روحانیت بدون مردم؛ ماهی بدون آب
*عباس عبدی
روحانیون پس از انقلاب دچار یک تعارض جدی شدند. پیش از انقلاب آنها در حکومت نبودند و اکثریت قاطع آنان طرف مردم بودند و به نقد قدرت میپرداختند. بخش مهمی از محبوبیت آنان در آن دوره محصول این موقعیت و نقش بود. ولی آنان به اشتباه فکر میکردند که احترام مردم به آنان فقط برای لباس و انتسابشان به اسلام است. در آن مقطع معیشت آنان هم وابسته به مردم بود و این پیوند آنان را بیشتر و قویتر میکرد.
پرسش: در چند ماه گذشته شاهد انتقاد مراجع از وضعیت موجود هستیم .این انتقادها تنها به مسایل اقتصادی خلاصه نمیشود و مسایلی ازقبیل حجاب و مسائل اجتماعی و سیاست خارجی را هم در بر میگیرد .به نظر شما اعتراضات اخیرا چه حد در این انتقادها که کم هم نیستند تاثیر گذاشته است؟
روحانیون پس از انقلاب دچار یک تعارض جدی شدند. پیش از انقلاب آنها در حکومت نبودند و اکثریت قاطع آنان طرف مردم بودند و به نقد قدرت میپرداختند. بخش مهمی از محبوبیت آنان در آن دوره محصول این موقعیت و نقش بود. ولی آنان به اشتباه فکر میکردند که احترام مردم به آنان فقط برای لباس و انتسابشان به اسلام است. در آن مقطع معیشت آنان هم وابسته به مردم بود و این پیوند آنان را بیشتر و قویتر میکرد.
پس از انقلاب رفتند در قدرت و همه ارکان آن را در اختیار گرفتند. دستگاه قضایی، اغلب ریاستجمهوریها، شورای نگهبان، مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، و بسیاری از نهادهای ریز و درشت منسوب به روحانیت که از حکومت بودجههای کلان میگیرند. در حالی که پیش از انقلاب نه تنها قدرت سیاسی نداشتند بلکه نهاد روحانیت هم به لحاظ مالی مستقل بود و وابستگی به حکومت نداشت.
مطابق قاعده هر کس غنیمت میبرد باید غرامت دهد، اکنون که وضع کشور مطلقا قابل دفاع نیست غرامت آن هم متوجه روحانیت شده است و این مسأله برای آنان بسیار سنگین است، زیرا روحانیت بدون مردم مثل ماهی بدون آب است. پارادوکس روحانیت اینجاست که از یک سو میخواهد و یا میباید مردمی و در دل مردم باشد و از سوی دیگر میخواهد از نعمات قدرت بهرهمند شود.
این تعارض تا زمانی که شکافی میان دولت و مردم نباشد برجسته نیست ولی هنگام عمیق شدن این شکاف آنان را با بحران زیستی مواجه میکند. این بحران که در یک دوراهی قرار دارند که در ساختار بمانند و از آن دفاع کنند یا به دامن جامعه برگردند؟
روحانیونی که از نعمات حکومت کمتر بهرهمند هستند، راه دوم را راحتتر انتخاب میکنند و با نقد وضع جاری در کنار جامعه قرار گرفتهاند البته رفتارشان هنوز در حد انتظارات مردم و جامعه نیست و قدری هم دیر شده است. ولی چارهای ندارند که این روند را ادامه دهند بویژه که میبینند در عمل نیروهایی عهدهدار امور میشوند که تناسبی هم با ارزشهای آنان ندارد. به عبارتی میبینند که هم باید هزینه دهند و هم ارزشهایشان نادیده گرفته شود.
###