عیسی کلانتری: ماجرای زندانیان محیط زیست را پیگیری کردم،گفتند؛ «به شما ربطی ندارد!»

معتقدم که عرصه‌های جنگلی در 40 سال گذشته بیش از 40 درصد آن نابود شده ‌است. حدود پنجاه سال پیش اراضی زراعی گیلان و مازندران روی هم به 300 هزار هکتار نمی‌‌رسید و امروز بیش از 700 هزار هکتار زمین کشاورزی داریم. مردم جنگل‌ها را تراشیده و به زمین های کشاورزی تبدیل کرده‌اند. ما در شمال کشور فقط 300 هزار هکتار از جنگل‌ها را در حوزه حفاظتی خود داریم.

پرسش: حال و اوضاع محیط‌زیست کشور خوب نیست و در یک‌سال گذشته اتفاقاتی رخ داده که بیش از هر زمان دیگری باعث نگرانی مردم و کنشگران محیط زیستی شده است. اینکه در یک شب ۱۴ هزار پرنده در میانکاله می‌میرند، معدن پوکه ملارد در فاصله بیش از دوهزار متری از سطح زمین در کوه دماوند فعالیت می‌کند و معادن دیگر عرصه‌های طبیعی کشور را تخریب می‌کنند، ۵۶۰۰ هکتار از اراضی جنگلی هیرکانی سند وقف دارند، بیش از ۱۱ پلاک در دماوند وقف می‌شود، حکم اعدام چند محیط‌بان صادر می‌شود و در جریان ۱۱۰۰ مورد آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع کشور چندین نفر از مردم بومی و محیط‌بانان جانشان را از دست می‌دهند، و ده‌ها مورد دیگر. همه این اتفاقات نشان می‌دهد که محیط زیست کشور در شرایط قرمز قرار دارد و هیچ کسی بهتر از رئیس سازمان حفاظت محیط زیست نمی‌تواند دلایل این اتفاق را بازگو کند. وقتی پای صحبت‌های عیسی کلانتری می‌نشینیم، به یاد فردی می‌افتیم که او را با دست و پای بسته در دریا رها کرده‌اند. کلانتری از عدم اجرای درست قوانین محیط‌زیستی می‌گوید، از افراد صاحب زر و زوری که با احداث معادن و با تکیه بر نمایندگان مجلس، قانون را به نفع خودشان تغییر داده‌اند و... گفت‌وگوی او با «آرمان ملی» حائز نکات قابل تاملی است، که در ادامه می‌خوانید.

طی هــفته‌های گــذشته موضوع وقفی اعلام شدن اراضی کــوه دماوند و 5600 هکتار از جنگل آق‌مشهد، باعث حواشی بسیاری میان مردم و فعالان محیط زیست شد. متولی وقف جنگل آق‌مشهد به‌صراحت اعلام کرده که قصد برداشت چوب از جنگل و اراضی اوقافی را دارد. با توجه به این گفته‌ها موضع سازمان حفاظت از محیط‌زیست در این رابطه چیست؟‌

همه می‌دانیم که جنگل طبق قانون، انفال محسوب می‌شود و اگر سند وقفی نیز داشته باشد این وقف نامشروع و غلط است. انفال قابلیت وقف ندارند، ولی در محدوده 5600 هکتاری جنگل آق‌مشهد 400 هکتار آن غیرجنگلی است که به‌صورت مزرعه و روستاست. این بخش می‌تواند وقف شود چون جز محدوده جنگل نیست. ما از این موضوعات در کشور زیاد داریم و اگر به منطقه شبستر بروید، بیش از 30 تا 40 هکتار از منطقه شبستر وقف اولاد ذکور قائم‌مقام فراهانی است. قائم‌مقام فراهانی در زمان قاجار گفته اینجا متعلق به خاندان من است و وقف اولاد پسرم باشد. متاسفانه چنین موضوعاتی وجود دارد، اما چون اراضی غــیرجــنگلی است، قابلیت وقف دارد. بازهم تاکید می‌کــنم که جــنگل، دریا، کوه قابلیت وقف ندارند و چون انفال و سرمایه ملی هستند، وقف آنها غیرقانونی است و اگر هم تصاحب شود می‌تواند برگردد. مراتع، زمین زراعی، شهر، روستا و خانه می‌توانند وقف شوند، ولی جنگل خیر. مثلا در مــنطقه فرشته و الهیه و شمال تهران اکثرا وقفی هستند. دانشگاه شهید بــهشتی و ســازمان تحقیقات کشاورزی وقفی هستنــد. از شمــال اتوبان شیخ‌فضل‌ا... تا دامنه کوه وقفی هستند، ولی یک متر از جنگل‌ها وقفی نیستند، چون نمی‌توانند باشند و این بحث‌ها بی‌حاصل است. در مورد آن 400 هکتار از جنگل آق‌مشهد، باید سازمان اوقاف اسناد خود را بیاورند تا غیر‌جنگلی بودن اراضی بررسی شود و اگر ادعای مالکیت آنها درست و اراضی در مناطق غیرجنگلی باشد، آن زمان 400 هکتار متعلق به آنهاست. همچنین در مورد کوه دماوند نیز باید بگویم که کوه نیز مانند جنگل نمی‌تواند وقف شود و از ارتفاع 1400 متری به بالا قابلیت وقف ندارد و جزو محیط زیست است. خبرهای چند وقت اخیر عمدتا خبرسازی بی‌ریشه است که می‌خواهند برای کشور حاشیه بسازند وگرنه جنگل و کوه و دریا طبق قانون قابلیت وقف ندارند. البته ناگفته نماند خوشبختانه قوه قضائیه در موضوع حفاظت از منابع طبیعی و انفال به‌خوبی عمل می‌کند، اما از دید ما، مطرح کردن این موضوعات برای سرگرم کردن مردم است.

