آیت الله منتظری به دنبال جیب و قدرت نبود
گفتاری از آیت الله سید جواد علوی بروجردی(نوۀ آیت الله بروجردی)
آقای منتظری آدمی نبود که کنارش زدند بگوید: من تمام شدم! همان زحمتی که قبلاً برای درس میکشید همان کارهای اضافه ای که برای نوشتن داشت بعداً هم داشت. به حساب اینکه آقای منتظری این حوادثی که بر او گذشته بود را به عنوان یک تجربه نگاه کرد و لذا نوشته های ایشان در نهج البلاغه و جاهای دیگر، بعد از این قضایا خیلی پخته تر می شود...
پرسش: «نسبت به آقای منتظری جفا زیاد شده است. بعد از انقلاب که مسلط شد، برخورد کرد به واقعیتهایی که در سیاست هست. حرف هایی که ایشان می زد، جنس حرفها با حرفهای امام تفاوت می کرد. معمولا امام، مشکلات را که می گفت، نصیحت میکرد که درست می شود و امید میداد. اما ایشان می گفت آنانیکه باعث این مشکلات شدند، چرا عامل شدند؟ ایشان در این وادی بود. تا وقتی که زمینش زدند!
آقای منتظری می توانست سیاستی را در پیش بگیرد که خیلی راحت بود. می توانست بگوید اینهایی که الان با من دارند مخالفت می کنند و امام را علیه من تحریک می کنند، یا منافع شخصی دارند یا این مشکلات را پیش می آورند. خیلی خوب! حوصله می کنم، تحمل و صبر می کنم. من را برای رهبری تعیین کرده اند، می گذارم امام برود و قدرت دست من بیفتد و آن وقت پدرِ همه شان را در می آورم. (این طبیعی است که هر کسی جهات شخصی و نفسانیش این را اقتضا را میکند.) مرحوم آقای منتظری می دانست امام وضع حالیش خوب نیست، این را میدانست؛ خود ایشان گفت می دانستم که امام سه ماه یا چهار ماه دیگر زنده نیست. می گفت دکترهایی که محرم امام بودند با من هم ارتباط داشتند. ایشان علاقه هم به امام داشت، تعارف نبود و وضعیت سلامتی امام را دنبال می کرد. با این اوصاف، چرا صبر نکرد؟ چرا حوصله نکرد؟ در عوض شما بیایید اینجا بگویید: «اطلاعات شما روی ساواک را سفید کرده است!» یا به آن آقایانی که متصدی اعدامها بودند بگویید: «اسم شما را جزء جنایتکاران تاریخ می نویسند!» این خیلی تند است. ایشان در واقع تفکرش این بود که من مهم نیستم و لذا در روحانیت الان به عنوان یک مَثَل مطرح میشود در برابر آنها که می گویند: آخوندها فقط برای جیبشان کار می کنند، برای اسم شان و قدرتشان کار می کنند. شما در مقابل اینها می گوئید: آقای منتظری چه؟ ایشان هم برای جیب و قدرتش کار می کرد؟! او که جیبش پر بود و می توانست پرتر هم باشد. او که قدرت داشت و می توانست صبر کند، سکوت کند و قدرتش بیشتر هم بشود اما می ایستد و روی حرفی که می زند و مقاومت می کند تا این تفکر زنده بماند. این مهم است. آقای منتظری یک چنین آدمی بود با این شخصیت.
آقای منتظری آدمی نبود که کنارش زدند بگوید: من تمام شدم! همان زحمتی که قبلاً برای درس میکشید همان کارهای اضافه ای که برای نوشتن داشت بعداً هم داشت. به حساب اینکه آقای منتظری این حوادثی که بر او گذشته بود را به عنوان یک تجربه نگاه کرد و لذا نوشته های ایشان در نهج البلاغه و جاهای دیگر، بعد از این قضایا خیلی پخته تر می شود... آقای منتظری اواخر با این دید وارد شده بودند و در نوشته های دیگر ایشان. و لذا این نوشته های ایشان ارزشمند است و بعضی آقایان می گفتند: دوستی و دشمنی سر جای خودش، شما این کتاب های اخیر که آقای منتظری نوشته بگیرید و بخوانید، این ها به درد حکومت می خورد، زیرا یک آدمی که در حکومت و حاکم بوده و مسلط بوده اینها را نوشته است.»
###