محمد دادکان به روایت محمد دادکان
پرسش:«به خاطر این که علیآبادی را به رختکن تیم ملی راه ندادم، احضار شدم اما گفتم اگر باز هم به عقب برگردیم همین کار را میکنم. گفتند چرا این کار را کردی؟ گفتم چون شأن یک معاون رییسجمهور را نداشت.»
پرسش:«به خاطر این که علیآبادی را به رختکن تیم ملی راه ندادم، احضار شدم اما گفتم اگر باز هم به عقب برگردیم همین کار را میکنم. گفتند چرا این کار را کردی؟ گفتم چون شأن یک معاون رییسجمهور را نداشت.»
روزنامه اعتماد گفتوگوی بلندی با محمد دادکان داشت. بخشهایی از پاسخهای رئیس پیشین فدراسیون فوتبال ایران به پرسشهای خبرنگاران این روزنامه را با هم میخوانیم.
- داستان برکناریام را میخواهم از اینجا آغاز کنم که روزی آقای احمدینژاد که به تازگی رییسجمهور شده بودند با من تماس گرفتند تا به ملاقاتشان بروم. ایشان قصد داشت فردی را به عنوان رییس سازمان تربیتبدنی انتخاب کند اما گفتند به فردی که میخواهم انتخاب کنم گفتهام به دادکان بچسبد. بعد پرسیدم آن شخص کیست که گفتند آقای علیآبادی است و من وقتی با ایشان روبهرو شدم آقای علیآبادی به من گفتند آقای احمدینژاد روی شما بسیار حساس است. در آن مقطع آقای علیآبادی قصد داشتند هیاتمدیره پرسپولیس و استقلال را انتخاب کنند و در این زمینه با من مشورت کردند. در ادامه زمانی که قصد داشتم به آلمان سفر کنم در فرودگاه از تلویزیون اخبار را تماشا کردم و دیدم که هیاتمدیره دو باشگاه استقلال و پرسپولیس انتخاب شده است اما هیچ کدام از مشورتهایی که من به آقای علیآبادی دادم اجرایی نشده و هیچ کدام از نامهایی که من گفتهام، انتخاب نشده است. با خودم گفتم پس چرا با من مشورت کردند؟ در ادامه به آلمان رفتم و برگشتم و ملاقاتی با آقای علیآبادی داشتم. ایشان درباره این که چرا نظراتم را اجرایی نکردند، گفتند مرحوم داوود احمدینژاد، برادر محمود احمدینژاد اجازه ندادند افرادی که شما نام بردید را انتخاب کنیم. اما علیآبادی نمیدانست که من رابطه بسیار صمیمی با مرحوم داوود احمدینژاد داشتم. داوود احمدینژاد مرد بسیار بزرگ و خوبی بود. وقتی پس از جدایی از فدراسیون فوتبال میخواستند برای من پروندهسازی کنند، داوود احمدینژاد مصاحبه کرد و گفت: بازرسی ریاستجمهوری، فدراسیون فوتبال را بررسی کرده است و پرونده محمد دادکان پاک است. در ادامه این ماجرا من با داوود احمدینژاد تماس گرفتم و گفتم شما ورزشی هستید که درباره انتخابهای من نظر دادهاید؟ ایشان هم گفتند من هیچ گونه دخالتی در هیاتمدیره استقلال و پرسپولیس نداشتم. حتی گفتند مگر من ورزشی هستم که بخواهم دخالت کنم. آنجا متوجه شدم علیآبادی قصد ندارد نظر رییسجمهور را درباره من اجرایی کرده و هر جا در فوتبال مشکلی وجود داشت با من مشورت کند. سپس کمکم اختلافات ما شروع شد. پس از این ماجراها علیآبادی به یک برنامه تلویزیونی رفت و در آنجا گفت که دادکان دیگر چیز جدیدی ندارد که به فوتبال بدهد انگار فکر میکرد علم فیزیک یا شیمی است که هر روز چیز جدیدی در آن پیدا کنیم. دیگر واقعا متوجه شدم علیآبادی با من موضع دارد.