در مــورد مــعدن پــوکه مــلارد که باعث تخریب بــخشی از کوه دماوند شده و احداث سدها نیز همین نظر را دارید؟

فعالیت این معدن در کوه دماوند از نظر محیط‌زیست قانونی نیست، ولی از نظر ضوابط قانونی، بلامانع است چون از سال 90 به بعد قانون تغییر کرد و وزارت صنایع و معادن می‌تواند در اکثر مناطق به‌جز چهار مورد، مجوز معدن بدهد. از سال 90 به معادن اجازه داده شد تا در هر منطقه‌ای معدن بزنند. بعد از اصلاح قانون معادن در دولت آقای احمدی نژاد، تنها در حوزه‌هایی که تحت نظارت محیط زیست است از ما مجوز می‌گیرند. یعنی فقط در 18 میلیون هکتار از 146 میلیون هکتار خارج از این حوزه، ما می‌توانیم اعمال نفوذ کنیم. بعد از اصلاح قانون به معدنکاران و معدن‌داران اجازه داده شد در هر منطقه‌ای می‌خواهند وارد شوند و مسائل زیست محیطی را نادیده بگیرند. متاسفانه در دهه‌های اخیر صاحبان معادن چون صاحب ثروت و قدرت بوده‌اند، وارد مجلس شدند و قوانینی برخلاف تمام قوانین زیست محیطی دنیا به تصویب رساندند، آنها پول داشتند و خرج کردند و خود را از ضوابط زیست محیطی مستثنی دانستند. وقتی قانون به من اجازه نمی‌‌دهد، نمی‌توانم دخالت کنم.

اما در پاسخ به بخش دوم سوال شما که در رابطه با سدها بود، باید بگویم که بحث احداث معادن با سدها متفاوت است، یعنی معادن فقط در مناطق حفاظت شده نیازمند اخذ مجوز محیط زیست است و در مابقی مناطق و عرصه‌های طبیعی آزاد است. ولی در موضوع سد‌ها اینگونه نیست و باید مجوز زیست محیطی حتما داشته باشند. ما در دولت دوم آقای روحانی به هیچ سدی که مجوز زیست محیطی ندارد، اجازه شروع به کار را نداده‌ایم. اگر قبلا مجوزی داده شده، به ما ارتباطی ندارد. خوشبختانه وزارت نیرو از این قانون تبعیت می‌کند و اگر بخواهد در جایی سدی بسازد بدون مجوز محیط زیست شروع به کار نمی‌کند.

البته تخریب عرصه‌های جنگل و مراتع تنها به فعالیت معادن بازنمی‌گردد و قاچاق چوب نیز یــکی از مـعضلات بزرگ محیط زیست کشور است که ظاهرا برای جلوگیری از آن اقدام قانونی و بازدارنده‌ محکمی وجود ندارد.

