واکنش نوۀ بنیانگذار جمهوری اسلامی به نامه علی مطهری به رئیس صداوسیما درمورد وقایغ 21 بهمن 57
مرحوم مرتضایی فر در خاطرات ثبت شده خود از این مکالمه تلفنی چنین می گوید: من بارها از زبان مرحوم طالقانی شنیدم که میگفتند امام(ره) مؤید من عندالله است. روز ۲۱ بهمن ساعت ۴ بعد از ظهر بود که رژیم شاه اعلام حکومت نظامی کرد و به مردم دستور داد که از ساعت ۴ بعد از ظهر به بعد، از خانههای خود خارج نشوند. امام (ره) بلافاصله این حکم را لغو کردند و از همه مردم خواستند به خیابانها بریزند. عدهای نزد مرحوم طالقانی آمدند و از ایشان خواستند از امام (ره) استدعا کنند که اعلامیه لغو حکومت نظامی را پس بگیرند. اینها معتقد بودند رژیم شاه، خونخوار و پلید است و قتل عام به راه خواهد انداخت. آقای طالقانی با مدرسه علوی تماس گرفتند و تقاضا کردند با امام (ره) حرف بزنند. صحبت آن دو بسیار طولانی شد. صحبتهایشان که تمام شد، مرحوم طالقانی گوشی را گذاشتند و به گوشهای رفتند و شروع کردند به گریه کردن.
پرسش: حجت الاسلام علیرضا بروجردی نوۀ بنیانگذار جمهوری اسلامی در واکنش به نامه علی مطهری به رییس صداوسیما مبنی بر جعلی بودن واقعه شامگاه بیست و یکم بهمن پنجاه و هفت و تصمیم تاریخ ساز حضرت امام امت (س) مبنی بر لغو حکومت نظامی، توضیحاتی خطاب به مطهری ارائه کرد.
علیرضا بروجردی در یادداشتی نوشته است:
برادر گرامی جناب آقای دکتر علی مطهری:
پس از تحیت و سلام و تبریک یوم الله بیست و دوم بهمن، پیرو نامه جنابعالی به رئیس سازمان صدا و سیما مبنی بر جعلی بودن واقعه شامگاه بیست و یکم بهمن پنجاه و هفت و تصمیم تاریخ ساز حضرت امام امت (س) مبنی بر لغو حکومت نظامی که منشاء اصلی پیروزی انقلاب در روز بعد بود و با عنایت به اینکه سالها پیش نیز در جوابیه به امام جمعه مشهد بدان اصرار ورزیدید؛ نکاتی به جهت تنویر افکار عمومی ارائه می شود.
تماس تلفنی مرحوم آیت الله طالقانی (ره) با حضرت امام که " محل نزاع " می باشد و جنابعالی آن را (جعلی) دانسته اید، مستندات و شاهدانی دارد که از نظر می گذرانیم.
* مرحوم مرتضایی فر در خاطرات ثبت شده خود از این مکالمه تلفنی چنین می گوید:
من بارها از زبان مرحوم طالقانی شنیدم که میگفتند امام(ره) مؤید من عندالله است. روز ۲۱ بهمن ساعت ۴ بعد از ظهر بود که رژیم شاه اعلام حکومت نظامی کرد و به مردم دستور داد که از ساعت ۴ بعد از ظهر به بعد، از خانههای خود خارج نشوند. امام (ره) بلافاصله این حکم را لغو کردند و از همه مردم خواستند به خیابانها بریزند. عدهای نزد مرحوم طالقانی آمدند و از ایشان خواستند از امام (ره) استدعا کنند که اعلامیه لغو حکومت نظامی را پس بگیرند. اینها معتقد بودند رژیم شاه، خونخوار و پلید است و قتل عام به راه خواهد انداخت. آقای طالقانی با مدرسه علوی تماس گرفتند و تقاضا کردند با امام (ره) حرف بزنند. صحبت آن دو بسیار طولانی شد. صحبتهایشان که تمام شد، مرحوم طالقانی گوشی را گذاشتند و به گوشهای رفتند و شروع کردند به گریه کردن.
