بر پا کنندگان مسابقه چاپلوسی!
علی مطهری را هنوز می توان یک اصولگرا دانست، به ویژه دیدگاه های فرهنگی او نزدیکی چندانی با اصلاح طلبان ندارد.
علی مطهری نماینده دوره های هشتم، نهم و دهم مجلس شورای اسلامی است. او که به ویژه در دولت دهم به مخالفت با محموداحمدی نژاد رییس جمهور اصولگرا پرداخت خرداد ۹۲ یعنی چندی مانده به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری این طور گفت: در بین نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری افرادی هستند که تا پیش از دوران تبلیغات انتخاباتی، هیچگونه انتقادی نسبت به دولت نداشتند و از همه رفتارهای فراقانونی دولت حمایت میکردند. حتی زمانی که ما طرح سوال از آقای احمدینژاد را مطرح کردیم، تلاش میکردند تا این طرح را در تضاد با خواست ولیفقیه نشان بدهند. اما امروز در جریان تبلیغات انتخاباتی شروع به انتقاد از دولت کردند. یعنی زمانی که باید انتقاد میکردند، حمایت کردند و امروز در ماه پایانی این دولت شروع کردند به انتقاد کردن.
به باور مطهری این انتقادها از سوی مردم پذیرفته نیست: مردم باید نسبت به عملکرد چهار سال نامزدهای این انتخابات توجه داشته باشند. اصولگرایان به دلیل برداشت غلطی که از اصل ولایتفقیه دارند، در زمان لازم به وظیفه خودشان عمل نمیکنند و خودشان را زیر سایه مسئله ولایتفقیه پنهان میکنند. متاسفانه این افراد اصولگرایی را به مسابقه تملق و چاپلوسی تبدیل کردهاند. در نتیجه قادر به ایجاد تحول، تغییر و اصلاح در امور کشور نیستند. این افراد باید از عملکرد چهار سال گذشته شان ابراز ندامت کنند و بهتر است به جای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری، به خود فرصت بازسازی بدهند.
قدرت طلب و بدعت گذار
در آخرین فرصت های باقی مانده به ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، یک عکس بسیاری را شوکه کرد؛ تصویر محمود احمدی نژاد رییس جمهور وقت که دست در دست اسفندیار رحیم مشایی چهره نه چندان مورد علاقه اصولگرایان، وارد وزارت کشور شد و پس از ثبت نام یارغار خود در شمار نامزدهای ریاست جمهوری دست او را بالا برد.
ابتدا مشایی مدعی شد که احمدی نژاد برای اولین بار پس از هشت سال مرخصی گرفته و همراه او برای ثبت نام آمده است. دقایقی بعد هم رییس جمهور وقت خطاب به خبرنگاران گفت: من احساس وظیفه کردم، امروز همان طور که برادر عزیزم(مشایی) اشاره فرمودند، بعد از هشت سال مرخصی گرفتم که بتوانم در مقدمات برپایی این حماسه بزرگ حضور داشته باشم. حاضر شدم برای نقشآفرینی در حماسه بزرگ... مشایی یعنی احمدینژاد و احمدینژاد یعنی مشایی.
توکلی در اولین فرصتی که به دست آورد از تریبون مجلس به این حرکت احمدی نژاد تاخت: دیروز آقای رئیس جمهور بر خلاف سوگند و برخلاف رفتار تمام روسای جمهور سابق ایران رفتاری شبیه پادشاهان مستبد داشتند که برای حفظ قدرتشان جانشین تعیین میکنند. اگر مجلس در قبال این بدعت موضع گیری نکند و جنابعالی که سخنگوی رسمی مجلس هستید و در مقام ریاست مجلس در ابتدای نطق تان اگر در خصوص این بدعت گذاری ها موضع گیری نکنید در تاریخ ایران بد تلقی میشود.
نماینده اصولگرای مجلس نهم گفت: رئیس جمهور در سفرهای استانی فرد مورد علاقه خود را همراه میبرند و از وی تجلیل میکنند و دیروز نیز تمام قوه مجریه را به پای آن داوطلب مورد بحث ریختند و اعلام کردند تمام نقطه قوت قوه مجریه به پای این داوطلب است. خرج کردن قوه مجریه برای این داوطلب خیانت و قدرت طلبی است شما باید در قبال این موضوع موضع گیری کنید. تذکر بنده به موضوع نطق جنابعالی است.
