١٤ سال حضور اصولگرایان در مدیریت شهری به سر آمد؛
پایان بهشتنشینی
پرسش:١٤ سال از روزی که مهدی چمران به بهشت آمد و یکراست رئیس شورا شد، گذشت و او حالا در حالی از بهشت میرود که شهردار انتخابیاش هم همراه او پس از ١٢ سال با رکوردداری شهردارتهرانبودن از بهشت میرود.
پرسش:١٤ سال از روزی که مهدی چمران به بهشت آمد و یکراست رئیس شورا شد، گذشت و او حالا در حالی از بهشت میرود که شهردار انتخابیاش هم همراه او پس از ١٢ سال با رکوردداری شهردارتهرانبودن از بهشت میرود.
مهدی چمران و محمدباقر قالیباف تقریبا دوره ١٢ساله مشترکی در مدیریت شهری داشتند که اثری قابل توجه بر پایتخت گذاشتند. اثرگذاری که ابعاد و مثبت و منفی آنها را شهروندان تهرانی درک کردهاند و اتفاقا فرصت زیادی برای قضاوت درموردش داشتند و دارند؛ قضاوتی که شاید بتوانیم نتایج انتخابات شورای پنجم و ریاستجمهوری اخیر را تنها یکی از نمودهای آن بدانیم.
شرق نوشت: محمدباقر قالیباف در ١٢ سال شهردارتهرانبودن تلاش زیادی در همراهی با شورای شهر تهران داشت اما واقعیت این است که این همراهی بیشتر به سمت کنترل شورای شهر رفت و شورای شهر تهران هم در این همراهی کنترلی، نهایت همکاری را داشت. شورایی که در سه دوره مداوم به طور اکثریت اصولگرا بود، تلاش زیادی در دوری از سیاسیکاری داشت؛ اما در بزنگاههای مهمی مانند پلاسکو به تعداد همه اعضا چشم بر واقعیتی که یک شهر دیدهاند، بستند و پشت شهردار انتخابی خودشان ایستادند. این تفاوت در دیدگاه اصولگرایی و جانبداری جریان سیاسی زمانی بیشتر خود را نشان داد که یک عضو اصولگرا از درون اصولگرایان در جهتی مخالف قرار گرفت و اصولگرایان بیشترین فشار را برای حل یا حذف او به خرج دادند. رحمتالله حافظی کسی بود که در دوره چهارم شکل دیگر و فراموششدهای از اصولگرایی مستقل از سیاسیکاری را برای همه به نمایش گذاشت و در این مدت مورد بیمهری و بیاعتنایی جریان اصولگرا قرار گرفت. مهدی چمران که روز گذشته در آخرین جلسه شورای چهارم و آخرین روزهای شوراییاش، شروع به حلالیتطلبیدن از همه کرده بود، در بیانی غیرمستقیم گفت: «از آن عضو شورایی هم که گاهی صدایم را برایش بلند میکردم، عذر میخواهم» این اظهارات در زمانی بود که حافظی جلسه را ترک کرده بود.
جلسه روز گذشته شورای شهر تهران جلسه غیررسمی و نصفهونیمهای بود که برای حرفها و بغلها و تعارفهای دمآخری و خداحافظیها پیشبینی شده بود. شورا از شهردار و معاونانش و شهردار از شورا تشکر و قدردانی کرد و عکس یادگاری گرفتند و سلفیهای شلوغ انداختند. شهردار تهران در حالی بهشت را ترک میکند که ارائه گزارشش را به تلویزیون داد و یا در رسانههای زیرمجموعه شهرداری تهران منتشر کرد و علاقهای به ارائه گزارش به همه رسانهها و در معرض سؤال قرارگرفتن نداشت.
