زیدآبادی خطاب به اصولگرایان :
شما که خاتمی را همدست جرج سورس می دانستید حال خواهان شکست سکوت او در قبال میرحسین موسوی هستید؟!
با این حال، همانطور که مهندس موسوی هم تأکید کرده است این شایعه سالیان درازی است که در پارهای محافل سیاسی جدی گرفته شده و از آن به عنوان امری حتمی و قطعی یاد میشود. حال آیا شایعهای در این سطح از گستردگی، سزاوار پاسخی روشن برای افکار عمومی سرگردان ایران نیست؟
پرسش: احمد زید آبادی فعال سیاسی اصلاح طلب در واکنش به فشار شدید اصولگرایان به سیدمحمد خاتمی برای تبری جستن از اظهارات اخیر میرحسین موسوی نوشت: آنها که یک کلمه مرزبندی خاتمی با خودشان را تاب نمیآورند و پس از هر کوچکترین انتقادی، او را "همدست جرج سورس صهیونیست" معرفی میکنند، حال روی چه منطقی با لحنی تهدیدآمیز خواهان شکست سکوت وی در برابر میرحسین هستند؟
زید آبادی در این یادداشت نوشت:
دریغ از یک ارزن انصاف!
وقتی گفته میشود طیف تندرو اصولگرایان درکی از عدالت و انصاف ندارند، دلایلش همین رفتار این روزهای آنان است.
آنها طی 13 سال گذشته، مهندس میرحسین موسوی و حامیانش را بیوقفه مورد اهانتها و اتهامهای سخیف و سنگین در حجمی غیر قابل تصور قرار دادهاند که ملایمترین آنها، "پادوی اسرائیل" بوده است!
حال که پس از سالها سکوت، میرحسین چند عبارت و لفظ تند علیه سیاستها و نیروهای آنها به کار گرفته است، چنان خشم و غضب و عصبانیتی از خود بروز میدهند که پنداری بابت این چند واژه او باید با خونش تقاص پس دهد!
جالب آنکه آنها مدام سید محمد خاتمی و دیگر اصلاحطلبان را به محکوم کردن موضع میرحسین فرا میخوانند و به صورتی سربسته یا آشکار سکوت در این باره را مقرون پرداخت هزینه توسط آنان قلمداد میکنند!
آنها که یک کلمه مرزبندی خاتمی با خودشان را تاب نمیآورند و پس از هر کوچکترین انتقادی، او را "همدست جرج سورس صهیونیست" معرفی میکنند، حال روی چه منطقی با لحنی تهدیدآمیز خواهان شکست سکوت وی در برابر میرحسین هستند؟
این میزان از خودبینی محض و نادیده گرفتن دیگران، همۀ حدود و ثغور را درنوردیده است! اَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ؟
زیدآبادی پیش از این در یادداشتی دیگر مرتبط با این موضوع نوشته بود:
چرا توضیح نمیدهید؟
مهندس میرحسین موسوی در آخرین مکتوب خود نکاتی را مطرح کرده است که به دلیل به کارگیری برخی الفاظ در آن، امکان طرح و بررسی از طرف کارشناسان سیاسی در فضای رسمی جمهوری اسلامی را ندارد.
در واقع همین الفاظ، بهانهای به دست رسانههای جریان تندروتر اصولگرا داده است تا برخی نکتههای اصلی آقای موسوی را نادیده گرفته و شخص وی را آماج حملات همیشگی خود قرار دهند.
مهندس موسوی به طور مشخص اظهارات سردار همدانی در مورد سازماندهی "اراذل و اوباش" را به منظور سرکوب و مهار اعتراضهای پس از انتخابات سال 88 مورد اشاره قرار داده است. در واقع این موضوعی نیست که آقای موسوی یا شخص دیگری به سردار همدانی نسبت داده باشد. شخص سردار این مسئله را به طور علنی مطرح کرده و مشخصاً از سازماندهی "اراذل و اوباش" برای مهار اعتراضات به صراحت سخن گفته است.
اینک اصولگرایان به جای پرداختن به الفاظ مورد استفادۀ مهندس موسوی که در وقت و جای مناسب خود میتواند مورد نقد قرار گیرد، چرا توضیح نمیدهند که داستان سازماندهی و به کارگیری اراذل و اوباش علیه اعتراضهای پس از انتخابات سال 88 دقیقاً چه بوده و طبق چه مجوز و قانونی انجام گرفته است؟
نکتۀ دوم هم بحث جانشینی است که مهندس موسوی در مورد آن هشدار داده است. واقعیت این است که من شخصاً هیچگاه شایعۀ جانشینی موروثی در جمهوری اسلامی را جدی نگرفتهام، زیرا نه با تحلیلم از ماهیت نظام سیاسی جور در میآید و نه قرائن و شواهد محکمی برای آن پیدا کردهام.
با این حال، همانطور که مهندس موسوی هم تأکید کرده است این شایعه سالیان درازی است که در پارهای محافل سیاسی جدی گرفته شده و از آن به عنوان امری حتمی و قطعی یاد میشود. حال آیا شایعهای در این سطح از گستردگی، سزاوار پاسخی روشن برای افکار عمومی سرگردان ایران نیست؟
###