این آش آن قدر شور بود که نادر قاضی پور نماینده نزدیک به جبهه پایداری اخطار قانون اساسی داد و خواستار طرح عدم کفایت احمدی نژاد شد. نماینده ارومیه گفت: نسبت به برخورد بی عقلانه رئیس جمهور در وزارت کشور اخطار قانون اساسی دارم. برای اولین بار است که رئیس جمهور در انتخابات همراه با یک نامزد راساً شرکت می کنند.
منادیان وعده های توخالی!
احمدتوکلی در بحبوحه مناظرات انتخاباتی دوازدهمین دوره ریاست جمهوری وعده های دونامزد این طیف را هم زیر سوال برد و وعده های انتخاباتی آنها را زیر سوال برد و گفت: نظام ما نظام حکومت فردی نیست، مردمسالاری ریاستی هم نیست که رئیس جمهور، مثلا بتواند مجلس را بنابر مصلحتی منحل کند. بلکه پارلمانی- ریاستی است. تا مجلس در شکل قانون بودجه اعتباری برای امری پیش بینی نکند رئیس جمهور حق ورود به آن را ندارد. مثلا فرض می کنیم قانون دولت را مکلف کرده باشد که برای بیکاران حقوق بیکاری در نظربگیرد. آیا آقای قالیباف می تواند بگوید من به هر بیکار، تا تامین اشتغال، ماهیانه ۲۵۰ هزار تومان می دهم؟ آقای قالیباف اگر به رای مردم سکاندار دولت بشود باید در لایحه بودجه سال ۱۳۹۷ که آذر ماه تقدیم مجلس خواهد کرد این پرداخت را پیش بینی کند که اجرای آن به سال آینده موکول میشود. یا اگر سرعت بیشتری می خواهد، باید متمم بودجه به مجلس ببرد، منبع معقولی برای تامین اعتبار پیشنهاد دهد و از مجلس اجازه این کار را بخواهد تا بتواند مثلا از شش ماهه دوم کار را آغاز کند.
توکلی گفت: حالا اگر مجلس منبع تامین اعتبار را معقول ندید یا برای تعمیم عدالت بیشتر مبلغ را به ۱۰۰ هزار تومان کاهش داد تا به تعداد بیشتری بیکار کمک شود، تخریب مجلس در اذهان پیش نمی آید؟ آیا در این صورت، رئیس جمهور نمی گوید من می خواستم ولی مجلس نگذاشت؟ این امر به نفع وحدت ملی است؟ همین طور است وقتی آقای رئیسی وعده میدهد که یارانه اقشار مستضعف را ۲ یا ۳ برابر میکند و مسکن ارزان قیمت میسازد، ولی نمیگوید بر اساس کدام حکم قانونی این اهداف را تعقیب و منابع لازم را چگونه فراهم میکند؟
دکانداران جمنا!
تیرماه ۹۶ محمدمهاجری تحلیلگر اصولگرا جریان خود را متلاشی، از هم پاشیده و به گروگان گفته دانست: اصولگرایی از سال ۱۳۸۴ متلاشی شده است. در واقع چیزی به نام اصولگرایی در سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۲، ۱۳۹۴ وجود نداشت. بعد از این هم بعید است وجود داشته باشد. یک جریان کاملا ورشکسته به تقصیر است.
سردبیر خبرآنلاین به تحلیل شکست اصولگرایان در انتخابات ۹۶ پرداخت و آنها را متهم به تخریب و سردادن وعده های دروغ کرد: اصولگرایان فعلی که به زعم بنده افرادی هستند که اصولگرایی را به گروگان گرفتهاند، در حال فعالیت سیاسیاند. این جریان گمان میکرد با استفاده از روشهای تخریبی، وعدههای دروغ، روشهایی که قبلا اصلاحطلبان را به واسطه کاربرد آنها - البته به درستی به بیاخلاقی متهم میکرد، امیدوار بود در انتخابات به پیروزی برسد.
