتواند کنسرتی را لغو کند. دادستان بدون ارائه مستندات حقوقی چنین حقی ندارد. بعد از لغو کنسرت شهر چناران مشهد توسط دادستان نامه‌ای برای پیگیری مستندات دادستان این شهر نوشتیم و نتیجه‌اش به کاسته شدن از اینگونه لغو کنسرت‌ها انجامید. بعد از اینکه گفتیم استنادات دادستان‌ها برای لغو کنسرت چیست؟ پاسخ دادند دلیلش مخالفت امت شهیدپرور است. به آنها گفتیم امت شهیدپرور کجا گفته‌اند یک کنسرت لغو شود؟ اگر ما به شما نشان دهیم در یک کنسرت خانواده شهدا هم نشسته‌اند آن وقت چه می‌گویید؟ تا قبل از این نامه در بسیاری از نقاط کشور دادستان‌ها جلوی کار را می‌گرفتند. بعد از اینکه گفتیم استنادات دادستان‌ها برای لغو کنسرت چیست؟ پاسخ دادند دلیلش مخالفت امت شهیدپرور است. به آنها گفتیم امت شهیدپرور کجا گفته‌اند یک کنسرت لغو شود؟ اگر ما به شما نشان دهیم در یک کنسرت خانواده شهدا هم نشسته‌اند آن وقت چه می‌گویید؟ اینها که استناد حقوقی نشد. ضمن اینکه اعتراضمان را کردیم پیگیری‌های لازم را نیز انجام دادیم. اگر ضرورت داشت برای حل چنین ماجراهایی تحصن هم می‌کردیم. این تغییرات می‌توانست یک شروع خوب برای جشنواره فجر باشد جشنواره موسیقی فجر همواره با مجموعه‌ای از نکات مثبت و منفی همراه بوده است؛ وقتی دو سال قبل شما به عنوان مدیر این جشنواره انتخاب شدید تصمیم گرفتید در کلیت این جشنواره بازنگری کنید و تغییرات اساسی انجام بدهید. این بازنگری دو مسئله چالش بر انگیز در پی داشت. اول اینکه مشخص نشد چه اشخاصی این بازنگری را انجام می‌دهند؛  و دوم اینکه هیچ ضمانتی به وجود نیامد تا در دوره‌های بعد نیز هر تیمی که جشنواره را در دست گرفت باز هم مثل شما دست به تغییرات اساسی در جشنواره نزنند. بازنگری دو وجه دارد؛ وجه اول بازنگری به نگاه اجمالی دلسوزان جامعه موسیقی و پیشکسوتان نسبت به مجموعه جشنواره بازمی‌گردد که بدیهی و روشن است. یعنی اینکه جشنواره موسیقی فجر جایگاه واقعی هنری‌اش را به دست نیاورده است. این بازنگری به این است که ما چه کار کنیم تا جشنواره اعتبار پیدا کند و جدی‌تر گرفته شود. وجه دوم این است که ما سازوکار اساسنامه‌ای جشنواره را چطور پیش ببریم. این وجه کارما نیست و به خود وزارت ارشاد و دفتر موسیقی که صاحب جشنواره هستند مربوط می‌شود. من از سال 66 که سومین دوره جشنواره موسیقی فجر برگزار می‌شد در کنار جشنواره بودم. در تمام این سال‌ها یا عضو شورا سیاستگذاری جشنواره بودم یا در بخش‌های دیگر حضور داشتم. دهه شصت چون مردم قدرت انتخابی نداشتند و موسیقی صحنه‌ای وجود نداشت، طبیعتا تنها اتفاق صحنه‌ای، جشنواره موسیقی فجر بود. از این رو جسته و گریخته اتفاقاتی در دهه فجر می‌افتاد. خب، چنین جشنواره‌ای طبیعتا رونقی داشت و مردم از در و دیوار بالا می‌رفتند. ممکن بود شب بیایند بخوابند نوبت بگیرند. گروه‌های فعال آن روزها زیاد نبودند. در بخش بین‌الملل هم اتفاقاتی افتاد.  