چگونه درجنگ روانی پیروز شویم؟
*حبیب الله معظمی
پژوهشگر مطالعات رسانه ای
پرسش:درخصوص مسلم بودن جنگ و عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران بعنوان ابزار اصلی ابراز این دشمنی، تردیدی وجود ندارد. اما در مورد گزاره دوم که ایران از استثناهایی درجهان کنونی است که افکار عمومی اش برای کسب اطلاع به رسانه های بیرونی مراجعه می کنند، به صرف یک گزاره خبری بودن نمی توان اکتفا کرد و درجا زد.
پرسش:درخصوص مسلم بودن جنگ و عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران بعنوان ابزار اصلی ابراز این دشمنی، تردیدی وجود ندارد. اما در مورد گزاره دوم که ایران از استثناهایی درجهان کنونی است که افکار عمومی اش برای کسب اطلاع به رسانه های بیرونی مراجعه می کنند، به صرف یک گزاره خبری بودن نمی توان اکتفا کرد و درجا زد. بنابراین برای برطرف کردن این اشکال باید دید چه باید کرد و چه نقشی دولت و نظام که خود به وجود این آسیب واقفند، در این میان برعهده دارند.
دکتر حبیب الله معظمی مدرس دانشگاه و پژوهشگر مطالعات رسانه ای در شرق امروز (یکشنبه) با عنوان «چگونه در جنگ روانی پیروز شویم؟»نوشت: آخرین گروه صنفی که در آخرین روز کاری ماه رمضان ضیافت افطار ریاست جمهوری به آنها اختصاص داده شد، اهالی رسانه بود. رییس جمهور محترم در این مراسم با اشاره به جنگ روانی علیه ملت ایران بعنوان کارزار اصلی کنونی دشمن گفت:«در کمتر جایی دیدهام که یک ملت اینگونه به رسانههای بیرونی اعتنا کنند، این وضعیت باید اصلاح شود و رسانههای داخلی مرجع اطلاعرسانی به مردم باشند... مرجع افکار عمومی مردم باید رسانههای داخلی و رسانههای دارای نام و نشان باشند نه رسانههای بی نام و نشانی که در فضای مجازی به راحتی هر چه میخواهند میگویند و با القاء و تخریب باعث انحراف مسیر افکار عمومی میشوند.»(منبع: سایت ریاست جمهوری)
نوشتۀ حاضر با استفاده و به بهانه این سخن ریاست محترم جمهوری، توصیه و هشداری به دولت و دیگر ارکان نظام است تا این جنگ را نبازیم ضمن اینکه صاحب این قلم دست کم یکبار دیگر در همین روز شرق همین انذار را البته با بشارت (یعنی چه کنیم که این آسیب نباشد)، داده بود.
درخصوص مسلم بودن جنگ و عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران بعنوان ابزار اصلی ابراز این دشمنی، تردیدی وجود ندارد. اما در مورد گزاره دوم که ایران از استثناهایی درجهان کنونی است که افکار عمومی اش برای کسب اطلاع به رسانه های بیرونی مراجعه می کنند، به صرف یک گزاره خبری بودن نمی توان اکتفا کرد و درجا زد. بنابراین برای برطرف کردن این اشکال باید دید چه باید کرد و چه نقشی دولت و نظام که خود به وجود این آسیب واقفند، در این میان برعهده دارند :
بخشی از این آسیب زدایی به دولت و مجلس باز می گردد و آن ترتیبات قانونگذاری مورد نیاز رسانه های آزاد و توسعه بخش است بخصوص با توجه به اینکه همه ارکان نظام درحال حاضر به وجود این جنگ روانی اذعان دارند که لازمه موفقیت در آن توجه به این ترتیبات و دیگر مسائل مربوطه است. شرایط ذهنی برای پذیرش این ترتیبات به نظر مهیاتر از هر زمان دیگری است. آخرین قانون مطبوعات ما مربوط به حدود 30 سال پیش است که گرچه چند سال بعد اصلاحیه ای پیدا کرد اما این اصلاحیه بیشتر در جهت تحدید بود تا تشویق اطلاع رسانی. تحولات اجتماعی و فناورانه و مخاطب هم در این چند دهه درنظر داشته باشیم. ماکشوری در حال توسعه و مدعی و جامعه ای مطالبه جوییم اما متاسفانه مجموعه قوانین رسانه ای ما با آن متناسب نیست و به جای آنکه فربه و جامع و صریح و روشن باشد، نحیف و ناقص و نارسا و بشدت زمینه ساز داوری سلیقه ایست. به مناسبتی توفیق نصیب این قلم شد که در دادسرای رسانه حضور یابد در آنجا به کرات مدیران رسانه های معتبر و شناخته شده دیده شد که بعنوان مشتکی عنه حاضر شده بودند و این فقط بخشی از روندی است که ساالهاست روزانه بر مدیران رسانه های مخاطب دوست در پیچ و خم های فرسایشی محاکم می گذرد. ما دچار یک نوع امر عادی یا حرفه ای گرایی در شکایت از رسانه ها شده ایم؛ شکایت از رسانه ها از جانب دستگاه های دولتی تا غیردولتی، از مدعی العموم تا سیاسیون. اینک شکایت از رسانه لقلقه زبان هرکسی شده است که از توضیح به افکار عمومی عاجز است یا قائل به آن نیست. این چنین رسانه هایی آیا می توانند وارد کارزار مقابله با جنگ روانی شوند که البته شده اند اما می توان به موفقیت آنها در این کارزار شد. در این میان به روزمرگی افتادن آسیبی است که منتخبین مردم را در دولت و مجلس دست کم در حوزه رسانه گرفتار خود کرده است. بخش های مربوطه دولت خوب است به مردم گزارش دهند در پنج سال عمر دو دولت دکتر روحانی در این حوزه و برای فعالیت توسعه بخش رسانه و عمل آزاد روزنامه نگارانه چه کرده اند تا آنها(این رسانه) که قبلا با قوانین موجود و بخشنامه ها و سلایق هراسناک و محافظه کار شده اند در این کارزار پیروز شوند.
