داستان حیرت انگیز یک زن اشراف زاده مسیحی مسلمان شده که آرامگاهش زیارتگاه شده؛
زینب کوبولد؛ چرا زائران مسلمان به زیارت آرامگاه یک زن اسکاتلندی میروند؟
بانو اولین در اواخر دهه ۱۸۰۰ در ادینبرو به دنیا آمد. دوران کودکی را بین اسکاتلند و شمال آفریقا گذراند. در حین اقامتش در آفریقا بود که با دوستان الجزایری خود از مساجد دیدن میکرد و برای اولین بار با اسلام آشنا شد. بعدها نوشت: «ناخودآگاهانه قلبا کمی مسلمان بودم.
پرسش: در ارتفاعات شمال غرب اسکاتلند اواسط صبح است. اتومبیلها در سراشیبی پارکینگ جنگل در گلن کرن حرکت میکنند. به نظر میرسد روز مرطوبی باشد، ولی آفتاب کمی میدمد و گروهی متشکل از ۲۰ رهرو برای یک پیادهروی ۱۰ کیلومتری به طرف ارتفاعات گلن فیودهگ در وستر راس آماده میشوند. این منظرهای است که آخر هفتهها در صدها پارکینگ خودرو در سراسر اسکاتلند دیده میشود، ولی این یک گروه شامل زائران است، نوکیشان مسلمانی که قصد دارند به زیارت آرامگاه یک اشرافزاده اسکاتلندی بروند.
این زائران از شهرهای ادینبرو (ادینبورگ)، لیورپول، لستر و اطراف آن سفر کردهاند تا از بانو اولین (زینب) کوبولد قدردانی کنند. تصور میشود او اولین زن مسلمان بریتانیاییالاصل باشد که برای حج به مکه رفته است. این جشن مذهبی را بنیاد نوکیشان مسلمان سازماندهی کرده که موسسهای خیریه در بریتانیاست و برای تازهواردان به اسلام خدمات فراهم میکند.
بنیانگذار آن بتول الطعمه است که خودش نوکیشی ایرلندی است. او به گروه اشاره میکند تا سفر به طرف کوهستان را شروع کنند. خانم الطعمه میگوید: زمانی که درباره بانو اولین شنیدم، به داستان زندگیش علاقمند شدم؛ زنی بسیار قدرتمند که هرگز اجازه نداد به دلیل زن بودنش، او را در حاشیه قرار بدهند.
هنوز مدتی از این پیاده روی نگذشته که باران شروع میشود. کلاهها و مقنعههای ضد آب سرها و حجابها را میپوشاند. همانطور که باران بر آنها فرو میریزد، بسیاری از افراد گروه به آخرین سفر بانو اولین در بلندی گلن میاندیشند که خودش این محل دفن را انتخاب کرده بود. او در سال ۱۹۶۳ در زمستانی بسیار سرد درگذشت و در دامنه تپهای دورافتاده در املاک گلنکرن خود به خاک سپرده شد.
طبق گزارشی که در وبسایت مسجد شهر اینورنس منتشر شده، یک نوازنده نی انبان نوحه مک کریمون را مینواخته و پیشنمازی از شهر ووکینگ در منطقه ساری مراسم خاکسپاری را انجام داده است. این پیوند با ووکینگ هنوز پابرجا مانده است و هنوز، تقریبا ۶۰ سال بعد، نمایندهای از مسجد این شهر در این پیادهروی به طرف آرامگاه شرکت میکند.
بانو اولین در اواخر دهه ۱۸۰۰ در ادینبرو به دنیا آمد. دوران کودکی را بین اسکاتلند و شمال آفریقا گذراند. در حین اقامتش در آفریقا بود که با دوستان الجزایری خود از مساجد دیدن میکرد و برای اولین بار با اسلام آشنا شد. بعدها نوشت: «ناخودآگاهانه قلبا کمی مسلمان بودم". دقیقا مشخص نیست که بانو اولین چه زمانی به اسلام ایمان آورد. اما به نظر میرسد که یک ملاقات تصادفی با پاپ در حین بازدیدش از رم، این اعتقاد او را تایید (تحکیم) کرده است. در این زمینه نوشته: "وقتی پاپ اعظم ناگهان پرسید کاتولیک هستم یا نه، لحظهای متحیر شدم. بعد پاسخ دادم که مسلمان هستم. تظاهر نمیکنم که میدانم چه چیزی وجودم را تسخیر کرده بود، چون سالها بود که به اسلام فکر نکرده بودم».