یواش یواش در دهه هفتاد اجراهای کنسرت راه افتاد و مردم انتخاب‌های دیگری هم پیدا کردند. در نیمه دوم دهه هفتاد موسیقی پاپ هم مرسوم شد و مردم مجبور نبودند که فقط موسیقی سنتی گوش کنند. طبیعتا هر چه این فضا بازتر شد جشنواره کم‌رونق‌تر و کم فروغ‌تر شد. حالا با توجه به اینکه این جشنواره مهم‌ترین و جدی‌ترین اتفاق جشنواره ایران است که مورد تایید صد در صد حاکمیت است ما چرا نباید از آن بهره‌برداری لازم را بکنیم؟ چرا نباید از این ظرفیت استفاده کنیم؟ برای این کار من با دوستان موسیقیدان و با مسئولان هم صحبت کردم. البته شاید ممکن نباشد از همه آدم‌هایی که فکر و ایده و نظر دارند از همه‌شان نظر بخواهیم که چه کار کنیم تا جشنواره روند بهتری پیدا کند و یک فستیوال جدی بین‌المللی شود. من فکری داشتم که گفتند خیلی خب شما بیاید و این کار را انجام بدهید. من که آمدم گفتند یک مقدار این ویترین را که همان جشنواره موسیقی فجر است خوشگل‌ترش کنیم؛ همچنین کمی جدول را پر و پیمان‌ترش کنیم. این چیزهای اجمالی بود که به ذهن من می‌رسید. البته این کارها صد در صد ما را به آن هدفی که داشتیم نمی‌رساند. ولی می‌توانست یک شروع  باشد. "کار و اندیشه" می‌خواست صفر تا صد سود و زیان جشنواره را برعهده بگیرد شما به عنوان مدیر جشنواره این اختیار را پیدا کردید که تغییراتی در جشنواره بدهید؛ اما بحث اینجاست آن سه نفری که طرح کلی جشنواره را تغییر دادند به غیر از شما نام دو نفر دیگر به عنوان طراحان جشنواره برده نشد. به هر حال وقتی طرحی در جشنواره‌ای دولتی به اجرا درمی‌آید می‌بایست هم طراحان و هم خود طرح به طور رسمی معرفی شوند تا اگر طرح موفقی بود به نام آنها نوشته شود و اگر طرح بدی بود هزینه‌هایش به پای طراحان نوشته شود. ولی شما اینکار را نکردید و باعث شکل گرفتن حاشیه‌ها و گمانه‌زنی‌هایی در این زمینه شدید. وقتی ما وارد بحث برگزاری جشنواره موسیقی فجر شدیم شورای مشاورینی داشتیم که در برگزاری فسیتوال تهران هم به خانه موسیقی کمک کرده بودند. اعضای این شورا را همایون شجریان، تهمورث پورناظری، سهراب پورناظری و علیرضا قربانی تشکیل می‌دادند. طبیعتا چون فستیوال تهران را با مشورت آنها انجام دادیم اینجا هم از همین دوستان به عنوان مشاور مشورت گرفتیم و من از آنها درخواست کمک کردم. ضمن اینکه قرار بود یک مجموعه خصوصی بیاید و در برگزاری جشنواره سرمایه‌گذاری و هزینه کند. این مجموعه خصوصی اسمش "کار و اندیشه" بود. طبیعتا حلقه ارتباطی‌اش آقای تهمورث پورناظری بودند. ایشان گفتند این مجموعه آمادگی دارد کل هزینه‌های جشنواره موسیقی فجر را صفر تا صد بپردازد و سود و زیان هم متعلق به خودش باشد. اما بعد حرف و حدیث‌هایی پیش آمد که می‌گفتند پشت پرده این داستان چیست. همه ورودی و خروجی جشنواره معلوم است و در چنین جشنواره‌ای که 20 میلیارد تومان پول نمی‌آید. در جشنواره باید بلیت‌ها فروخته شود علاوه بر آن مبلغی هم از سوی دولت اختصاص داده می‌شود.  