- علیآبادی نمیتوانست اذیت کند! ما فدراسیونی داشتیم که کاملا مستقل بود و من تمام منابع مالی را هم از بازار تهیه میکردم. فدراسیونی که من تحویل دادم ۵ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان پول در حسابش وجود داشت. یک ریال هم به کسی یا نهادی یا ارگانی بدهکار نبود.
- آقای علیآبادی در آن مقطع نظرهایی میدادند. به طور مثال یکی از جانبازان مطلبی را نوشته و عنوان کرده بود که ملیپوشان به اردبیل سفر کنند و در آنجا و در گلولای به تمرین بپردازند. علیآبادی هم زیر این نامه نوشته بود که من بررسی کنم که پاسخ دادم چه معنی دارد فوتبالیست ما در گل و لای تمرین کند؟ تیم ملی باید به سوییس برود و در آن جا اردو بزند. درباره گل محمدی، بختیاریزاده و علی دایی اظهار نظر کرده بودند و گفتند که اینها را به جام جهانی نبرید اما من به حرفهای او گوش نمیدادم. در ادامه برای تلافی کارهای علیآبادی، زمانی که تیم ملی جشن خداحافظی در ورزشگاه برگزار کرد، علیآبادی قصد داشت به رختکن تیم ملی برود که من اجازه ندادم و تیم را از ورزشگاه بیرون بردم. او که به همراه چند تن از وزرا آماده و برنامهریزی کرده بود، به خاطر این کار من، شبانه به خانه آقای احمدینژاد رفتند و از او خواستند که مرا برکنار کند. فردای همان روز آقای احمدینژاد مرا خواستند که نزد ایشان رفتم. به من گفت شب گذشته به وزرا و آقای علیآبادی بیاحترامی کردید و تیم را زودتر از ورزشگاه خارج کردید که من گفتم بله. احمدینژاد به من گفت شما که دانشگاهی هستید چرا چنین کاری کردید؟ این افراد شب گذشته پیش من آمدند تا شما را برکنار کنم اما من گفتم ۱۰ روز تا جام جهانی زمان باقی مانده است و باید صحبتهای دادکان را گوش کنم. من هم در پاسخ گفتم ۴ سال و دوماه جایگاه ویژه ورزشگاه در اختیار من بود اما روز بازی آخر این افراد آمدند و این جایگاه را در اختیار گرفتند و اجازه ندادند اعضای هیاترییسه من، نایبرییس من و دبیر کل فدراسیون من به جایگاه ویژه بروند و افراد خودشان را به آنجا بردند. آقای احمدینژاد هم در پاسخ عنوان کردند که این افراد این چیزها را به من نگفتند و فقط گفتند شما در جشن پرواز اجازه ندادید علیآبادی به رختکن تیم ملی بیاید. در ادامه رییسجمهور از من خواست که بروم و کارهای سفر را انجام بدهم و گفت فردا که برای خداحافظی همراه تیم ملی پیش من میآیید رعایت همه چیز را بکنید که من گفتم مطمئن باشید این کار را میکنم. سپس ما نزد رییسجمهور رفتیم و در ادامه هم به آلمان سفر کردیم تا در جام جهانی حاضر باشیم. برای بازی افتتاحیه دو بلیت VVIP و تعدادی بلیت VIP و تعدادی هم بلیت معمولی به ما دادند. روی یکی از بلیتهای VVIP نام من نوشته شده بود. یکی دیگر از بلیتها را هم من به ناصر نوآموز دادم اما آقای کیومرث هاشمی پیش من آمدند و گفتند یکی از بلیتهای VVIP را به آقای علیآبادی بدهید اما من گفتم حق آقای نوآموز است زیرا ۶۰ سال در ورزش ایران حضور دارد و فوتبال بازی کرده است. به من گفتند علیآبادی معاون رییسجمهور است اما من گفتم همه چیز جای خودش، اینجا فوتبال است و بلیت VVIP را ندادم و بلیت VIP را به علیآبادی دادم تا یک پله پایینتر از ما بنشیند. در ادامه آقای علیآبادی پیغام دادند و گفتند به تهران برسم دادکان را برکنار میکنم.