مهاجری ادامه داد: اصولگرایان امروز، ارتباط اعتقادی بسیار ضعیفی با جامعه دارند. اگر یک زمانی اصولگرایی به معنای تقید به شرع و تقید به اخلاق بود، امروز چنین امری وجود ندارد. حداقل نیمی از ۱۵ میلیون رأی آقای رئیسی متعلق به اصولگرایان نیست و فقط از رهگذر شعارهای معیشتی و به خصوص تخریب رقیب به دست آمده. در واقع رایی است که به خاطر ضعفهای جدی دولت مستقر کسب شد. گفتمان اصولگرایان برای حدود نود درصد از نسل جوان ما، حنای بیرنگ است.
او اصولگرایان را متهم کرد که میدان را به عده ای اصولگرای بددهن داده اند: ورود یک جریان تندروی بداخلاق در میان اصولگراها که با بددهنی، شلوغ کردن و فحاشی مهار اصولگرایان را به دست گرفته از عوامل شکست است. طبیعی است که وقتی این عده میدانداری کنند، این جریان محکوم به شکست میشود. جریان اصولگرا بر این گمان بود که میتواند از برخی امکانات معنوی و مادی کشور استفاده کند. به طور مثال از ظرفیت رد صلاحیتها، امکانات پشتیبانی جریانهای مذهبی و سیاسی استفاده کند و از آن موج بسازد و در همان حال از حیثیت شخصیتهای معتبر مذهبی هم وام بگیرد؛ در حالی که این موارد همیشه هم قابل استفاده نیست.
مهاجری ریشه وضعیت فعلی اصولگرایی را در سال ۸۴ دانست: سال ۱۳۸۴ یک اتفاق نویی در جامعه به وجود آمد. فردی به نام آقای احمدینژاد آمد و همه اصولگرایان فکر کردند الان بایستی تمام توان خود را در حمایت از ایشان قرار دهند. احمدینژاد فردی بود که اصلا با خودش دینامیت آورده بود تا بین اصولگرایان بگذارد و این کار را هم انجام داد. اگر چه ابتدا با تعارف میگفت بایستی متحد باشیم ولی در لحظات آخر بازی را بر هم زد و اعلام کرد به نفع کسی کنار نمیروم. به نظرم بعد از سال ۱۳۸۴ جریان اصولگرایی با شیب تندتری در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
او گفت: بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد اصولگرایان خودشان را بازنده میدیدند با این تفاوت که این بار به حریف نباختند بلکه به داخل خودشان باختند و سرشان کلاه رفت. عدهای شدند حامی احمدینژاد و عدهای هم منتقد و شروع کردند به کوبیدن یکدیگر و در این بین تنها مسالهای که مهم نبود، اخلاق بود. این روال متأسفانه ادامه پیدا کرده است تا امروز. ریشسفیدان و بزرگان اصولگرا هم درگیر مسایل تخریب و اتهامزنی شدهاند و این موضوع به چند نفر تندرو و ورشکسته سیاسی محدود نمیشود. برخی از افرادی که صاحب عنوان هم هستند، وارد فضایی شدند که در شانشان نبود.
مهاجری، تشکل جمنا را که در آستانه انتخابات ۹۶ باز شده بود دکان نامید: مغازهای به نام «جمنا» باز شد. آقای رییسی از همان ابتدا به این تشکل بیاعتنا بود و گفت که هیچ تعهدی به جمنا نمیدهد حتی اگر کاندیدای نهاییشان باشد. آقای میرسلیم هم همین را گفت. شنیده میشد آقای قالیباف هم موضع مشابهی داشته. این مغازه ویترین زیبایی داشت. ادای دموکراسی درمیآوردند که از سراسر کشور افراد را دور هم جمع کردهایم. حتی این افراد هم از قبل انتخاب شده بودند و در یک «دموکراسی هدایت شده»، روند انتخاب کاندیداهای نهایی انجام شد. برخی از افراد شورای مرکزی جمنا، چهرههای بسیار بسیار خوبی هستند و برای من هنوز قابل فهم نیست که چرا این افراد به تشکیلاتی ورود پیدا کردند که ورشکستگی سیاسیاش از ابتدا مشخص و محرز بود.»
