صداوسیما رحمی بکن!
حبیب الله معظمی . پژوهشگر ارتباطات
پرسش:شرق امروز چهارشنبه چهاربهمن در ستون حرف اول صفحه اول خود در یادداشتی به قلم دکتر حبیب الله معظمی استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات نوشت: صداوسیما عملا به نفع راست و دروغ اطلاعات در فضای مجازی و به ضرر منافع ملی از صحنه این اعتراضها غایب شد و خود را به ناشنوایی و نابینایی زد و نهتنها صداهای اعتراض وحتی آن بخش برحق صداها را هم نشنید.
پرسش:شرق امروز چهارشنبه چهاربهمن در ستون حرف اول صفحه اول خود در یادداشتی به قلم دکتر حبیب الله معظمی استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات نوشت: صداوسیما عملا به نفع راست و دروغ اطلاعات در فضای مجازی و به ضرر منافع ملی از صحنه این اعتراضها غایب شد و خود را به ناشنوایی و نابینایی زد و نهتنها صداهای اعتراض وحتی آن بخش برحق صداها را هم نشنید.
متن کامل این یادداشت از این قرار است: مادربزرگ مرحومم، از سر استیصال در نصیحتناپذیری برخی افراد، این جمله را به زبان میآورد که «رحمی به خودت بکن!». مثلا جوانی که مدام نصیحتهای او را نادیده میگرفت، آخرین جملهای که از سر درماندگی خطاب به او به زبان میآورد این بود: «به جوانیت رحم کن!». حال حکایت این روزها و سالهای ما و دلسوزان این ملک و ملت و سازمان صداوسیما است که درباره لزوم اتخاذ منش بیطرفانه و عادلانه این سازمان در رویکردها و تولیدات سیاسی و بخش خبر این سازمان چه نصیحتها و نقدها کردیم و البته گوش ناشنوایش ما را از سر استیصال به این جمله کشانده است که: «صداوسیما رحمی به ملت بکن!». به رسانهها از هر نوع که نگاه میشود در درون خود تنوع، تفاوت و گوناگونی موضوعی، شکلی، ژانری، قالبی و محتوایی دارند که در یک واحد «رسانه» ارائه میشوند. بنابراین رسانه در ذات خود کنارهمبودن، آشتیجویی، مصالحه درونی و جلوه متحد را به نمایش میگذارد. رسانهای که کینهتوزی میپروراند و کدورت میآفریند، ذاتا رسانه نیست.صداوسیما با وجود برخورداری از خیل افراد متخصص و حرفهای و آگاه به منطق رسانه به دلیل اتخاذ رویکردی ضدارتباطی عملا به رسانهای مهجور نزد مردم تبدیل شده است...
مهجور به این معنا که حداکثر کارکرد صداوسیما جنبه سرگرمکنندگی آن است. این رسانه در حوزه «آگاهی» مردم و شکلدهی به افکار عمومی عملا عرصه را برای رسانههای خارجی و رسانههای اجتماعی وانهاده است.دولتی در ایران با رأی اکثریت مردم برسرکار آمده و اقدام به کاری (برجام) کرده که این اقدام علاوه بر تأیید رهبر معظم انقلاب، تحقق وعده انتخاباتی رئیس منتخب این دولت است. بهعبارتی برجام- هرچه هست- خواست اکثریت مردم بوده است، پس باید به نظر اکثریت احترام گذاشت که این البته با نقد تفاوت دارد و قطعا نقد هم به معنای تخریب و ایستادن و موضعگرفتن در برابر اکثریت مردم نیست؛ کاری که صداوسیما مدام انجام میدهد.صداوسیما هیچ مدل ارتباطیای بهجز ارتباطات یکسویه نمیشناسد؛ مدل منسوخ رادیو و تلویزیونهای قرن گذشته. همان مدلی که یک طرف میگوید، و یک طرف دیگر باید بشنود و اجرا کند؛ تصور باطلی که هنوز در صداوسیما بهشدت بر آن تأکید میشود.مدل ارتباطی صداوسیما مدل بطئی، ناکارآمد، تجربهشده، شکستخورده و بهخصوص مخاطبگریز و راندن مخاطب بهسوی رسانههای خارجی و اجتماعیای است که در پیامهای آنها میتواند مقاصد ضدملی هم وجود داشته باشند.رسانهها امروز باید غیر از اینکه اطلاعات را دریافت و پخش میکنند، خوب بشنوند؛ چنین رسانهای، رسانهای است قائل به ارتباطات دو سویه. رسانههای امروز علاوه بر گوینده(بودن) باید شنوا هم باشند. صدای مردم را باید شنید و صدای مردم هنگامی شنیده میشود که در صداوسیما بازتاب یابد و پخش شود. چیزی که در جریان اعتراضهای اخیر بههیچوجه در صداوسیما مشاهده نشد. تصمیمگیران رویکرد سیاسی و خبری صداوسیما مطمئن باشند در ایجاد، گسترش، برداشتها و تعبیرهای متفاوت و تند از اعتراضهای اخیر در کشور نقش داشتهاند. دلیلش غیبت صداوسیما در این اعتراضهاست. صداوسیما باید پاسخگو باشد چرا در این اعتراضها غایب بود و باعث شد رسانههای اجتماعی میدانداری کنند و آنها باشند که از این اعتراضها مستندسازی کرده و روایت کنند و در نهایت خوراک رسانههای خارجی تأمین شود. صداوسیما چرا هرگز به میان معترضان نرفت، به آنها بیاعتنایی کرد و سخن آنها را نشنید و پخش نکرد و سبب برافروختن خشم آنها شد. بخشی از برافروختگی آن اعتراضها به بیاعتنایی صداوسیما به معترضان مربوط میشود. صداوسیما عملا به نفع راست و دروغ اطلاعات در فضای مجازی و به ضرر منافع ملی از صحنه این اعتراضها غایب شد و خود را به ناشنوایی و نابینایی زد و نهتنها صداهای اعتراض وحتی آن بخش برحق صداها را هم نشنید. صدای مردم را نشنید و اعتراضها را ندید و به رسمیت نشناخت؛ گو اینکه اصلا اتفاقی نیفتاده است.تلاش صداوسیما همواره بر مخاطبسازی بوده است؛ درصورتیکه پیام رسانه و مشخصا صداوسیما باید انعکاس واقعیت به مخاطب باشد نه ساختن مخاطب. صداوسیما باید به این درک برسد که اگر روش مخاطبسازیاش درست بوده است، پس چرا نتایج انتخابات سالهای ٩٢ و ٩٦ باید بهگونهای دیگر و خلاف تبلیغات و پروپاگاندای آن رقم بخورد.این تصور درستی نیست که صداوسیما با گزارشهایش فقط دولت را میکوبد. این سازمان در واقع با ایجاد ناامیدی نسبت به دولت و نارکاآمد نشان دادنش، کشور را به بحران میکشاند. صداوسیما بر شاخه نشسته و بن میبرد. او مخاطب و شکلدهی افکار عمومی را عملا به رسانههای خارجی و فضای مجازی سپرده است و دچار غفلت است که تصور میکند در شکلگیری افکار عمومی نقشی دارد. صداوسیما که باید به دلیل کارکرد رسانه، منشأ، محل صدور، نشر و رواج آرامش البته همراه با نقد و سازندگی باشد، عملا به منبع تخریب و به نفع یک جناح واردعملشدن و بیاحترامی به اکثریت مبدل شده است. صداوسیما رحمی به ملت بکن! به ایران و اسلام هم.
###