روایت بهزاد نبوی از آخرین دیدارش با مرحوم راستی:
گفت هر روز برایت دعا کردم
پرسش:بهزاد نبوی در گفتوگو با سایت امتداد به روایت خاطرات و نحوه آشنایی و برخورد خود با آیتالله راستیکاشانی پرداخته است.
پرسش:بهزاد نبوی در گفتوگو با سایت امتداد به روایت خاطرات و نحوه آشنایی و برخورد خود با آیتالله راستیکاشانی پرداخته است.
بهانه این گفتوگو چهلمین روز درگذشت آیتالله راستیکاشانی، نماینده امام در سازمان مجاهدین انقلاب، قبل از انحلال است. نبوی در این گفتوگو درباره آخرین دیدارش با راستی بعد از آزادی از زندان در ماجرای ٨٨ صحبت کرده و گفته است آیتالله راستی به من گفت هر روز برایت دعا میکردم.
**آشنایی من با مرحوم آیتالله راستیکاشانی بعد از تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. پس از اینکه در سازمان اولیه احساس نیاز میشد که ما بهطور مداوم و در فواصل کوتاه با امام ارتباط بگیریم، درباره مسائلی که میخواستیم نظر ایشان را بدانیم، به این نتیجه رسیدیم که نمیشود هر روز برویم دیدار امام، پس خوب است از امام بخواهیم فردی را تعیین کنند برای سؤالهای شرعی که برای سازمان و اعضا پیش میآید. سؤالهای آن روز ما ممکن است امروز خیلی برای شما معنا نداشته باشد. سر مسائل جزئی و عجیب و غریب؛ مثلا اینکه اشکالی ندارد وقتی آقایان سوار موتور میشوند، همسرشان پشتشان سوار شوند؟
** یکی از دوستان گروه منصورون که با ما همراه بودند، اسم آقای راستی را بردند و امام گفتند ایشان فرد مهذبی هستند، با ایشان میتوانید در ارتباط باشید... وقتی بحث آقای راستی مطرح شد، احساس کردیم شاید نتوانیم نظرات سیاسی امام را بهطورکامل از طریق ایشان دریافت کنیم و باید به نظرات فقهی امام بسنده کنیم.
**به تأیید بسیاری از فضلا ایشان بهلحاظ فقهی بسیار فاضل بودند. باز هم به گفته فضلایی که با ما در ارتباط بودند، دیدگاههای ایشان، فقهی سنتی بود، بههمیندلیل در آن زمان بهلحاظ فقهی اختلافنظرهایی با علمایی مانند مرحوم موسویاردبیلی و مرحوم هاشمی و به عبارت دیگر با علمای تهران داشتند.
**بهلحاظ اخلاقی مرحوم راستی را بسیار مهذب، وارسته، شجاع و آزاده میشناختیم. وارستگی ایشان و وابستگینداشتن به مسائل دنیوی از ویژگیهای بارز ایشان بود. برایتان مثالی میزنم؛ همانطورکه پیشتر گفتم در سازمان همه اعمال و افعالمان زیر نظر همه اعضا بود.
**همسر من قبل از ازدواج حجاب نداشت؛ ما با هم صحبتهای مفصلی کردیم و بالاخره قرار گذاشتیم ایشان درباره حجاب بیشتر بررسی کند و اگر به نتیجه رسید، حجاب بگذارد که خوشبختانه این بررسی خیلی زود به نتیجه مثبت رسید و به یاری خدا، ایشان محجبه شدند. پیش از مرحله اخیر عدهای از اعضای سازمان به ملاقات آقای راستی رفته و موضوع را گزارش کرده بودند. آقای راستی در پاسخ گفته بود اولا گناه هیچکس را به اسم دیگری نمینویسند، اگر همسر ایشان بیحجاب است، به ایشان ربطی ندارد. این موضع خیلی مترقی بود، آنهم برای فردی که از نظر ما دیدگاههای سنتی داشت. ثانیا اگر بتواند فردی را که به حجاب اعتقاد ندارد، به خانم محجبهای تبدیل کند که کار خیلی خوبی است. همین مثال مشی اخلاقی ایشان را نشان میدهد. در ایامی که از نظر فکری مواضع من را قبول نداشتند، دراینباره که از سوی بسیاری از مخالفان فکری، مرتب از او سوءاستفاده میشد، آزادمنشانه و شجاعانه از من دفاع کردند.