من نیز با صحبت شما موافقم و معتقدم که عرصه‌های جنگلی در 40 سال گذشته بیش از 40 درصد آن نابود شده ‌است. حدود پنجاه سال پیش اراضی زراعی گیلان و مازندران روی هم به 300 هزار هکتار نمی‌‌رسید و امروز بیش از 700 هزار هکتار زمین کشاورزی داریم. مردم جنگل‌ها را تراشیده و به زمین های کشاورزی تبدیل کرده‌اند. ما در شمال کشور فقط 300 هزار هکتار از جنگل‌ها را در حوزه حفاظتی خود داریم و به جرات می‌گویم که در این وسعت، جنگل‌ها تقریبا دست نخورده‌‌‌اند. در خارج از حوزه حفاظتی سازمان حدود یک میلیون و سیصد هزار هکتار در اختیار سازمان ‌جنگل‌ها و مراتع است و آنها باید پاسخگو باشند و من نمی‌توانم در این رابطه اظهار نظری انجام دهم.

چرا کمتر زمانی قوانین سفت و سخت و بازدارنده‌ در رابطه با محیط زیست وجود داشته و همیشه محیط زیست ما با بی‌قانونی، چوب حراج به آن خورده است؟

مشکل اصلی ما در کشور این است که قوانین زیادی داریم ولی آقایان اجرای قانون را نمی‌پسندند و اصطلاحا وقتی قانون به مرحله اجرا می‌رسد سیاست‌های عوام فریبانه پیش گرفته می‌شود. قانون می‌گوید دام نباید در جنگل رفت و آمد کند، ولی تا جنگلبان بخواهند دام‌ها را از جنگل خارج کنند، مسئولان می‌گویند «وا‌مصیبتا جلوی تولید را گرفتند و دام را از جنگل خارج کردند، روستایی بی‌چاره شد و اشتغال روستایی از بین رفت!». در حالی‌که این سیاست‌ها مانع از اجرای درست قانون می‌شود. این سیاست‌های عوام فریبانه جاری در کشور اعم از محلی تا ملی، مانع از اجرای سیاست‌های درست در حوزه حفاظت از محیط زیست می‌شود. می‌گویند چرا می خواهید دام و دامدار را از جنگل اخراج کنید؟ او برای کشور تولید می‌کند، و همین حرف‌ها و سیاست‌های عوام فریبانه در کشور، یکی از موارد نابودی منابع طبیعی است. سیاست‌های عوام فریبانه‌ای که به‌عنوان حمایت از روستایی و حمایت از تولید، در برخی عرصه‌ها از جمله در جنگل‌ها اعمال می‌شوند، بخش عمده‌ای از جنگل‌ها را نابود کرده‌اند. این سیاست‌های عوام فریبانه باعث شده تا منابع طبیعی از پایه نابود شود. از سوی دیگر امکانات جنگلبان نیز مثل محیط‌بان محدود است. جنگلبانان باید منطقه وسیع‌تری را نسبت به محیط‌بانان پوشش دهند و با ابزار قانون می‌توانند دام‌ها را به‌زور از جنگل بیرون کنند، ولی به جنگلبان اجازه این کار را نمی‌دهند. افراد سیاسی، نماینده‌ها، استانداران و... اجازه اینگونه اقدامات را نمی‌دهند و می‌گویند کاری نداشته باشید تا هر غارتی که می‌خواهند، بکنند.

سوالی که این روزها ذهن مردم را به‌خود جلب کرده، در رابطه با بازداشتی‌های محیط زیست است. شما می‌دانید دلیل بازداشت آنها چه بود؟

ما هشت بازداشتی محیط زیست داریم. ولی جواب این سوال را باید از قوه قضائیه بپرسید. من هم از شما می پرسم در مورد بازداشت برخی روزنامه نگاران تا به‌حال از وزیر کشور یا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سوال کرده‌اید که چرا این افراد بازداشت می‌شوند؟ گفتند اینها جاسوس هستند و بازداشت شدند.

یعنی شما پیگیری نکردید؟

ما هم پیگیری کردیم، ولی به ما گفتند به شما ربطی ندارد و شما در کار ما دخالت نکنید. وقتی آنها به ما می‌گویند این افراد جاسوس هستند، حتما دلیل و مستنداتی دارند که در حوزه محیط زیست نیست و ما از آنها بی‌اطلاع هستیم. چهار نفر از این افراد به اعدام و چهار نفر به حبس ابد محکوم شده بودند و فعلا ریاست‌قوه قضائیه کمک کرده‌اند و همه آنها دوران حبس خود را سپری می‌کنند.