- حتی اگر برادرم هم بود بلیت VVIP نمیدادم. رابطه را نباید به حساب صلاحیتها گذاشت. کسانی که این کارها را میکنند میخواهند نان بدهند و نان قرض بگیرند. شاید اگر من هم همان موقع این کار را میکردم تا الان رییس فدراسیون فوتبال بودم. مشکل من چه بود که برکنارم کردند؟ فوتبال را بلد نبودم یا نتایج ضعیف گرفتم یا فدراسیون ناموفقی داشتم؟ در دوره من فوتبال ایران در رده پانزدهم ردهبندی فیفا قرار داشت اما حالا کیروش با زحمات زیادی که تا به امروز کشیده است توانسته در بهترین رتبه به رده بیست و هفتم برسد. ما فدراسیونی بودیم که فیفا برای ما نوشت که این فدراسیون کار درآمدزایی را بلد است و فدراسیون موفقی است.
- در بین دو نیمه دیدار ایران و آنگولا زمانی که برای پذیرایی به یک سالن رفته بودیم، بلاتر پیش من آمد و دستش را روی شانه من گذاشت و گفت شما موفق بودید اما الان از طریق خبرگزاری فرانسه اعلام کردند که شما را برکنار کردهاند اما ما از شما حمایت میکنیم. چرا که مگر میشود رییس یک فدراسیون را در طول مسابقات جام جهانی برکنار کنند؟ در ادامه هم آقای والیزاده با موبایل من تماس گرفتند و گفتند از موضوع خبردار شدهاید؟ که گفتم بله آقای بلاتر موضوع را به من گفتند. علیآبادی شهامت این را نداشت که بگوید من دادکان را برکنار کردم و عنوان شد شورای معاونین این کار را کرده است اما من الان شهامت این را دارم که بگویم هر کاری با علیآبادی کردند، من کردم. اگر هم باز به گذشته برگردیم باز هم این کارها را میکنم چرا که اعتقاد دارم در این مملکت تا کی باید یار غارها سر کار بیایند؟ من در یک اداره مسئولیت میگیرم و میبینم دوستم بیکار است! او را هم به سر کار میآورم و شخم میزنیم و پیش میرویم. البته گاهی افراد ناآشنایی سرکار میآیند اما با وجود این که اطلاعات کافی ندارند افراد مطلع را کنار خود جمع میکنند. افراد دیگر با پست و مقام و پول دادن، افراد را دور خود جمع میکنند. متاسفانه قهرمانان ملی ما هم فکر نمیکنند که چرا باید به درب اتفاق یک مسوول بروند و منتظر بمانند؟ اگر کسی به من پیشنهاد بدهد میگویم باید از دانش و توانایی من استفاده کنید نه این که من نوکر شما باشم.
- با آقای احمدینژاد درباره علیآبادی صحبت کردم اما آقای احمدینژاد به من گفتند من ایشان را در این کار گذاشتم و گفتم بچسبد به دادکان! نه این که دادکان به او بچسبد. گفتند میخواستم علیآبادی را جای دیگری بگذارم اما نشد و حالا میخواهم رییس سازمان تربیتبدنی باشد. الان هم همین است قبلا هم همین بوده است. من ۸ دوست صمیمی دارم که بیکار هستند و باید کار داشته باشند. ورزش مظلومترین جای سیاست ما است. متاسفانه ورزشیها زود خودشان را میفروشند تا پست بگیرند و سریع نزد افرادی میروند که مسئولیت گرفتند.
- به خاطر این که علیآبادی را به رختکن تیم ملی راه ندادم، احضار شدم اما گفتم اگر باز هم به عقب برگردیم همین کار را میکنم. گفتند چرا این کار را کردی؟ گفتم چون شأن یک معاون رییسجمهور را نداشت.