فاقد اقبال عمومی
بعد از اعلام مرجعیت آیت الله علوی بروجردی که با واکنش شدید آیت الله محمدیزدی روبرو شد محمدرضا زائری فعال اصولگرا در اینستاگرام خود این طور نوشت: آیت الله محمد یزدی تهدید کرده اند که در صورت اعلام مرجعیت آیت الله علوی بروجردی، به میدان خواهند آمد و بساط را به هم خواهند ریخت و تابلوی دفتر ایشان را پایین خواهند آورد! راستش اگر تا حالا تردیدی هم در شایستگی حضرت آیت الله علوی بروجردی داشتم با صحبتهای آقای یزدی اطمینان کامل پیدا کردم که مرجع آینده ما حضرت آیت الله علوی بروجردی هستند و مورد اقبال قرار خواهند گرفت! تا کنون فکر میکردیم آقایان از جامعه بی خبرند و میزان محبوبیت و جایگاه اجتماعی خود در افکار عمومی اطلاعی ندارند، اما الآن معلوم شده که اصلا از تاریخ روحانیت و حوزههای علمیه نیز آگاه نیستند!
او افزود: در طول قرنها کجا مرجع تقلید مردم با دستور و فرمایش تعیین شده؟ در طول قرنها کجا کسی یا نهادی به مردم گفته که از چه کسی تقلید بکنند و از چه کسی تقلید نکنند؟ این همه روایت توصیه به مردم داری و جلب محبت خلق مثل "جرّوا مودة الناس إلیکم و إلینا" مگر نبوده که در مسیر حفظ تماسک اجتماعی و تقویت جامعه دینداران رابطهای عاطفی و معنوی میان مرجع تقلید و عالم دین با مردم ایجاد میکرده است؟ اگر هوش و دانش ارتباط مؤثر با مردم ندارید، اگر ذوق و ظرافت زیبا حرف زدن ندارید، اگر حوصله و طاقت زحمت کشیدن و تلاش کردن و عرق ریختن برای جلب دلهای مردم را ندارید، صادقانه و صریح به ناتوانی خود اعتراف کنید. آقایان شما که همه چیز را نابود کردید! دین مردم را از آنان گرفتید و باورهای مردم را به باد دادید! شما را به خدایی که میپرستید بگذارید همین چهار نفر و نصفی که تقلید میکنند و خمس میدهند و التزام دینی دارند برای آینده اسلام باقی بمانند.
زائری اخیرا در پست توییتری خود با بیان جمله ای از مقام معظم رهبری که « دشمن به ایجاد دوقطبی در جامعه است همه باید مراقب باشند»، تیتر و عکس جنجالی اخیر روزنامه کیهان درباره ورود زنان به ورزشگاه رامورد انتقاد قرار داده است.
پیش کسوتانش نیازی به گوش دادن حرف دیگران احساس نمی کنند!
خرداد ۹۸ هم محمدباقرقالیباف شهردار تهران در مصاحبه ای با وب سایت بصیرت به یاران هم جبهه ای خود این طور تاخت: تا زمانی که اصولگرایان در مسیر گذشته حرکت کنند، نمی توانند کار جدی و اساسی انجام دهند. در انتخابات ۹۶ همه فکر می کنند که اصول وحدت رعایت شد. درحالی که این برداشت درست نیست. گرچه به صورت شکلی وحدت رعایت شد ولی به صورت محتوایی رعایت نشد. کمپین اصولگرایی اشتباهی بود. وقتی رئیس جمهور مستقر وجود دارد و یک انتخابات میان دوره ای در حال برگزاری است چرا از جناح مقابل دو نفر باید حضور پیدا کنند؟ آن هم با این استدلال که تا هفته آخر حضور داشته باشند تا مشخص شود وضع کدام یک بهتر است یا به عبارت دیگر تا هفته آخر با خودتان رقابت کنید و هفته آخر با رقیب اصلی. آیا این موضوع ضرورتی داشت؟ اینها اشکالات جدی در حوزه برنامه ریزی و الفبای کار سیاسی است.