بحث محیط‌بانان به میان آمد، متاسفانه امسال و با توجه به آتش سوزی در جنگل‌های زاگرس چندین نفر از محیط‌بانان و نیروهای بومی که برای خاموش کردن آتش به منطقه رفته‌ بودند، جانشان را از دست دادند. همه ما می‌دانیم که نیرو و امکانات برای اطفای حریق در جنگل‌ها و مراتع کافی نیست و در این بین مردم داوطلب و عاشق محیط زیست قربانی این بی‌امکاناتی می‌شوند، کما اینکه در اردیبهشت امسال شورای نگهبان به‌د‌لیل بار مالی، یک بند‌ از لایحه حمایت از محیط‌بانان را رد‌ کرد‌ که بر اساس آن هزینه د‌رمانی د‌اوطلبان مهار آتش بر عهد‌ه د‌ولت بود‌ و ظاهرا مورد‌ موافقت مجلس قرار گرفت و هزینه درمان یا دیه این افراد پرداخت نمی‌شود، نظر شما در این رابطه چیست؟‌

این بند در قانون لایحه حذف شد چون برای دولت بار مالی داشت، ما در آن بخش با استفاده از ماده 20 قانون حوادث غیرمترقبه این اجازه را داریم که آنها را بیمه کنیم و به خانواده‌های آنها مقرری پرداخت نماییم. افرادی مانند البرز زارعی که در آتش سوزی زاگرس جانشان را از دست دادند، شامل این قانون می‌شوند و از خانواده آنها حمایت می‌کنیم. اما در بحث کمبود امکانات و رفتن افراد بومی به منطقه برای خاموش کردن آتش، باید بگویم که بدون امکانات اطفای حریق جنگل‌ها تقریبا غیرممکن است. در تابستان سال 97، زمانی‌که عراقی‌ها پول برق ایران را ندادند و ایران برق آنها را قطع کرد، آنها به شکلی نهادینه‌ای بخشی از هورالعظیم در ایران را به آتش کشیدند. باد از غرب به شرق درجریان بود و تمام دود را به اهواز و سوسنگرد آورد و ما را زیر فشار مضائف قرار داد. ما برای خاموش کردن آتش در سمت هورالعظیم عراق رفتیم، در سمت ایران پر از آب بود و پنج هلیکوپتر و یک هواپیما برای خاموش کردن آتش به منطقه آمدند تا آتش را خاموش کنند، فاصله آب تا آتش سه کیلومتر بیشتر نبود. هر هلیکوپتر در روز پنج بار پرواز می‌کرد که سرجمع آبی که بر روی آتش می‌ریخت به اندازه یک تانکر آب بود، ولی کاری نمی توانستیم بیش از این بکنیم. آتش طبیعت را نمی‌توان با این کارها خاموش کرد. آتش بخشی از طبیعت و آتش سوزی در جنگل و مرتع بخشی از اکو سیستم است. در تابستان یک رعد و برق در کالیفرنیا باعث سوختن بیش از یک میلیون و هفتصد هکتار از جنگل‌های کالیفرنیا شد درحالیکه کل جنگل‌های ما که امسال دچار حریق شد دو هزار و سیصد هکتار در 1100 مورد آتش سوزی بود. من نمی‌توانم جان خلبان هلیکوپتری که باید اسقاط شود را به خطر بیندازم تا در دره‌های کهگیلویه و بویر‌احمد آتش خاموش کند. پس در این شرایط مردم عادی و داوطلبانی که با شاخه‌ تر درختان قصد دارند آتش جنگل‌ها را خاموش کنند، قربانی اکوسیستم طبیعت! می‌شوند. مردم عادی نباید احساساتی شوند، آنها باید بیشتر به توصیه‌ها عمل کنند. چهار عزیزی که در کرمانشاه و ارتفاعات پاوه جانشان را از دست دادند، محیط‌بانان دائم فریاد می‌زدند که «آقایان بیایید از این طرف آتش را خاموش کنیم» ولی آنها به این توصیه‌ها عمل نمی‌کردند. این افراد فکر می‌کردند که اگر از سمت مخالف محیط‌بانان بروند، می‌توانند آتش را مهار کنند، ولی آتش در سمت مقابل با شدت بیشتری در جریان داشت و متاسفانه باعث مــرگ آنــها شــد. خـدا رحمتشان کنــد، آنــها با همه عشق و عــلاقه‌ای که به طبیعت داشتند، اما رفتند پشت آتش و باد آتش را به سمت آنها برد. اینها را گفتم که به این نتیجه برسیم، که اگر مسائل ایمنی را رعایت کنیم، می‌توان تلفات این آتش سوزی‌ها کاهش داد، اما آنها آدم‌هایی از جان گذشته هستند و این عشق و علاقه آنها جای تقدیر دارد، ولی خاموش کردن آتش اصول دارد و اگر اصول را زیر پا بگذارید، خود گرفتار می‌شوید. مردم عادی این آموزش را ندیده‌اند و آتشنشان نیستند و از این منظر قابل احترامند و ما از این اتفاقات متاسفیم. ببینید، دست خالی بودن یک مساله است و اینکه به دل آتش بزنند یک مساله دیگر است، مساله دوم یعنی خودکشی. حتی اگر امکانات داشته باشید، بازهم خودکشی است. در ماجرای پلاسکو اگر آتش نشانان حرفه‌ای تری حضور داشتند و می‌دانستند که برج‌های آهنی در آتش فرو می‌ریزند و دو ساعت قبل از فرو ریختن برج باید آتش‌نشان‌ها را خارج می‌کردند و تلفات آن کمتر بود. سرپرست آنها آتش‌نشانان را خارج نکرد و برج فرو ریخت و 24 نفر شهید شدند. مقصر فرماندهی آتش‌نشانی تهران بود و باید این افراد را دو ساعت زودتر بیرون می‌کشید. من این مفاهیم را چطور باید به کوهستان‌ها ببرم و برای مردم بومی آموزش دهم. حرفه‌ای‌‌های ما در تهران گیر می‌افتند. آتش خصلت عجیبی دارد و اگر یک غیر حرفه‌ای وارد آتش شود تا آن را خاموش کند، حتما جانش را از دست می‌دهد. متاسفانه در اینگونه مواقع احساسات بر انسان غلبه می‌کند، ولی نباید مسائل فنی را با احساسات اشتباه گرفت.