بانو اولین نام زینب را برای خود انتخاب کرد و سرانجام در ۶۵ سالگی برای زیارت حج به مکه رفت.
یکی از نوکیشان مسلمان که به بانو زینب ادای احترام میکند، ایون رایدلی است که در مرز اسکاتلند زندگی میکند. در سال ۲۰۰۱ زمانی که در افغانستان خبرنگاری میکرد، به اسارت طالبان درآمد. همین موضوع توجهاش را به اسلام جلب کرد. میگوید: «تغییر مذهب من از جهات بسیاری با زندانی شدن من بدست طالبان همزمان شد. این تجربه من را در مسیر ممارستی آکادمیک قرار داد ولی مرا به سفری معنوی برد».
خانم رایدلی در کتاب خود به نام «در دستان طالبان» نوشته که از ادب و احترامی که مردان طالبان به او میگذاشتند شگفتزده شد. در طول اسارتش قول داد که قرآن را مطالعه کند و بعد از آزادیش این کار را انجام داد. زمانی که خانم رایدلی در ترکیه بود از طریق خانم الطعمه با بانو اولین آشنا شد. میگوید: «شروع کردم درباره این خانم اسکاتلندی بیشتر مطالعه کنم، به همین دلیل من و بتول تصمیم گرفتیم یک گروه از نوکیشان مسلمان تشکیل دهیم و بیرون برویم و از آرامگاه او زیارت کنیم».
بعد از سه ساعت پیادهروی در هوای سرد و مرطوب، زائران لحظهای استراحت میکنند و اسماعیل هویت که راهنمایشان است، در حالیکه که کیلت (دامن اسکاتلندی) پوشیده، جلو میرود تا به دنبال آرامگاه بانو اولین بگردد. از دوردست علامت میدهد که آرامگاه در فاصله کمی در بالای تپه دیده میشود. گروه به آن طرف راه میافتند و دور سنگ قبرش جمع میشوند و زانو میزنند.
آنها ادای احترام میکنند و بعد برای دعا دور هم جمع میشوند. این یک لحظه تکاندهنده است و اشک در چشمان چند فرد گروه جمع میشود. خانم الطعمه مراسم را با خواندن گزیدهای از کتاب لیدی اولین به پایان میرساند و درباره زیارتش به مکه تعمق میکند. «روزهای گذشته چه چیزی به جز علاقه، شگفتی و زیبایی بینهایت به همراه داشته است؟ دنیای جدید شگفتانگیزی بر من آشکار شده است».
مسافران بعد از بازگشت به جاده، برای صرف غذا و فرصتی برای تامل درباره سفری که انجام داده بودند، به مسجد اینورنس دعوت شدند. خانم رایدلی میگوید با اینکه راه رفتن او را خسته کرده، ولی احساس میکند دعاهای سر قبر «از نظر روحی تکاندهنده» بوده است. او میگوید: «یک گوزن نر در تپهای بالای آرامگاه او ظاهر شد که کاملا نمادین و تکاندهنده بود. این بانویی بود که دلش با ارتفاعات (اسکاتلند) بود، ولی در عین حال غرق در اسلام بود».
خانم الطعمه با این فکر موافق است که لیدی اولین الگویی است که نشان میدهد افراد نوکیش جدید هنوز میتوانند فرهنگ و هویت خود را حفظ کنند. او اضافه میکند: «او در اینجا برای نوکیشان بسیار مهم است. خوشحالم که کتابش را خواندهام و این پیادهروی را انجام دادهام، چون تهور، شجاعت و حس جستوجوگری او را تحسین میکنم. او پیشکسوتی واقعی بود.»
###