۴۴ سالگی جمهوری اسلامی و معضل اذهان یخ‌زده!
* احمد زیدآبادی

همانطور که بارها تکرار کرده‌ام من با رویکردهای ذات‌گرایانه چه در مواجهه با افراد و سازمان‌ها و چه در برابر دولت‌ها مخالفم و رفتار افراد و نهادها را عمدتاً بر اساس موقعیتی که در آن قرار می‌گیرند، تحلیل و تبیین می‌کنم. از این رو، از نگاه من، اصلاح و تحول در نظام جمهوری اسلامی به هیچوجه، امری ممتنع و غیرممکن نیست و به لحاظ منطقی، کاملاً امکانپذیر است.

پرسش: نظام جمهوری اسلامی در حیات ۴۴ سالهٔ خود، فراز و فرودهای بسیاری پشت سر گذاشته و اکنون به نقطه عطف تاریخی خود رسیده است.
برخی از سران نظام، ضرورت اصلاح و تحول برای عبور از این نقط عطف را دریافته‌اند و به زبان‌های مختلف از آن یاد می‌کنند.
پرسشی که در شرایط حاضر بسیاری از افراد جامعه مطرح می‌کنند این است که "آیا اصلاح و تحول از "بالا" در  جمهوری اسلامی ممکن است و نطام ظرفیت آن را دارد یا خیر؟"
در واقع تمام صف‌بندی‌های سیاسی امروز ایران، بر اساس نوع پاسخ به این پرسش شکل می‌گیرد. 
عده‌ای جمهوری اسلامی را "ذاتاً" اصلاح‌ناپذیر می‌دانند و از همین رو بر ضرورت انقلاب یا براندازی تأکید می‌کنند. 
همانطور که بارها تکرار کرده‌ام من با رویکردهای ذات‌گرایانه چه در مواجهه با افراد و سازمان‌ها و چه در برابر دولت‌ها مخالفم و رفتار افراد و نهادها را عمدتاً بر اساس موقعیتی که در آن قرار می‌گیرند، تحلیل و تبیین می‌کنم. 
از این رو، از نگاه من، اصلاح و تحول در نظام جمهوری اسلامی به هیچوجه، امری ممتنع و غیرممکن نیست و به لحاظ منطقی، کاملاً امکانپذیر است.
با این حال، واضح است که تحول و اصلاح در نظام جمهوری اسلامی به دلیل جنس انتخاب‌های حکومت در ربع قرن اخیر، به امری بسیار سخت و طاقت‌فرسا تبدیل شده و با موانع پولادینی روبروست. عبور از این موانع، آگاهی و هشیاری عمیقی را از سوی ‌تمام نیروهای خواهان اصلاح در کشور طلب می‌کند، اما متأسفانه تاریخ معاصر ما به این قبیل آگاهی‌ها بی‌التفات بوده است.
من قبلاً چندین بار گفته‌ام که براندازان یا رادیکال‌ها هیچکدام در موقعیت مسدود کردن راه اصلاح و تحول در جمهوری اسلامی نیستند و از این جهت، خطری متوجه آن نمی‌کنند. از قضا مانع و خطر اصلی در این مسیر، بخشی از حامیان متعصب نطام هستند که اصولاً چه در برداشت‌شان از اسلام و چه در انتطارشان از عملکرد حکومت، ذهنی یخ‌زده دارند.
این طیف به دلیل انجماد ذهنی که در پاره‌‌ای موارد با منافع‌ شخصی و باندی‌شان هم گره خورده است، از هر نوع تغییر و تحول و اصلاح، نه فقط وحشت دارند، بلکه با تمام قوا با آن به مقابله برمی‌خیزند و در مسیر آن نهایت کارشکنی را می‌کنند.
از آنجا که این طیف همواره به عنوان "نیروی پا به رکاب نظام" معروف بوده است، نظام سیاسی جرأت رنجاندن یا بی‌اعتنایی به مطالبات متصلب آنها را ندارد زیرا بر این گمان است که در صورت از دست دادن این طیف افراطی، با مشکل پایگاه اجتماعی روبرو خواهد شد.
این در حقیقت، مهمترین و بزرگترین پارادوکس نظام برای اصلاح و تغییر از بالاست به طوری که می‌تواند هر تحول مثبتی را خنثی و بی‌اثر کند.
نظام سیاسی برای اصلاح و تحول، به ناگزیر باید بند ناف خود را از این طیف افراطی بگسلد و در صدد گسترش پایگاه اجتماعی خود در بین نیروهای معتدل‌تر جامعه برآید.
طبعاً چنین تغییر پایگاهی دشوار است بخصوص اینکه این ماجرا یکسره در اختیار حکومت نیست و به تصمیم نیروهای میانهٔ جامعه هم بستگی دارد. 
در واقع، نیروهای میانهٔ جامعه نیز در معرض انتخابی تاریخی قرار گرفته‌اند. آیا آنها به صراحت و بدون لکنت زبان حاضرند در صورت اصلاح و تحول ملموس و معنادار از سوی نظام با آن همراهی کنند؟ یا اینکه از ترس متهم شدن از سوی حامیان براندازی و انقلاب، ادامهٔ سیاست پرخاش زبانی یا حداکثر سکوت و بی‌تفاوتی را در پیش می‌گیرند؟ 
اگر انتخاب آنها مورد دوم باشد، نظام سیاسی خواه ناخواه به پایگاه اجتماعی منجمد و افراطی خود می‌چسبد و تسلیم آنان می‌شود بدین معنا که جرأت و جسارت کوچکترین تغییر و اصلاح و تحول را پیدا نمی‌کند! 
نتیجهٔ چنین امری هم روشن‌تر از درخشش آفتاب است. بدون اصلاح ملموس و معنادار، کشور دستخوش بی‌ثباتی و تلاطمی می‌شود که به خلاف نظر برخی خوش‌خیالان، سوریه انگشت کوچک آن هم نخواهد بود!
از من گفتن بود. پناه بر خدا. 

 

###

 




نظرات کاربران

آخرین اخبار
از پرسش به شما 1
از پرسش به شما 2
یادداشت و نظر
از پرسش به شما
تماشا و نشست
© تمامی حقوق برای شرکت ایده بکر مبین محفوظ است.