آیا به همان دلایل سال ۵۷ دوباره ممکن است در ایران انقلاب شود؟
 قاسم خرمی

انقلاب ها مثل سیلابی است که بالاخره مسیری را برای عبور پیدا می کند. ضمن اینکه تجریه انقلاب ۵۷ نشان می دهد که دلایل وقوع انقلاب در ایران با همه جای دنیا متفاوت بود. شاید عاقلانه تر کار این است که بابهبود بهنگام روش های حکومتداری از تبدیل قطرات مطالبات و اعتراضات مردمی، به سیل بنیان کن پیشگیری کرد. « سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گذشتن به پیل »

پرسش: ما اکنون در دوره عصبانیت، یاس و ناامیدی مردم و حتی برخی انقلابیون سابق قرار داریم، بازار «نوستالوژی فروشی» هم به مردم سرخورده و زخم خورده گرم است. از اینرو، حرف زدن در باره محتوا و ماهیت انقلاب ۵۷ کار واقعا سختی است.

اما در هر صورت، انقلاب سال ۵۷ در زمان خودش واقعا واقعه بزرگ و متفاوتی بود. بزرگی آن هم در این بود که همه را غافلگیر کرد. حتی بزرگترین نظریه پردازان انقلابهای جهان هم حداقل تا شهریور سال ۵۷ هیچ پیش بینی دقیقی نسبت به انقلاب قریب الوقوع در ایران نداشتند. فقط فردهالیدی در کتاب « دیکتاتوری توسعه در ایران» بصورت سربسته اشاره کرده بود که روند توسعه سرمایه دارانه در ایران با شدتی که شاه در پیش گرفته است، ممکن است به بن بست برسد.

با انقلاب ۵۷ که نه از سوی طبقه بورژوا ( مثل انقلاب فرانسه)، نه از سوی طبقه کارگر و دهقان ( مثل انقلاب روسیه و چین) و نه با جنگ چریکی (مثل انقلاب کوبا) به وقوع پیوسته بود و یک حکومت در ظاهر مقتدر و دارای پنجمین ارتش دنیا و جنگ افزارهای پیشرفته و با رشد اقتصادی چشمگیر را به زیر کشیده بود، باعث شد تا بسیاری از نظریه پردازان بزرگ انقلاب مثل تدااسکاچپول حتی در آثار و نظریه های خودشان ( در باره دلایل وقوع انقلاب)  بازنگری و تجدید نظر کنند.

موضوع جالبتر اینکه حتی روشنفکران پرآوازه ای مثل میشل فوکو  نیز به استقبال انقلاب ایران آمدند و وقوع یک انقلاب با بن مایه فرهنگی و مذهبی و متفاوت با نظام سرمایه داری و کمونیستی را پاسخی به بحران معنا و سرگشتگی در جهان معاصر تلقی کردند. هر چند بعد از جریان تسخیر سفارت آمریکا، از آن روی برگرداندند.

اگر درک نظریه پردازان خارجی و داخلی از رفتار سیاسی مردم ایران در سال ۵۷ قاصر بود، این احتمال را می توان داد که اکنون هم در باره آینده تحولات سیاسی ایران ضعف نظری و پیش بینی وجود داشته باشد. 
چه بسا آنچه در سال ۵۷ باعث وقوع انقلاب شد ( مثل رهبری کاریزما و حضور کثیر خیابانی)، اکنون اثر و قدرتی نداشته باشد و یا موضوعات و پدیده های ناشناخته ای در شرایط حاضر، بتواند موثر افتد که در سال ۵۷ از عوامل بسیاری جزئی و فرعی وقوع انقلاب تلقی می شدند.

شاید یکی از نواقص نظری این باشد که نظریه های انقلاب عمدتا برای جوامعی است که برای اولین بار دچار انقلاب شده و تجربه انباشته ای از انقلاب نداشته باشند. بنابراین، این پرسش مطرح می شود که در یک جامعه ای مثل ایران، آیا چهار دهه بعد از تجربه انقلاب، به همان دلایل قبلی، دوباره  دچار انقلاب می شود؟ و اگر با آن دلایل سابق، انقلاب نمی شود، آیا احتمال وقوع انقلاب، دیگر منتفی است؟

خیلی ها این ایده عامیانه را مطرح می کنند که رهبران انقلاب ایران به همان روشی که حکومت پیشین را ساقط کرده اند، مراقبند که حکومت را از دست ندهند و به عبارتی همه راههای وقوع انقلاب به شیوه قبل را بسته اند. مثلا شاه اگر از ایجاد فضای باز سیاسی سقوط کرد، در نتیجه اکنون حکومت از ایجاد چنین فضایی پرهیز خواهد کرد.

این یک تفکر غلط و گمراه کننده است. انقلاب ها مثل سیلابی است که بالاخره مسیری را برای عبور پیدا می کند. ضمن اینکه تجریه انقلاب ۵۷ نشان می دهد که دلایل وقوع انقلاب در ایران با همه جای دنیا متفاوت بود. شاید عاقلانه تر کار این است که بابهبود بهنگام روش های حکومتداری از تبدیل قطرات مطالبات و اعتراضات مردمی، به سیل بنیان کن پیشگیری کرد. « سر چشمه شاید گرفتن به بیل /چو پر شد نشاید گذشتن به پیل »

هانا آرنت قبل از وقوع انقلاب ایران درگذشت اما در کتاب «انقلاب» می نویسد یکی از دلایل وقوع انقلاب در کشورهایی که تجریه انقلاب داشته اند این است که نقاب از چهره انقلابیون سابق بیفتد و مردم احساس کنند که آنان آن چیزی که می گفتند، نیستند و در این میان، بیشتر از همه  عوامل، وقوع فسادهای اقتصادی است که مردم این دسته از کشورها را عصیان زده و انقلابی می کند.

 

 

###

 




نظرات کاربران

آخرین اخبار
از پرسش به شما 1
از پرسش به شما 2
یادداشت و نظر
از پرسش به شما
تماشا و نشست
© تمامی حقوق برای شرکت ایده بکر مبین محفوظ است.