اگر اورژانس بعد از 30 دقیقه نرسیده بود!
روایت غمبار از مرگ یک پرسپولیسی در دربی
از ما که گذشت، اما کاش برای دفعات بعدی اورژانس در طبقه دوم هم حاضر باشد. اگر زودتر به فریاد برادر من میرسیدند، قطعا او حالا کنار ما بود. کاش این داغ بر دل هیچ خانواده دیگری ننشیند.
پرسش: روایتی تلخ از مرگ غمانگیز هوادار پرسپولیس بعد از گل مهدی ترابی در داربی شماره ۱۰۱.
غروب چهارشنبه، در آخرین روز از فصل فوتبالی ایران، در فصلی که خوشبینترین هوادار سرخها هم تصور نمیکرد که این تیم موفق به انجام سومین دبل تاریخ خود شود، پرسپولیس در یک دوئل رودررو با رقیب سنتی، شیرینترین جام قهرمانی در مسابقات حذفی را بالا برد.
اما فوتبال، دنیای اتفاقات غیرمنتظره است. وقتی ترابی با یک شلیک مهار نشدنی دروازه حسینی را باز کرد؛ یک هوادار روی سکوها جان داد، آن هم نه بر اثر ناراحتی، بلکه از هیجان بالا، از فرط شادی گلی که به غم منتهی شد!
بیایید روز پایان زندگی کیوان را مرور کنیم. به رباط کریم میرویم؛ به یکی دیگر از نقاط جنوبی تهران که شاید فوتبال، یکی از آخرین دلخوشیهای زنده مانده برای مردم منطقه است.
عقربههای ساعت، عدد ۱۱ را نشان میدهند. هنوز ۹ ساعت تا آغاز یکی از جذابترین شهرآوردهای تهران مانده است اما این بازی برای کیوان انقدر مهم است که قید یک روز کاسبی را بزند و بعد از پایین کشیدن کرکره مغازه خواربار فروشی، به همراه شاگردش علی، به سمت استادیوم آزادی حرکت کند.
علی و کیوان ۸ ساعت قبل از سوت آغاز بازی، در روزی که اتفاقا بلیت الکترونیکی هم تهیه کردهاند اما ترس پُر شدن سکوهای آزادی را دارند وارد استادیوم میشوند و با سوت آغاز مسابقه از همان ابتدا پا به پای دیگر تیفوسیهای پرسپولیس شروع به تشویق شاگردان یحیی میکنند. بارون بارون، بارونه هی...گلر ارتش سرخ، علی بیرانوند....
اسکوربورد استادیوم آزادی دقیقه ۲۹ را نشان میدهد که مهدی ترابی با یک شلیک تماشایی دروازه حسینی را باز میکند و نیمه قرمز ورزشگاه غرق شادی میشود. در میان فریادهای پر از شادی یک واژه مدام تکرار میشود «اورژانس، اورژانس»، اما از طبقه دوم، درحالی که همه غرق شادی هستند، صدای علی به جایی نخواهد رسید. کیوان بعد از گل نخست پرسپولیس دچار ایست قلبی شده و از لحظه فریادهای علی تا رسیدن اورژانس بیش از ۳۰ دقیقه زمان برده است. ۳۰ دقیقه برای وداع کیوان با دنیای فانی کافی است، او غرق در شادی جان داد تا هنگامه و هدیه دیگر چهره خسته اما مهربان پدرشان را در خانه نبینند.
امروز حدود ۷۲ ساعت از مرگ دلخراش یکی از تیفوسیترین پرسپولیسیهای ایران میگذرد. خبرنگار ورزش سه، بعد از چند ساعت جست و جو، شماره تماسی از خانواده صالحی پیدا میکند. میثم برادر کوچکتر علی است و در پاسخ به اولین سوال خبرنگار ما، جملهای عجیب به زبان می آورد. «کیوان از دست رفت اما در راه عشقش، این همان چیزی بود که خودش میخواست» میثم اینطور ادامه میدهد: کیوان یک دختر ۹ ساله به نام هنگامه دارد و هدیه دختر بزرگ او هم ۱۸ ساله است. عشق او به پرسپولیس زبانزد عام و خاص بود اما من این را چطور به دخترانش توضیح بدهم؟ میثم میگوید از ما که گذشت، اما کاش برای دفعات بعدی اورژانس در طبقه دوم هم حاضر باشد. اگر زودتر به فریاد برادر من میرسیدند، قطعا او حالا کنار ما بود. کاش این داغ بر دل هیچ خانواده دیگری ننشیند.
با علی صحبت میکنیم، شاگرد ۲۴ ساله کیوان که به گفته خودش از لحظه گل مهدی ترابی به مدت ۳۰ دقیقه واژه «اورژانس» را فریاد زده است. علی میگوید: همان ابتدا وقتی کیوان از فرط شادی از حال رفت به یکی از مامورین گفتم بیسیم بزنید اما گفتند ما بیسیم نداریم. از آن لحظه به بعد انقدر داد زدم که صدایم به طبقه پایین رسید و همه با هم شروع به صدا زدن اورژانس کردند اما آنها زمانی رسیدند که ۳۰ یا ۴۰ دقیقه از بد شدن حال آقا کیوان گذشته بود و متاسفانه دیگر او را از دست داده بودیم.
از علی میپرسیم، آیا تو هم پرسپولیسی هستی؟ جواب او در لحظهای که غم و نومیدی به وضوح در صدای لرزانش مشخص است ما را شگفتزده میکند. «ما پرسپولیسی به دنیا آمدیم، با این تیم زندگی میکنیم.» عشق کیوان و علی به پرسپولیس ما را به فکر فرو میبرند، به فکر اینکه، در روزهایی که به اذعان خیلیها، فوتبال اهمیت سابق را ندارد، یک نفر برای همین فوتبال وطنی خودمان هم جان میدهد.
###