یلدای نجف
*مهدی نصیری
از اشتباهات زیانبار جمهوری اسلامی بی اعتنایی و کم اعتنایی و گاه مخالفت با سنتهای ایرانی ای نظیر نوروز، یلدا، بزرگداشت کوروش، و دو قطبی سازی بین اسلامیت و ایرانیت بوده است.
پرسش: او در موضوع سیاست ورزی روحانیت، مشرب نجفی داشت و موافق حضور روحانیت در حکومت نبود. پدر در اوج شور و مستی انقلابی گری سال ۵۷ که من نیز نوجوانی انقلابی بودم، می گفت روحانیت نه علم حکومت دارد و نه ظرفیت در قدرت بودن را، و از همین رو این روزها خیلی به یاد او هستم.
یلدای نجف
*مهدی نصیری
توفیقی دست داده است تا این ایام در عتبات عالیات به زیارت مشاهد شریف نائل شوم. امشب در نجف اشرف پس از زیارت امیر مؤمنان ع بساط شب یلدا را به اتفاق همسفران پهن کردیم.
پیش از آن که در باره آیین ایرانی یلدا نکته ای را بگویم باید یادآور شوم که علقه ویژه ای به شهر نجف، افزون بر وجود بارگاه امام علی ع و دیگر مراکز مقدس آن دارم. مرحومان پدر و مادرم در دهه سی شمسی، ساکن این شهر بودند و یک خواهر و برادر بزرگترم، متولد این شهرند. پدر تحصیلات عالی حوزوی خود را تا حد اجتهاد در حوزه نجف نزد آیات سید حسن بجنوردی، سید محمود شاهرودی و میرزا هاشم آملی گذرانده بود.
او در موضوع سیاست ورزی روحانیت، مشرب نجفی داشت و موافق حضور روحانیت در حکومت نبود. پدر در اوج شور و مستی انقلابی گری سال ۵۷ که من نیز نوجوانی انقلابی بودم، می گفت روحانیت نه علم حکومت دارد و نه ظرفیت در قدرت بودن را، و از همین رو این روزها خیلی به یاد او هستم.
وجود آیت الله سید علی سیستانی در نجف با مدل سیاست ورزی بدیعش که چهره ای بی اعتنای به قدرت و در عین حال اهل اهتمام به درد و رنج مردم از خود بروز داده و مایه انسجام جامعه پر تنش و متلاطم عراق بوده، عامل دیگر علاقه ام به نجف است، بویژه در این روزهای تیره و تار ایران که روحانیتِ در قدرت چهره ای خشن، سرکوبگر، ناآگاه به امر حکمرانی، در پی انسداد فضای مجازی و مشتاق به برپایی چوبه های دار و اعدام از خود نشان داده و نهاد روحانیت را در آینده ایران در وضعیتی بسیار بغرنج و رو به زوال قرار داده است.
برگردم به یلدا. از اشتباهات زیانبار جمهوری اسلامی بی اعتنایی و کم اعتنایی و گاه مخالفت با سنتهای ایرانی ای نظیر نوروز، یلدا، بزرگداشت کوروش، و دو قطبی سازی بین اسلامیت و ایرانیت بوده است.
برخی، از سنتهای ایرانی با عنوان بدعت یاد کرده اند. در حالی که بدعت به معنای نسبت دادن بدون سند و مدرک امری به دین است، و کسی از این سنتها به عنوان آیینی دینی یاد نکرده تا مشمول عنوان بدعت شود.
این آیین ها امری ملی و ایرانی بوده است که نه تنها دلیلی برای حرمت آنها وجود ندارد بلکه شاید به دلیل وجود عناصری مورد سفارش دین در آنها مانند صله رحم، نشاط، تقویت اتحاد و انسجام ملی و نیز برخی عناوین ثانویِ ناظر به مقتضیات زمانه مانند حفظ سنن معنوی قومی و ملی در برابر هجوم برخی ارزشهای مدرنِ فاقد معنا، ذیل عنوان رجحان و استحباب قرار بگیرد.
ضمنا باید توجه داشت که اگر سنت و عقیده و سبک زندگی ای را در جامعه نپسندیدیم و لو آن که در تعارض با ملاکهای دینی باشد تا زمانی که واجد تجاوز به حقوق دیگران و یا نقض عفت عمومی نباشد، نباید با آن برخورد چکشی و معارضه جو کرد بلکه باید در باره آن روشنگری و گفتگو کرد و ُجامعه را توجیه و متقاعد به رها کردن آن نمود.
اگرچه مفهوم صریح قاعده نفی اکراه در دین، عدم تحمیل دین و عقیده بر دیگران است اما مفهوم ضمنی یا التزامی آن عدم جواز اهانت، سرکوب و معارضه خشونت آمیز با صاحبان عقاید و مذاهبی است که ما موافق آنها نیستیم. هر چند همیشه راه نقد منطقی و تخطئه فکری و اندیشه ای یک عقیده و مذهب و آیینی که نمی پسندیم و غلط می دانیم باز است و ای بسا وظیفه باشد.
###