قالیباف گفت: چه زمانی چه کسی باید کناره گیری کند؟ آیا اصل را باید این موضوع قرار دهیم که کدام یک از این دو نفر با رقیب بهتر مبارزه می کنند؟ یا آنکه میان خودشان چه وضعیتی دارند؟ یعنی زمان نظرسنجی باید بگوییم بین این دو نفر کدام یک برتر است یا اینکه از جامعه سوال کنیم کدام یک از این دو نفر در برابر آقای روحانی بهتر رأی می آورد؟ قطعا هر کدام که قدرت رقابت بیشتری با رقیب دارد باید بماند.
قالیباف مدتی پیش به روزنامه خراسان هم این طور گفته بود: وقتی در اردوگاهی ادعا می شود حداقل در مبانی با هم یکی هستند، این حرکت منسجم حتماً نیازمند گفت و گو است. این گفت و گو در اردوگاه اصولگرایی خیلی کم است. چون این ها گفت و گو را یک طرفه می بینند. به این معنا کسانی که پیش کسوت هستند و حس می کنند در مرکزیت قرار دارند، احساس می کنند نیازی ندارند حرف بقیه را گوش کنند. همان طور که در بحث نواصولگرایی گفتم، گفت و گو بین اصولگرایان یکی از ضرورت هاست و باید اجازه داد این گفت و گو بین همه اتفاق بیفتد. یعنی افراد را به پیش کسوت و آماتور تقسیم نکنند.
شهردار پیشین تهران افزود: درست است که انصاف و عقل حکم می کند آماتورها و تازه واردها به حرف پیش کسوت ها بیشتر توجه کنند، اما معنای این حرف این نیست که فرد پیش کسوت نیازی به گوش دادن ندارد. ما بحثی با عنوان «منظرگاه تحلیل» داریم به این معنا که اگر چهار نفر یک موضوع واحد را در یک زمان و مکان واحد مورد تحلیل قرار دهند، چهار تحلیل متفاوت ارائه میدهند. خب، همین جاست که ظرفیت ها و استعدادها پیدا میشود. باید اجازه داد این گفت و گو از متن جریان بالا بیاید. دیکته کردن و مونولوگ در حوزه سیاسی، اجازه نمی دهد تضاد افکار به درستی معلوم شود، این ضعف جدی اردوگاه اصولگرایی است.
نواصولگرایی دیگر چه صیغه ای است؟!
طرح نواصولگرایی قالیباف البته با یک سوال حسن بیادی فعال سیاسی اصولگرا روبرو شد. او در گفت و گویی با ایرنا ابتدا با اشاره به انشقاق اصولگرایان گفت: آنها که هنوز نتوانسته اند یک بزرگتری را برای خودشان انتخاب کنند. البته اسامی مختلفی مثل آیت الله فلانی و غیره را نام می برند و ادعا میکنند که با آنها هستند، اما این افراد شخص هستند، جریان به شمار نمیروند. آنها با میل و خواست خود اشخاصی را انتخاب میکنند و هیچ وقعی هم به احوال و حرف های آنها قائل نیستند.
بیادی افزود: در جامعه هرکسی اختیار دارد هر نظری را بدهد، اما اینکه تفکرات و ایده ها چگونه میتواند در یک کشور جاری و ساری شود و جا بیافتد پارامترهای زیادی لازم دارد. فقط با ارائه یک نظریه نمیتوان انتظار داشت که آن نظریه جایگاه خودش را پیدا بکند. تا زمانی که به نقد گذاشته نشود و در جایی هم در مورد آن نظر داده نشود، برا ی مثال دردانشگاه ها در موردش بحث بشود نمی توان گفت که در جامعه جایی برای خودش پیدا کرده است.
او در ادامه گفت: در مورد نو اصولگرایی نیز همینطور است. یک نفر و یا حتی یک گروه چنین ایدهایی ارائه داده است. این ایده و نظر محترم است اما باید روش کار کرد. اینکه انتظار داشته باشیم چنین نظری به سرعت در جامعه جا افتاده باشد اینگونه نیست. حتی در بین دوستانی که این نظر را مطرح کرده اند کسی وجود ندارد که همهی آن را به خوبی بلد باشد و بتواند چند شاخص آن را توضیح دهد.
ناصر غضنفری
####