ما متاسفانه نه تنها به رسانه ها نهاد بخشی نکرده ایم و آنها را بعنوان نهادی درکنار نهادهای اساسی جامعه، و خودی ندیده ایم بلکه مدام آنها را تضعیف و ترسو کرده ایم. اینک ماییم وچنین رسانه هایی، که ما ساخته ایم و گرنه خود رسانه ها به دلیل برخاسته بودن از متن جامعه بارها نشان داده اند به ورود و موفقیت در این کارزار توانایند. مثلا ًدر این میان می توان به تجربه دیگر کشورها نگریست که میل به شکایت از رسانه وجود ندارد(چون امر نظارت و آگاهی بخشی در آنها نهادینه شده است) و اگر هم این شکایات وجود دارند که دارند آنها را قبل از آنکه دادگاهی شوند درخود آن رسانه مورد شکایت و یا نهاد صنفی(شبیه آنچه اینک در سازمان نظام پزشکی صورت می گیرد) آنها رفع و رجوع می کنند و بیخود دستگاه قضایی کشور را پرپرونده نمی سازند. درهر صورت برای این بایستی دولتی که با شعار آزادی بیان انتخاب شده و نیز نمایندگان مجلس که با شعار مشابه به مجلس راه یافته اند. دست به کار شود. مردم از نماینده مجلس انتظار تصویب قوانین پیشرو و فعال و نه منفعل و روزمرگی و با آینده نگری دارد.
برای ناکام گذاشتن منابع بی نام و نشان اطلاعات در فضای مجازی(که در کارزار جنگ روانی دشمن بسیار به کار می آیند) امنیت شغلی و آزادی عمل دادن به رسانه های شناسنامه دار نیاز است که هویت مشخصی دارند و نیز پرهیز از برخورد شخصی و سلیقه ای با آنها، که در این میان لازمه اش پیش قدمی دولت و مجلس منتخب مردم است که با شعارهایی در این زمینه به قدرت رسیده اند. به نظر اکنون آمادگی این پذیرش(تغییر و توسعه و تحول قوانین) از سوی دیگر ارکان نظام به دلیل وجود و تشدید کنونی این کارزار، وجود دارد.
ماجرای صداوسیما هم در این بخش، بحثی دارای گفتنی های بسیار است که زمان دیگری را برای بیان می طلبد اما عجالتاً به زعم من، بخشی از آسیب ناشی از جنگ روانی علیه ایران به عملکرد صداوسیما باز می گردد که گرانترین و پرهزینه ترین رسانه دست کم غرب آسیاست و مدیریت نامنسجم و غیرحرفه ای و سیاست زده آن چنان کرده است که این رسانه متکی بر منابع بر مردم، را به یکی از ابزارهای قطبی سازی در جامعه مبدل ساخته است مثلاً زبان حال مردم شدن نبایست در تریبون دادن به مردم برای شکوه از گرانی ها و معطوف سازی آن به سوی دولت خلاصه شود.
دغدغه ها و آسیب های ناشی از جنگ روانی و آن بخش بی شناسنامه شبکه های مجازی و واردِ این کارزار شده تنها در صورتی قابل برطرف شدن است که به رسانه های شناسنامه دار و مخاطب دوست آزادی عمل و امنیت شغلی که حق طبیعی آنهاست داده شود وگرنه مطمئن باشیم که افکار عمومی را باخته ایم که نشانه هایش هم اینک هویداست و رییس جمهور هم به مرجعیت رسانه ای مردم ما اشاره کرد. باخت افکار عمومی یعنی باخت جنگ روانی.
###