ما که شاهد این صحنه بودیم تصور کردیم خدای ناخواسته بین ایشان و امام(ره) اختلافی پیش آمده و امام(ره) حرفی زدهاند که آقای طالقانی ناراحت شدهاند. بعد که آرام شدند، بعضی از دوستان علت گریه ایشان را پرسیدند. مرحوم طالقانی گفتند: «هر چه استدلال آوردم، امام نپذیرفتند. وقتی دیدند قانع نمیشوم، فرمودند: « اگر دستور و نظر حضرت ولیعصر(عج) باشد، باز هم نمیپذیرید؟ » وقتی این طور فرمودند، عرض کردم هر جور صلاح میدانید عمل بفرمایید و ما هم تابع شما هستیم».
* حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری نیز در مجلد اوّل خاطرات ثبت شده خود، درباره بیست و یکم بهمن پنجاه و هفت چنین می گوید:
قبل از اینکه بختیار حکومت نظامی را رسما اعلام کند آقای رحیمی که از قبل با هم آشنا بودیم و در فروشگاه ارتش کار می کرد و به خاطر فعالیت های سیاسی نیز به زندان افتاده و اخراج شده بود، به مدرسه علوی آمد و مرا خواست. خیلی مضطرب و نگران بود، گفت: یک خبر دارم به امام اطلاع بده. گفتم: چیست؟ گفت: خبر دارم که دولت بختیار می خواهد حکومت نظامی اعلام بکند. این خبر را به امام منتقل کردم.
این خبر در تصمیم گیری امام و سرعت عمل ایشان به نظر من کمک کرد. خبر بسیار حساس و بجایی بود. روز ۲۱ بهمن ساعت چهار بعدازظهر حکومت نظامی اعلام شد. حضرت امام هم دستور لغو دادند. آقای (ولی الله) چهپور که از بستگان مرحوم طالقانی است گفت: مرحوم طالقانی از اینکه امام دستور لغو حکومت نظامی را داده خیلی مضطرب و وحشت زده شده بود و به امام تلفن زد و گفت که اگر لغو حکومت نظامی بشود، تهران حمام خون می شود و امام هم فرموده بود هیچ اتفاقی نمی افتد. آقای طالقانی گفته بود یا من بعد از یک عمر از سیاست چیزی نمی فهمم یا این سید با عالم دیگری ارتباط دارد. خلاصه اش می خواست بگوید طبق معادلات عادی اگر لغو حکومت نظامی بشود تهران حمام خون می شود. اینکه امام اینطور بی اعتنا می گوید هیچ طوری نمی شود حتما ارتباط با یک عالم دیگری دارد و سرانجام وقتی امام دستور لغو حکومت نظامی را صادر کرد درست مثل فتوای میرزای شیرازی درباره تحریم تنباکو، امام گویا یک بار دیگر آمده است، رهبری کرده و رفته و این دومین بار است که آمده رهبری می کند چون مسلط به اوضاع بود. وقتی پیام را نوشتند دستشان را از روی کاغذ برداشتند و به من فرمودند: در مدرسه باز است؟ چقدر حواس امام جمع بود. عرض کردم خیر در را بستیم. فرمود: باز کنید. گفتم: آقا حکومت نظامی است. فرمود: می گویم باز کنید. مردم می آیند. باور کنید این حکم ایشان که صادر شد در همان لحظات اولیه کل مردم تهران مطلع شدند تا آمدیم در مدرسه را باز کنیم مدرسه پر از جمعیت شد اصلا معادلات به هم ریخت.
