روانشناس کلاهبردار دختر یکی از مسئولان را هم فریب داد
پدرم با دیدن اسلحه بهسمت در خروجی رفت تا فرار کند اما من تیر را شلیک کردم. بعد از اصابت گلوله به پدرم پشیمان شدم و فوراً او را به بیمارستان رساندم، اما زمانی که متوجه مرگ او شدم از بیمارستان فرار کردم.
پرسش: با گذشت ۲ سال از قتل یک روانشناس در تهران، ۳۰ زن و مرد با مراجعه به دادسرای جنایی تهران مدعی شدند مقتول به بهانه درمان، صدها میلیون تومان از آنها کلاهبرداری کرده و خواهان پس گرفتن اموالشان شدند.
رسیدگی به این پرونده از عصر نخستین روز شهریور سال ۹۸ و به دنبال مرگ مرد میانسالی در یکی از بیمارستانهای پایتخت رقم خورد.
بررسیهای اولیه نشان میداد که مرد میانسال دکترای روانشناسی داشته و بهدست یکی از پسرهایش با شلیک گلوله به قتل رسیده است.
با مشخص شدن هویت عامل جنایت، به دستور بازپرس حبیبالله صادقی تحقیقات برای دستگیری پسرش شهرام ادامه یافت. اما هیچ رد و سرنخی از پسر ۳۰ ساله بهدست نیامد تا اینکه با گذشت ۲۰ ماه از قتل دکتر روانشناس، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت موفق به دستگیری پسر جوان شدند.
شهرام در خصوص انگیزه خود از قتل پدرش گفت: پدرم دکتر بود و به بهانه درمان بیمارانش جلساتی را با آنها برگزار میکرد و بابت این جلسات پول زیادی از بیمارانش و مراجعین میگرفت. من به شدت با این رفتار او مخالف بودم و کارهای پدرم را نمیپسندیدم به همین دلیل بارها سر همین موضوع با او درگیری پیدا کرده بودم. روز حادثه بعد از خوردن غذا، دوباره با هم دعوایمان شد. میدانستم اسلحه پدرم کجاست، به سراغ آن رفته و بهسمت پدرم نشانه گرفتم. پدرم با دیدن اسلحه بهسمت در خروجی رفت تا فرار کند اما من تیر را شلیک کردم. بعد از اصابت گلوله به پدرم پشیمان شدم و فوراً او را به بیمارستان رساندم، اما زمانی که متوجه مرگ او شدم از بیمارستان فرار کردم.
کلاهبرداریهای سریالی
با دستگیری پسر جوان در حالی که تحقیقات در این خصوص ادامه داشت؛ بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت با شکایتهای متعددی روبهرو شد که همه شاکیها مدعی بودند مقتول از آنها کلاهبرداری کرده است.
یکی از شاکیها در تحقیقات گفت: دکتر فرقه خاصی برای خودش راه انداخته بود و در دو دفتر کارش که یکی از آنها در شمال تهران و دیگری در طبقه بالای خانهاش بود، مدام مراسم خاصی برگزار میکرد. او به بهانه حل مشکل بیماران یا برطرف کردن وسواس آنها مقدار زیادی پول و طلا میگرفت. از من 100 سکه طلا گرفت، میدانم یکی از مراجعه کنندگان یک خانه به دکتر هدیه داده بود تا کاری کند مشکل او با پسرش برطرف شود.او جلساتی تحت عنوان «استفراغ روانی» تشکیل میداد و ما را وادار میکرد در جمع یا خصوصی به کارهای اشتباه و گناهان زندگیمان اعتراف کنیم. بعد از این اعترافها او وقتی نقاط ضعف ما را پیدا میکرد به بهانههای مختلف ما را تهدید میکرد اگر به خواستهاش عمل نکنیم رازمان را برملا میکند یا درمان نمیشویم. دکتر با رفتارهایش افراد زیادی را جذب خودش کرده بود و اموال زیادی را به این شیوه و شگرد به دست آورده بود.
در یکی از پروندهها دختر یکی از مسئولان کشور برای درمان بیماری وسواس به دکتر مراجعه کرده بود اما دکتر کاری کرده بود که او تحصیل و زندگی در خارج از کشور را رها کرده و از شاگردان و مریدان دکتر شده بود و پولهای کلانی هم به دکتر پرداخت کرده بود.
باتوجه به این 30 شکایت از مقتول، تحقیقات برای بازگرداندن اموالی که مقتول از آنها کلاهبرداری کرده بود به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد. این در حالی است که دو پسر مقتول با حضور در دادسرای امور جنایی پایتخت از قصاص برادرشان گذشت کردند و او را بخشیدند.
###