**شاید بتوان گفت اختلافهای ما با ایشان عمدتا بر سر مواضع فکری و عملکردهای اجرائی ما بود. خصوصا از زمانی که من و آقای سلامتی در دولت شهید رجایی بهعنوان وزرای ایشان حضور پیدا کردیم، اختلافها تشدید شد یا شاید حتی بتوان گفت، ایجاد شد.
**دلیلش هم حضور من در رأس ستاد بسیج اقتصادی و اعمال سیاستهای سهمیهبندی کالا بود که در آن زمان علیه آن بهشدت تبلیغ میشد. آقای سلامتی وزیر کشاورزی وقت هم بهدلیل اجرای قانون اصلاحات ارضی مصوب شورای انقلاب، مورد انتقاد همفکران آقای راستی بود. در واقع اختلافها از این نوع بود. بهطورکلی نگاه ما به عدالت اقتصادی با نگاه آن مرحوم متفاوت بود. ایشان درباره عدالت معتقد بود اگر به همه آنچه در احکام فقهی اسلام آمده عمل کنیم، عدالت حاکم میشود و کار اضافی لازم نیست. نظر ما این بود که برای استقرار عدالت، هر اقدامی که خلاف شرع نباشد، میتوان انجام داد. اختلافنظر عمدتا بر سر این نوع مسائل بود.
**چون آقای راستی نماینده امام در سازمان بودند و از جناح راست سازمان حمایت میکردند و موضع مخالف نسبت به موضع ما داشتند، من و همفکرانم تصمیم گرفتیم از امام برای استعفا از سازمان اجازه بگیریم و در نهایت، پس از عدم مخالفت با این امر از سازمان استعفا دادیم. تاآنجاکه به یاد دارم در این سالها یک بار دیگر گویا در مجلس ترحیم یکی از بستگان آقای محمد صدر در مسجد الجواد با آقای راستی روبهرو شدم. ایشان محبتآمیز و گرم با من برخورد کردند. برخورد کوتاه بود، اما احساس بسیار خوبی در من ایجاد کرد.
**مرحوم راستی در سال ۸۴ به اتفاق برخی از مدرسان از نامزدی آقای هاشمی برای ریاستجمهوری حمایت کرده بودند. این موضوع برای ما مهم بود؛ چون تاآنجاکه میفهمیدیم مرحوم راستی با مرحوم هاشمی نه فقط در مسائل فقهی بلکه در مسائل سیاسی هم اختلافنظر و زاویه دید داشتند، بههمیندلیل حمایت ایشان برای ما قابلتوجه بود. بعد از سال ۸۸، وقتی زندان بودم، در روزنامهها خواندم که پس از ردصلاحیت آقای هاشمی، ایشان بیانیه شدیداللحنی نوشته بودند. پس از این نامه بود که من احساس کردم در مسائل سیاسی دیگر زاویه و اختلافی با هم نداریم. مسائلی که سبب اختلاف میشد، عموما مربوط به دهه ۶۰ بود. ما هم بعد از آن دوره که در کار اجرا و اداره کشور پیش رفتیم، به نتایج جدیدی رسیدیم و شاید ایشان هم در زمینههای دیگری به نتایج جدیدی رسیده بودند.
**من موضعگیری آقای راستی درباره آقای هاشمی در سال ۸۴ را ناشی از حریت و آزادگی ایشان میدانم که با وجود اختلافات فقهی و فکری با آقای هاشمی، صلاح ملک و ملت را در حمایت از ایشان دانستند. بعید میدانم تغییر ویژهای در نظرات فقهی آقای راستی بهوجود آمده بود. ایشان در آن سنوسال به درجهای از اجتهاد رسیده بودند و تغییر چندانی در افکارشان بهوجود نمیآمد، اما وضعیت کشور، ایشان را به حمایت از آقای هاشمی در برابر رقبا در سال ۸۴ وادار میکرد. یا در سال ۹۲ که بهدلیل ردصلاحیت آقای هاشمی بیانیه دادند، با این اقدام علاوه بر آزادگی، نشان دادند که نمیخواهند هیچ حقی از کسی تضییع شود. اقدام فوق درعینحال نمایانگر شجاعت ایشان هم بود. این یکی از ویژگیهای برجسته اخلاقی مرحوم راستی بود. منافع و مصالح کشور و ملت را بر همهچیز مقدم میدانست.