- متاسفانه در آن مقطع او (علیآبادی) رسانهها را علیه فدراسیون فوتبال تهییج کرده بود. جالب است بدانید برخی رسانهها ماهیانه از سازمان تربیت بدنی پول دریافت میکردند تا فدراسیون فوتبال را تحت فشار قرار دهند. اسناد موجود است. آنهایی که روزی علیه من مطلب مینوشتند آمدند و از من حلالیت طلبیدند. آقای داریوش مصطفوی همین جا علیه من صحبت کرد اما با من تماس گرفت و حلالیت طلبید. از خبرنگاران هم خدا بیامرز آقای احمدپور مطلبی علیه من نوشت که بعد با من تماس گرفت و خواست ببخشم.
- آقای زریبافان، آقای علیآبادی و آقای سعیدلو به همراه آقای بقایی علیه من بودند. با این که این افراد پیش آقای رییسجمهور علیه من صحبت میکردند اما احمدینژاد در ۲ برنامه تلویزیونی عنوان کرد من از برکناری دادکان ناراحت شدم حتی عنوان کرد به علیآبادی گفتم این کار را نکند اما کرد.
- آقای داوود احمدینژاد با من تماس گرفت و گفت برادرم میخواهد دوباره به فوتبال بازگردید. قرار بود آقای پهلوان به فیفا برود و کارها را انجام بدهد تا مشکلی پیش نیاید. در نهایت با من تماس گرفتند و گفتند آقای احمدینژاد میخواهد شما را ببیند. من پیش او رفتم و به ایشان گفتم اگر شما بخواهید به فوتبال برمیگردم اما اجازه بدهید در فدراسیون دیگری فعالیت کنم. گفتم یک فدراسیون را در اختیار من قرار دهید و دو سال بعد تحویل بگیرید و ببینید چقدر پیشرفت کرده است. دوباره احمدینژاد به من گفت که باید به فوتبال بروید که من قبول نکردم.
- چرا خطر تعلیق را میدانست اما افرادی صحبت کردند و گفتند مصطفوی را به سر کار بیاورید تا با توجه به این که با فیفا ارتباط دارد میرود و کارها را درست میکند و مشکلی هم ایجاد نخواهد شد. سپس نامهای به فیفا نوشتند و گفتند محمد دادکان به همراه ناصر نوآموز و پهلوان از ایران رفتند و دیگر بازنخواهند گشت. این نامه را نیز مصطفوی امضا کرد. الان که مصطفوی به من میگوید حلالم کن به خاطر امضای این نامه است که به فیفا ارسال کردند. من در فیفا عضو کمیته بررسی و ارزیابی فدراسیونها بودم که با ارسال این نامه این کرسی از من گرفته شد. فیفا مرا برکنار کرد اما گفت شما میتوانید بگویید محمد دادکان عضو کمیته ما نباشد اما نمیتوانید فرد جدیدی را معرفی کنید. در کنفدراسیون فوتبال آسیا هم کرسی داشتم که آن را هم از من گرفتند. در ادامه هم برای کرسی عضویت هیاترییسه کنفدراسیون فوتبال آسیا میخواستند آقای سعیدلو را معرفی کنند اما آن را هم از دست دادند.
- من کاری به تفکرات اجتماعی و سیاسی آقای احمدینژاد ندارم اما او با ورزش عجین شده بود. حتی وقتی که نمیخواستند اجازه بدهند ما به سوییس برای اردوی تدارکاتی برویم، سر تمرین تیم ملی آمدند و بلند گفتند تیم ملی به سوییس خواهد رفت. البته این را هم باید بگویم بیشترین حمایت را از فوتبال آقای خاتمی انجام میدادند. بارها آقای خاتمی مرا خواستند و از فوتبال میپرسیدند چرا که میگفتند این ورزش برای من اهمیت زیادی دارد. آقای خاتمی به من گفتند در آلمان صدراعظم این کشور برای من دست زد و گفت فوتبال ایران در رده پانزدهم جهان است اما آلمان هفدهم است! آقای خاتمی به من گفت اگر بدانید در آن لحظه چه حس خوبی داشتم. به خاطر همین موضوع در هیات دولت وقت تصویب کردند و به من نشان لیاقت دادند. در زمان آقای خاتمی هر گرفتاری که داشتیم که حتی انتظامی و حراستی بود ایشان به راحتی حل میکردند. درباره پاداشها هم هر چه قول داده بودند عملی کردند و یک فوتبالیست نمیتوانید پیدا کنید که بگوید من پاداشم را نگرفتهام.