آنچه در تهران در حدود ١٥ سال گذشته، با هزینههایی چندده هزار میلیاردی نامعلوم و فروش تراکم برای تأمین بخشی از هزینههای شهر شاهد بودیم، حاصل مدیریت شهری بود که دیدگاه اصولگرایی بر آن اثرگذار بود و به طور مشخص محمدباقر قالیباف و مهدی چمران از امروز که دیگر مسئولیتی ندارند تا هر زمان که تهران دچار این تصمیمات خوب یا بد باشد، باید در مورد آنها پاسخگو و در معرض قضاوت باشند. شهردار تهران در این سالها پروژههای بزرگ و کوچک مهمی را اجرا یا تکمیل کرد که بسیار ارزشمند و ماندنی بودند. به جز مترو که کارنامهای مستقل در مدیریت شهری این دوره دارد. پروژههایی مانند تونلهای رسالت ، توحید، نیایش و...، بزرگراههایی کلیدی و مهم مانند امام علی(ع)، صیادشیرازی، صدر، شوشتری، زینالدین، باکری، باقری و...، ایجاد خطوط BRT، ایجاد پارکهایی بزرگ و فرامنطقهای، ایجاد فضاهای فرهنگی و هنری فرامنطقهای، تکمیل برج میلاد تهران، ایجاد دریاچه چیتگر و شهر آفتاب، ساخت پلهایی زیبا و مهم مانند جوادیه و... تعداد بیشماری از پروژهها را برای این ١٢ سال میتوان نام برد که شهردار تهران در شرایط سخت و دستتنها در مدیریت شهر تهران انجام داده است. ایرادات بسیاری را میتوان از هزینه و نحوه هزینهکرد و پیمانکار تا دلایل اجرا و مطالعات آنها ارائه داد که البته «شرق» در مورد بسیاری از آنها قبلا صحبت کرده اما این اقدامات در عین داشتن اشکال، خدماتی را هم برای مردم تهران به همراه داشته است و در بسیاری از آنها نمیتوان جانب انصاف را رعایت نکرد. به صراحت میتوان گفت اگر محمدباقر قالیباف در این ١٢ سال سودای ریاستجمهوری نداشت تا از سوی رئیس دولتهای نهم و دهم و البته یازدهم به عنوان یک رقیب تلقی شود، بسیاری از این اقدامات میتوانستند چشمگیرتر و کاملتر و بدوناشکالتر اجرائی شوند و لذت آن در کام همه مردم تهران و همه مسئولان شیرین باشد.
محمدباقر قالیبافی که مستقیم، از طریق مدیران و روابط عمومی و رسانهها یا رئیس و اعضای شورای همگرا بالاخره حرف و نظرش را اعمال میکرد، در بسیاری از امور ورود کرد و شعار هم داد اما موفق نبود و بعد سکوت پیشه کرد. قالیباف هیچگاه در پرونده بافت فرسوده شهر تهران با همه حواشی مهم آن، آسیبهای اجتماعی و همزدن زخمهای مهم آن بهخصوص در هرندی، واگذاری املاک شهر تهران به مدیران شهری، عدم شفافیت مالی در عین شعار شفافیت مالی، در نتیجه ساختوسازهایی که صدای اعتراض مقامات عالی کشور را هم در ارتفاع بالای هزارو ٨٠٠ و تجاوز به باغات تهران درآورد و بسیاری از موارد دیگر بدون پرده با مردم و رسانهها حرف نزد و پرونده این موضوعات حتی بعد از رفتن او و معاونان شبیه به خودش، همچنان باز است.
روحیه جهادی و نظامی و البته «مستقل در عمل» قالیباف او را تبدیل به مدیری کرد که در ١٢ سال گذشته مستقیما همه مسائل را رصد کرد و میتوان گفت حالا کار شهرداران بعد از او به دلیل جایگاه و خطوط عملکردی که او کشید، سختتر خواهد بود. تهران بعد از قالیباف انتظارات زیادی از آنچه انجام شده و نشده، دارد. او که به گفته خودش در این ١٢ سال «یک بار صدای اذان صبح را در خانه خود نشنیده» تلاش زیادی در رسیدگی به همه امور بدون واسطه داشت اما میتوان گفت آنچه قالیباف را در این ١٢ سال نگه داشت و موفق کرد، تیمی از چند مدیر همراه و البته نظامی او بود که در قامت «سرباز» برای «فرمانده» تا همین دیروز همراهش بودند و این همان نگرانی امروز درباره آینده تهران و شهردار آینده تهران است که چه تیم اجرائی را قرار است برای همراهی در این کار مهم پیشنهاد و ارائه کند؟
###