کل بلیت‌ها جشنواره را هم که می‌فروختیم چیزی حدود 3میلیارد و 200 ، 300 میلیون تومان می‌شد. یک رقم دولتی هم بود که آقای مرادخانی گفت ما یک میلیارد بیشتر برای برگزاری جشنواره موسیقی فجر به شما پول نمی‌دهیم. با این تفاسیر کل مبلغی که وجود داشت چقدر می‌شد؟ در این شرایط یک مجموعه‌ خصوصی می‌آید و می‌‌گوید ما تمام هزینه‌های جشنواره را می‌دهیم؛ اگر خرجش درآمد که بهتر، اما اگر در نیامد هم ما مشکلی نداریم. با این وجود ما باید چه کار می‌کردیم؟ آیا نباید استقبال می‌کردیم. چرا نباید 4-5 ماه زودتر جدول اجراهای جشنواره را اعلام کنیم چرا دوستانی که صاحب طرح بودند هیچ وقت اسمشان به عنوان طراح برده نشد و حکمی هم برای اینکار دریافت نکردند؟ ما شورای سیاستگذاری داشتیم و فرقی در کل ماجرا نمی‌کرد. ما بحثمان این است که کلیت کارمان عیان است؛ و این بردن اسم چه اهمیتی دارد. ممکن من با اهالی موسیقی مشورت کنم و با آن آدم‌ها شور کنم یا بخشی از این آدم‌ها را به کار بگیرم. اینها زیرمجموعه من تعریف می‌شوند؛ اما اینکه ما بیایم این ماجرا را خیلی سری‌ معرفی کنیم درست نیست. کلیت جشنواره موسیقی فجر همین بود که برای شما گفتم. خود شما باعث درست شدن حاشیه شدید، به این دلیل بسیاری از حرف‌ها را آن موقع نگفتید؛ مثلا آقای جلال مشفق که هم در کلیت و هم در جزئیات جشنواره بسیار تاثیرگذار بود هیچ وقت نگفتید نقش اصلی‌اش چیست و با چه حکم و چه سمتی در تصمیم‌گیری‌ها نقش دارد؟ وقتی اسم‌ها عنوان نمی‌شود و افرادی حضور فیزیکی دارند قاعدتا حاشیه‌هایی به وجود می‌آید. اعلام کردن اسامی بدتر حاشیه ایجاد می‌کند و معمولا عده‌ای می گویند چرا این افراد انتخاب شدند؟ ما حدود 2 ، 3 ماه وقت‌مان سر این داستان ساده‌ای که به شما گفتم "این باشد یا نباشد" گرفته شد. من مایل نبودم بنشینم و این ماجرا را خبری کنم. سر همین مجموعه‌ای که می‌خواست سرمایه‌گذاری کند آیا بیاید یا نیاید دو سه ماه وقتمان گرفته شد؛ اگر پذیرفته شده بود ما دو سه ماه زودتر همه چیز را اعلام می‌کردیم. بعد قرار شد از کلیت این طرح استفاده نکنیم ولی بخشی از طرح را می‌توانیم اجرا کنیم؛ به همین خاطر از بخشی از ظرفیت‌های آنها استفاده کردیم. اگر من نیامدم این ماجراها را رسانه‌ای کنم به خاطر این کش و قوس‌ها بود. من به یقین نرسیده بودم. اگر می‌آمدم می‌نشستم مقابل شما و به صفر تا صد سئوال ها جواب می‌دادم بعد این وسط تغییراتی اتفاق می افتاد چه می‌شد؟ حرف و حدیث‌هایی درباره سری‌ترین جشنواره و این جور چیزها هم مدام مطرح می‌شد. من واقعا به سر خودم می‌زدم که چارچوب کار خودم را ببندم و ببینم در این چارچوب چه کاره هستم. نگاه من الان هم همین است. من می‌گویم که ما اگر می‌توانیم چرا نباید 5 ، 4 ماه زودتر همین جدول را اعلام کنیم و بلیت فروشی‌مان شروع شود؟ چرا باید در دو هفته بلیت فروشی انجام شود؟ به طور معمول در تمام دوره های جشنواره موسیقی فجر از همان ابتدای برنامه‌ریزی اجرای گروه‌ها و موزیسین‌ها، از نهادهای امنیتی استعلام گرفته می‌شود و پس از تایید آنها جدول برنامه‌ها بسته می‌شود؛ به همین دلیل هیچ گاه در جشنواره فجر تا دوره‌ای که شما برگزار کردید شاهد لغو اجراها نبودیم. اما در مورد اجرای کاوه یغمایی این اتفاق نیافتاده بود در کمال تعجب این اجرا لغو شد و دلیلش را چیز دیگری عنوان کردند. در مورد اجرای مجید درخشانی به خود این هنرمند عنوان شده بود که دیگر مشکل اجرای صحنه‌ای نخواهد داشت اما در نهایت اینگونه نشد. این استعلام‌ها از نهادهای امنیتی گرفته شده بود یا نه؟ این کارها راه دارد و ما باید سه ماه قبل از آغاز جشنواره همه چیزمان معلوم شده باشد. در همین دوره‌ای که پشت سر گذاشتیم من با همه مراکز و مراجع صحبت کردم بعد کارها را پیش بردیم.  هنوز پس از دو سال بسیاری از اهالی موسیقی درباره بارانا ابهام دارند. تابستان دو سال قبل تیمی از بارانا با رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران یعنی علی رهبری تماس می‌گیرند و بعد جلسه‌ای در دفتری واقع در ولنجک با حضور خود شما و علی رهبری فرد دیگری برگزار می‌شود. آقای رهبری در مورد آن جلسه می‌گفت طرحی برای تبلیغات یک ساله ارکستر ارئه شد و برای اجرایی شدنش 500 میلیون تومان مطالبه کردند. همین موسسه بعدها در جشنواره دو سال قبل وارد شد. چند ماه قبل نیز جسته و گریخته حرف و حدیث‌هایی درباره انجام داوری‌های جشنواره موسیقی فجر در این موسسه به گوش می‌رسید. داوری ما یا در طبقه پایین موسسه توسعه هنرهای معاصر بود یا در طبقه چهارم معاونت هنری انجام می‌شد. در دوره اخیر هم کل داوری ها در ساختمان معاونت توسعه که در کنار ساختمان معاونت امور هنری ارشاد است، انجام شد. قرار بود مجموعه "کار و اندیشه" پیشنهاد برگزاری بخش‌های جشنواره موسیقی فجر را بدهد و طرحی هم در این زمینه داشتند. در این طرح از نوسازی سایت خانه موسیقی و سایت جشنواره گرفته تا بحث‌های چاپ و گرافیک و هزینه ویدئوها در آن گنجانده شده بود.  ما هر چیزی که حساب می‌کردیم چیزی برایش می‌ماند. کلیت‌مان معلوم بود؛ خروجی‌مان هم مشخص بود. کلیت این کار کمکی بود که به اضافه فروش بلیت‌های جشنواره جمعا به 4 میلیارد تومان می‌رسید. البته اگر خوشبینانه بلیت‌ها فروش می‌رفت 2 میلیارد و 200 میلیون تومان درآمد ایجاد می شد. طبیعتا "کار و اندیشه" می‌بایست یک چیزی از جیبش می‌گذاشت و به خاطر همین بود که می‌گفتیم ابهام این مشارکت کجاست؟ به این دلیل مخالفت‌هایی شد و بعدا گفتند که بخشی‌ از طرح را انجام می‌دهیم. با توجه به طرحی که دوستان داشتند ما بخش هایی را به آنها واگذار کرده بودیم. گزارش مالی که با تاخیر زیاد از جشنواره موسیقی فجر ارائه کردید شاید به لحاظ سیسیتم بازرسی و تطبیق اسناد مشکلی نداشته باشد ولی رقم قراردادها سوال برانگیز است. مثلا یک گروه‌ فیلمبرداری در دوره قبل‌ همان جشنواره، تمام اجراهای جشنواره را با دستمزدی زیر 30 میلیون تومان فیلمبرداری