**از وقتی از زندان آزاد شدم، به دنبال دیدار با ایشان بودم. ۳۵ سال بود که فرصت گفتوگو با ایشان را نیافته بودم. مواضع ایشان در سالهای دهه ۸۰ و ۹۰ مرا بیشتر تشویق به دیدار میکرد. ضمنا بالابودن سن هردو ما و اینکه ممکن است فرصت این دیدارها از دست برود، عامل مهم دیگری بود.
**اوایل سال ۹۵ با آقای جواد امام، بهواسطه دوستی ایشان با فرزند آقای راستی، درخواست دیدار را مطرح کردم، ایشان هم پذیرفتند و خیلی زود این دیدار انجام شد. در این دیدار آقایان عربسرخی و امام هم حضور داشتند. دیدار خوب و پرخاطرهای برای من بود و فضای آن هنوز برایم زنده است. گرچه ایشان به دلیل کسالت، از نظر جسمی خیلی ضعیفتر از ۳۵ سال قبل بودند، اما از نظر فکری همچنان قوی و بهروز بودند.
** ایشان گفتند تمام مدتی که شما زندان بودید، من برای شما دعا میکردم. همه میدانند که مرحوم راستی اهل مداهنه نبودند و دلیلی هم برای مداهنه برای یک زندانی تازهآزادشده نداشت، بنابراین ابراز لطف و محبت ایشان را خالصانه و صمیمانه یافتم. درباره مسائل کشور هم درددل کردیم، در انتهای سخنان و زمان خداحافظی به ایشان گفتم: «ما اختلافات فکری با هم داشتیم، اگر بر اثر این اختلافات فکری احیانا زمانی برخوردهای من غیراخلاقی بوده است، عذر خواسته و حلالیت میطلبم». پسر ایشان هم در حضور خودشان گفتند «اتفاقا حاجآقا چندبار از من خواسته که اگر ایشان در مجلسی بوده و علیه شما سخنی گفته شده و ایشان سکوت کردهاند، از شما حلالیت بطلبم».
**درددلها مسائل جدیدی نبود. بررسی اوضاع کشور در دوره ریاستجمهوری آقای احمدینژاد و اوضاعواحوال کنونی از جمله این درددلها بود و در تمام زمینهها اشتراکات زیادی با هم داشتیم. واقعا درددل بود، نهاینکه به جمعبندی خاصی برسیم و بر اساس آن اقدامی بکنیم. درددلی بود بین دونفر که با هم سوابق مشترکی داشته و سالها از هم جدا بودهاند.
**برخی میپرسند اگر به سال ۵۶ و ۵۷ بازمیگشتید، مجددا انقلاب میکردید؟ باوجود اینکه امروز مخالف هر انقلابی هستم، پاسخ میدهم احتمالا بله؛ چون فضای ۴۰ سال پیش جهان، منطقه و کشور، فضای انقلابها بود. وقتی مرحوم مهندس بازرگان در دانشگاه تهران گفتند که من بولدوزر نیستم، همه انقلابیونی که در آن زمان در صحنه بودند، از این حرف بسیار شوکه و مأیوس شدند. شاید برخی به ما انتقاد کنند که اگر شما معتقد هستید اصلاحات یعنی تغییر تدریجی، مرحوم بازرگان ۴۰ سال پیش به این نتیجه رسیده بود. شما ۴۰ سال دیر کردید. باید دانست حرفی که امروز منطقی و درست است، معلوم نیست الزاما ۴۰ سال پیش هم درست بوده باشد و برعکس؛ یعنی اگر حرکت اصلاحی را امروز صحیح میدانیم، به این معنی نیست که ۴۰ سال پیش هم صحیح بوده است.
**با توجه به مقدمه فوق، بسیار دشوار است که امروز بتوانم بگویم اگر به ۳۵ سال پیش برگردیم، هر یک از ما از چه مواضعی دفاع خواهیم کرد. آنچه مسلم است، آگاهیها و تجربیات همه ما در این ۳۵ سال افزایش یافته و قطعا اگر با این آگاهیها و تجربیات به ۳۵ سال پیش بازگردیم، مواضعمان تغییر خواهد کرد، در غیر این صورت همان مواضع قبلی تکرار خواهد شد.
###