- دشمنان علیه من حرفهای زیادی میزدند اما در شخصیت من نبود که در مسائل فنی دخالت کنم. خودم که هیچوقت در مسائل فنی دخالت نکردم و نگفتم چه کسی باید وارد زمین شود و چه کسی را نباید بازی بدهد اما اگر قرار بود لیست تیم ملی اعلام شود و بازیکنی بنا به دلایلی مشکلات انضباطی داشت، میگفتم او را به اردوی تیم ملی دعوت نکنند اما پس از دعوت بازیکنان دیگر دخالتی در امور فنی و چیدن بازیکنان در زمین نداشتم.
- علی دایی به جام جهانی رفت و با وجود این که سن زیادی داشت، از بهترین بازیکنان ایران بود. مگر میشود بازیکنی با طحال پاره برای تیم ملی بازی کند؟ دایی بازیکنی بود که در طول چهار سال و سه ماه یک روز غیبت نکرد و با وجود این که کاپیتان تیم ملی بود به عنوان نخستین بازیکن سوار اتوبوس میشد. نه این که تدارکات تیم برود درب اتاقش بزند و به او بگوید چرا از اتوبوس تیم جا مانده است. من همیشه اعتقاد دارم آدم موفق کسی است که از موفقیت دیگران لذت ببرد. این مساله که در جامعه ما وجود ندارد. دومین مساله که خیلی مهم است نظم است که باید رعایت شود. در طول دوره مدیریت من در فدراسیون فوتبال هیچوقت اعضای کمیتههای مختلف مصاحبه نکردند و اجازه نداشتند در تلویزیون صحبت کنند اما الان میبینیم اعضای مختلف کمیتههای فدراسیون فوتبال به راحتی درباره هر مسالهای اظهارنظر میکنند. در طول دوره ریاستم فقط یک بار رییس کمیته انضباطی من به برنامه ۹۰ رفت که آن هم تمام چارچوبهای لازم را به او گوشزد کرده بودم که درباره چه چیزی صحبت کند.
- روزی که به آقای حسینی دستور دادند که کار خصوصیسازی را انجام بدهند من مصاحبه کردم و گفتم تحت هیچ شرایطی این دو باشگاه واگذار نمیشود. به خاطر همین پیشگوییها بود که آقای کامران نجفزاده، خبرنگار صداوسیما به شوخی به من میگفت شما نوستراداموس هستید. زمانی که رویانیان مدیر عامل باشگاه پرسپولیس شد من مصاحبه کردم و گفتم هم آبرو و هم آرزویت را میگذاری و میروی! که همین اتفاق هم رخ داد و رویانیان به من گفت هم آبرو و هم آرزویم را گذاشتم. درباره خصوصیسازی هم مطمئن باشید سیستم و دستگاههایی وجود دارند که نمیگذارند این دو باشگاه خصوصی شوند. دلیل این کار هم این است که میترسند فردا مدیر عاملی روی سکوها به هواداران بگوید فلان شعار را بدهند. از طرف دیگر میترسند اگر این دو باشگاه خصوصی شوند به باشگاههای خصوصی قبلی دچار نشوند. استیلآذین و تیمهای دیگر هم خصوصی بودند الان سرنوشت آنها چه شده است؟ سر آمد همه مالکان شفیعزاده بود که بدون این که برای شهرت بیاید هزینه کرد. مثل آقای ایکس نبود که پول بدهد و هر روز در روزنامهها باشد. کسی مثل شفیعزاده عاشقانه کار میکرد اما به سراغش رفتند و گفتند وقتی در باشگاه میلیاردی هزینه میکنید باید ۳۰۰ میلیون و ۵۰۰ میلیون هم به ما بدهید تا زمین نخورید.