بــه مــوضوع آتــش زدن عمدی تالاب هورالعظیم اشاره کردید، در حالی‌که این روزها افراد بومی در داخل کشور نیز که منافعشان به خطر می‌افتد، اقــدام بــه آتش زدن مراتع و جنگل‌ها می‌کنند. اما در یکی از غم انگیز‌ترین این اتفــاقات، کینه‌های انسانی باعث مرگ هزاران پرنده مهاجر در تالاب میانکاله شد. شما نیز معتقدید که دامداران و پرورش‌دهندگان ماهی سم در تالاب میانکاله ریخته‌اند، یا سم طبیعی بوتولیسم باعث مرگ آنها شده‌ است؟‌

من اصلا معتقد نیستم که مردم سم در تالاب میانکاله ریخته‌اند و ایجاد سم بوتولیسم در دریاچه باعث مرگ پرندگان شد. این سم در شرایط بدون ‌هوازی در کف دریاچه تولید می‌شود. باکتری بی‌هوازی در هر جایی که شرایط ورود هوا نداشته باشد شروع به فعالیت می‌کند و بوتولیسم می‌سازد. این باکتری اگر اکسیژن باشد، فعال نمی‌شود، ولی اگر اکسیژن نباشد شروع به فعالیت می‌کند. آب میانکاله، آبی است که ورودی ندارد و جریان آب رودخانه‌های بالا دست قطع شده است و در پایین دست نیز ارتباط با دریا قطع شده، چون دریا عقب نشینی کرده است. آب میانکاله به شکل دریاچه‌ای کوچک مانده و جریان هوا درون آن نیست و باکتری‌ها شروع به فعالیت می‌کنند. وقتی غلظت باکتری‌ها از حدی بالاتر می‌رود پرنده‌هایی که آنجا آب می‌خورند این سم طبیعی وارد بدنشان می‌شود و ماهیچه‌هایشان را از کار می اندازد و در نهایت خفه می‌شوند. باید بگویم دو کیلو سم بوتولیسم قدرت کشتن تمام مردم زمین را دارد،یعنی هر گرم از این سم می‌تواند 4 میلیون نفر را بکشد. ماهی‌ها در برابر این سم مقاوم‌تر هستند، ولی مقاومت پرنده‌ها کمتر است و تنها راه مقابله با تولید این سم اکسیژن‌دار کردن آب از طریق جریان داشتن رودخانه‌ها است. باید آب جاری به میانکاله ورود پیدا کند یا از دریا آب را پمپاژ کنیم و از طریق رودخانه وارد میانکاله شود.

پس شما معتقدید که جنایتی در میانکاله رخ نداده است؟!