و تدوین کرد. این در حالی بود که در دوره مدیریت شما یک گروه فیلمبرداری برای تصویربرداری از 8 اجرا چنین دستمزدی دریافت کرد. نظیر این اتفاقات در بخش‌های دیگر و به خصوص در ماجرا دستمزد موزیسین‌ها نیز اتفاق افتاد. بحث فیلمبرداری به ما ارتباطی نداشت. و در بقیه مسائل ماجرا این بود که وقتی قرار شد جشنواره را با هزینه خودش جلو ببریم ما آمدیم قرارداد تمام گروه‌ها را براساس بلیت‌فروشی‌شان بستیم. طبیعتا کسی که در تالار وحدت اجرا داشت با کسی که در برج میلاد کنسرت می‌داد مقدار فروش‌شان فرق می‌کرد. ماجرایی درباره دستمزد گروهی عنوان شده بود که در تالار وحدت برنامه داشتند. من اسم این گروه و سرپرستش که به دستمزدش اعتراض کرده بود نمی‌آورم؛ اما این توضیح را می‌دهم که گروه یک دستمزد و خواننده نیز یک دستمزد جداگانه از ما دریافت کردند که مجموع هر دو دستمزد 40 میلیون شد. این در حالی است که دستمزد کسی که در برج میلاد با ظرفیت دو برابر کنسرت می‌دهد باید دو برابر 80 میلیون بشود. مثلا در مورد آقای سهراب پورناظری که مورد اعتراض برخی قرار گرفت هم خودش بوده و هم آقای "آنتونیو ری" حضور داشته است. فروش بلیت این اجرا 78 میلیون تومان می‌شد. ضمن اینکه آقای سهراب پورناظری دو تا اجرا داشته و در اختتامیه هم اجرا کرد که پول نگرفت. یعنی این بابت دو اجرا است. اینها را هیچکس لحاظ نمی‌کند فقط می‌گویند پول گرفتند رفتند. اگر پول دیگری گرفته‌اند به من بگویید. چندی قبل عده ای از موزیسین‌ها، پیش‌نویس اساسنامه جشنواره موسیقی فجر را تهیه کرده‌اند. اگر این اساسنامه تصویب شود و روال دیگری برای آن در نظر گرفته شود شما چه واکنشی نشان خواهید داد؟  ما تابع قانون هستیم. جشنواره باید تغییر پیدا کند و متحول و اصلاح شود. هر کاری برای بهتر شدن جشنواره به مشارکت بیشتر اهالی موسیقی کمک می‌کند و به نفع اهالی موسیقی است. این کار نیاز به مشارکت اهالی موسیقی دارد. اگر اهالی موسیقی این جشنواره را متعلق به خودشان ندانند این کار درست نخواهد شد. ابدا ماجرا من نیستم ماجرا سازوکار است. سازمانی باید برای این کار درست شود. هر اتفاقی که به این ماجرا کمک می‌کند حتمابه نفع خانه موسیقی هم هست. هر تصمیمی که مصوب و قانون بشود ما تابع آن هستیم. هر چیزی که قانونمند بشود و این دغدغه‌ها را تامین بکند حتما خوب است. من موافق شفاف‌سازی هستم و سعی می‌کنم کاری کنم موزیسین‌ها احساس کنند این مجموعه متعلق به خودشان است تا بیایند و مشارکت بیشتری انجام بدهند. دنبال این هستم که همه دلسوزان این عرصه بدون هیچ گونه خط کشی وارد این کار شوند. از هر گونه ایده و نظری حتما استقبال می‌کنیم تا این جشنواره به سمت بهتر شدن به سمت تعالی بیاید. سازوکار ما روشن است و به اندازه کافی ناظر داریم. نهادهای نظارتی هستند و پارسال اگر قراردادها، حقوق شخصی افراد نبود آنها را منتشر می‌کردیم؛ البته هر کسی هر چقدر گرفته می‌تواند خودش اعلام کند.   ###