- بارها گفتهام الان هم میگویم که کیروش کاربلد است و باید به تفکرات فنی او احترام بگذاریم. برانکو ۴ سال سرمربی تیم ملی بود و ما ۴۵ بازیکن به تیم ملی معرفی کردیم اما کیروش در طول ۶ سال که سرمربی تیم ملی است بیش از ۱۲۰ بازیکن را به تیم ملی معرفی کرده است. ایشان از نظر فنی بیرقیب هستند و کارشان را بلدند اما کسانی که از او انتقاد میکنند را باید ببینید چه کسانی هستند. آیا واقعا کار را بلد هستند یا میخواهند کیروش را حذف کنند؟ البته این که کیروش جایگاهی فراتر از مسائل فنی را داشته باشد را قبول ندارم. در زمان برانکو هم همینگونه بود من در مسائل فنی دخالت نمیکردم و او هم در مسائل غیر فنی ورود نداشت.
- کیروش خارج از وظایفش صحبت میکند. کیروش را از نظر فنی قبول و اعتقاد دارم او را باید پیشنماز بگذارید و همه پشت سرش باشند. او حتی رقیب هم ندارد که پس از رفتنش کسی را سرمربی تیم ملی کنیم.
- از زمانی که کیروش سرمربی تیم ملی شده است دیگر با استرس بازیهای تیم را نگاه نمیکنیم؛ چرا که میدانیم کار را درمیآورند.
- در بازی ایران و بحرین زمانی که میخواستم وارد استادیوم شوم، دیدم خانمها بیرون ورزشگاه هستند. با مسئولیت خودم دستور دادم همه وارد ورزشگاه شوند با این که میدانستم شاید عواقب سنگینی برای من داشته باشد اما خدا را شکر تیم برد و همه چیز فراموش شد. این موضوع هیچ گونه مشکل دینی هم ندارد. من در بازی بسکتبال هم خانمها را به سالن راه دادم. این مساله شرعی نیست و هر که بگوید مندرآوردی است. برخی فقط میگویند نه که بخواهند اعمال قدرت کنند. در بازی ایران و بحرین خانمها به ورزشگاه آمدند و آقای خاتمی هم حضور داشتند. تنها باری بود که رییسجمهور به ورزشگاه آزادی میآمد. درباره خانمها باز هم تاکید میکنم چون نمیخواهند خانمها وارد ورزشگاه شوند این اتفاق رخ نمیدهد.
- آقای گودرزی از نظر تحصیلات مشکلی نداشتند اما از نظر تجربه کاری، فعالیت اجرایی در ورزش انجام نداده بودند. او هم آمد و بدون مشورت با دیگران کارهایی که فکر میکرد درست است را انجام میداد.