* مرحوم آیت الله مهدوی کنی نیز در خاطرات ثبت شده خود، ضمن اینکه از کلمه (دستور) اظهار بی اطلاعی می کند و البته آن را مردود نمی داند، نسبت به این شب تاریخ ساز می گوید:
در شب پیروزی انقلاب از سوی بختیار حکومت نظامی اعلام شد که امام فرموده بودند مردم باید بیرون بیایند. من اجمالا آن روزها شنیدم که آیتالله طالقانی و دیگران از حضور مردم در خیابانها اظهار نگرانی میکردند که مردم کشته میشوند، ولی امام جدی ایستادند و گفتند: مردم باید در خیابانها بمانند و این دستور، توطئه ارتش را خنثی کرد. اما اینکه میگویند آقای طالقانی به امام تلفن کرده و از ایشان خواسته بود که مردم در خیابانها نمانند و بعد امام گفته باشند که اگر دستور باشد چه میگویید! بنده کلمه دستور را یادم نیست. ممکن است اینگونه باشد، ولی من اطلاعی ندارم.
از سویی دیگر، با رجوع به متن کامل سه مکالمه تلفنی بین آیت الله طالقانی و حضرت امام خمینی (س) که توسط افراد حاضر در اتاق مرحوم طالقانی ثبت شده و به وسیله برادر ارجمند جناب آقای غلامعلی رجایی در کتاب « تا مرز عصمت » آمده است؛ آیت الله طالقانی نسبت به دستور و ابلاغیه امام(س) در بیرون آمدن مردم بر خلاف خواست دولت غیر قانونی بختیار در زمان حکومت نظامی به معظم له می گوید: با توجه به لغو فرمان حکومت نظامی و سفاکی ماموران رژیم، در کوی و برزن حمام خون به راه می افتد.
حضرت امام (س) در پاسخ می فرمایند: اهتمام نمیدهید دستور بیتوجهی به حکومت نظامی از جایی به من ابلاغ شده باشد؟ مسئولیت خون تک تک این افراد کمر من را شکسته است و فشار شما بر پیکره من طاقت من را از بین میبرد، احتمال بدهید از جای دیگری و کس دیگری این پیام به من ارائه شده باشد و در این لحظه تلفن از دست مرحوم طالقانی میافتد و وی دو دقیقه بلند شروع به گریه کردن میکند و در برابر سئوال دیگران از چرایی گریه خود میگوید: آنچه که این مرد در خشت خام می بیند، من در آینه شفاف هم نمیبینم.
با این حال، اصرار تکراری جنابعالی مبنی بر جعلی بودن این مکالمه و استناد به پاسخ حضرت والد، شیخ شهید آیت الله مطهری (اعلی الله مقامه) به سئوال شما وجهی ندارد و نمی توان چنین (قطعی) رخداد تاریخ ساز فرمان امام امت و منشاء آن را که به تعبیر رحیل محبوب حضرت آیت الله هاشمی هاشمی رفسنجانی (رض) در کتاب انقلاب و پیروزی (خاطرات سال های 57 و 58)، " یک ودیعه آسمانی بود " را به راحتی (جعلی) دانست. ممکن است استاد شهید نیز در اثنای آن بعد از ظهر تا اوائل شب، قبل یا بعد از این مکالمه در مدرسه علوی به محضر حضرت امام شرفیاب و مکالمه بازگو شده توسط جنابعالی بین شاگرد و استاد شکل گرفته باشد، ولی قطعاً در این نقل (اثبات شیء نفی ماعدا) نخواهد کرد.
در پایان لازم است به وصیتنامه سیاسی _ الهی معمار کبیر انقلاب و جان جانان، حضرت امام (قدس الله سرّه) رجوع کنیم که آن روح الهی در اواخر عمر شریف خویش می نویسند: « ما مىدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، " با تأییدات غیبى الهى پیروز گردید ". » حقیقتاً همین جمله کوتاه از ملکوت سیره آن حضرت و انقلاب استثنایی او حکایت دارد.
با احترام و امتنان
علیرضا بروجردی
بیست و دوم بهمن 1401
بیستم رجب المرجب 1444
###