- در تلویزیون کدام برنامه را گذاشتیم که اساسی به مشکلات بپردازیم؟ دایما صحبت از نقد و بررسی فوتبال، نقد و بررسی ورزش و نقد و بررسی رشتههای مختلف است. آیا برنامهای برای نقد و بررسی وزیر و معاونانش پخش شده است؟ دلیل هم دارد که ما را راه نمیدهند چون پول میخواهند. به خدا قسم من از همه بیشتر نظام را دوست دارم چرا به من فرصت صحبت کردن نمیدهید؟ زمانی که من در دانشگاه آزاد حضور داشتم صدا و سیما قصد داشت بازی تیم بسکتبال ما را پخش کند. ابتدا گفتند باید ۱۵ میلیون تومان بدهید و در ادامه این مبلغ به ۱۰ میلیون، ۷ میلیون و کمتر رسید. در ادامه من گفتم بروید و بپرسید آیا با پرداخت ۳ میلیون تومان بازی ما را پخش میکنند؟ وقتی با پرداخت ۳ میلیون تومان موافقت کردند من گفتم حتی سه ریال هم به شما نمیدهیم و بازی ما پخش نشد. صدا و سیما فقط میخواهد افرادی بیایند از همه چیز تعریف کنند و بروند اما آیا برنامهای برای نقد و بررسی وزارت ورزش گذاشته است؟
- من با آقای روحانی درباره وزارت ورزش صحبتی نکردم اما آقای صالحی امیری و همین طور ربیعی با من درباره این موضوع صحبت کردند اما نگفتند میخواهیم شما را به عنوان وزیر ورزش و جوانان معرفی کنیم بلکه نقطه نظرات مرا پرسیدند. آنها هم چهار مشخصه که نظر رییسجمهور بود درباره وزیر آینده ورزش و جوانان مطرح کردند. شخصی متخصص که با فساد مبارزه کند و خوشنام باشد و به سمت خصوصیسازی هم حرکت کند. من در جواب این دو نفر گفتم هم با فساد مبارزه کردهام و هم خصوصیسازی را انجام دادهام اما این که خوشنام و متخصص باشم را باید از مردم بپرسید که آقای ربیعی گفتند شما هر دوی این خصوصیات را دارید. بعد از جلسه بیرون آمدم و متوجه شدم اینها به دنبال این شاخصهها نیستند و اسم مرا آوردهاند تا دهان خیلیها را ببندند. در ادامه من با آقای ناطق نوری تماس گرفتم و گفتند شما گوش به زنگ باشید تا تماس بگیرند. حتی آقای خاتمی هم به من گفتند آیا با شما برای وزارت ورزش و جوانان صحبت نکردند؟ که گفتم در این حد نبوده و فقط با دو نفر از نزدیکان رییسجمهور صحبت کردم که آقای خاتمی گفتند ما جلسه داشتیم و باید شما را معرفی کنند. حتی آقای هاشمی رفسنجانی هم به من لطف داشتند. من نزد ایشان رفتم و جلسهای برگزار کردیم. ایشان از کارهای من تشکر کردند که البته من کسی نبودم شخصی به بزرگی آیتالله هاشمیرفسنجانی از من تشکر کند. آقای هاشمی به خاطر اتفاقاتی که در ورزش دانشگاه آزاد رخ داده بود، خوشحال بودند. این هم به خاطر این بود که آقای میرزاده به ایشان گزارش میدادند. حتی آقای هاشمی به من گفتند که من اعتقاد دارم شما میتوانید ورزش را بچرخانید. در نهایت هم من به عنوان وزیر ورزش معرفی نشدم اما از آنها ناراحت نیستم. از خودم تنها میتوانم این را بگویم که دارای تواناییهای هستم که میتوانم به جامعه خودم خدمت کنم. من در جاهای مختلف خدمت کردهام و مدتی هم مدیر ازدواجهای دانشجویی دفتر مقام معظم رهبری بودم و توانستم یک مراسم بزرگ در سالن ۱۲ هزار نفری آزادی برگزار کنم. مدتی هم مسئول ورزش وزارت امور خارجه بودم.
- منتقد اجتماعی نشدم اما وقتی میبینم جامعه من رو به سرازیری است باید حرف بزنم و بگویم. قبل از انقلاب هم در سال ۱۳۵۵ علیه مدیر باشگاه پرسپولیس که واقعا نمره بیست بود، صحبت کردم چرا که در یک مقطع دیدم ضعیف عمل کرده است. من در آن مقطع به مدیریت علی عبده انتقاد داشتم. وقتی ظلم را ببینم حرف میزنم چرا که تا به امروز یک نفر یک چای تلخ به من یا افراد خانوادهام نداده است.
- هیچوقت به کسی ظلم نکردم و اگر ظلم دیدم گفتم.
###