سم ریختن در داخل آب دریاچه‌ها جنایت است، اما تولید سم بوتولیسم طبیعی است. شما جرم را از طبیعت جدا کنید، لطفا!. اگر کسی برای ماهیگیری در آب سم بریزد، مجرم و جانی است و باید با او برخورد قانونی صورت بگیرد. ولی در شرایط دیگر، طبیعت سم تولید می‌کند در این وضعیت جرمی اتفاق نیفتاده، اما مجرم اصلی در این موضوع افرادی هستند که آب را به‌روی میانکاله بسته‌اند، سد‌ها را ساخته‌اند و اجازه نداده‌اند آبی وارد میانکاله بشود. من در سال 1365 مدیر کشت و صنعت مغان بودم. یک شب خوابیده بودم که مدیر آمد و گریه می‌کرد. ما چهار هزار نفر شتر از شرق آورده بودیم، اما زمانی‌که ماهیگیرها و قاچاقچی‌ها در کانال آب سم ریختند تا ماهی‌ها را بکشند و صید کنند، این آب‌ها وارد کانال‌ آب شترها شده بود و 170 نفر شتر درجا تلف شدند. این جنایت است، ولی در بحث مرگ پرندگان میانکاله، کار طبیعت بود. البته پرندگان میانکاله را کسانی کشتند که حق آبه خود را در بالا دست برداشته‌اند و اجازه نمی‌دهند رودخانه وارد دریاچه شود.

پروژه انتقال آب به فلات مرکزی ایران به کجا رسید؟

پروژه متوقف است و ما فقط با انتقال آب از دریای عمان موافق هستیم و مجوز صادر می‌کنیم، اما هیچ مجوزی برای انتقال آب دریای خزر نمی‌دهیم.

سـرانجام انتــقــال آب بــه بهشت آباد چه شد؟‌

هنوز مجوز زیست محیطی بهشت آباد را صادر نکرده‌ایم. وزارت نیرو پروژه را متوقف کرده است و تا مجوز زیست محیطی نگیرند کاری انجام نمی‌شود.

بـرخــی معتقدند آقای عیسی کلانتری برای منافع شخصی از محصولات تراریخته حمایت و دفاع می‌کند.

بله، من از تراریخته دفاع می‌کنم. شما نمی‌توانید منکر علم باشید، در سال حدود شش میلیارد دلار محصولات تراریخته وارد کشور می‌شود و به خورد ملت می‌رود، شما این حجم از محصولات تراریخته را می‌خورید، اما با تولید داخل آن مخالف هستید. در حقیقت دلال‌ها اجازه نمی‌دهند تراریخته در داخل تولید شود، چون بحث واردات میلیاردها دلار پول است، اما اینکه منافع من کجای این موضوع است، خودم هم نمی دانم.

سوال پایانی، در رابطه با موضوع آلودگی هوای کلانشهرها در آستانه ورود به فصل سرد است. حدود دو ماه دیگر هوا سردتر می‌شود و هوا وارد فــاز وارونگی خواهد شد و دوباره نفس مــردم می‌گیرد. چه تمهیداتی امسال برای کاهش آلایندگی هوای کلانشهرها در نظر گرفته‌اید؟‌

آلاینده‌های زمستانی با آلاینده‌های تابستانی متفاوت است. آلاینده‌های زمستان بیشتر موارد گازوئیل سوز‌ هستند، مانند کامیون‌ها، اتوبوس‌ها و به‌علاوه صنایعی که مازوت مصرف می‌کنند. اما در تابستان خودرو و موتورسیکلت‌ها باعث آلودگی هوا می‌شوند است، که در زمستان برخلاف تابستان سهم آنها کمتر از ده درصد است و نزدیک به 70 درصد سهم آلودگی هوا مربوط به گازوئیل‌سوزها است که ما باید آنها را مهار کنیم. البته کیفیت گازوئیل کمی بهتر شده و در مورد بنزین نیز باید بگویم که کیفیت آن افزایش چشمگیری پیدا کرده است. امروز آلودگی گازوئیلی به حدود 100 پی پی ام رسیده است که قبلا تا 500 پی پی ام نیز بود، ولی هنوز با استانداردهای هوای پاک فاصله بسیاری داریم. ما با موارد و صنایعی که باعث آلودگی هوا شده‌اند، مقابله کرده‌ایم، مثلا نیروگاه شهید رجایی و اطراف تهران دیگر در زمستان مازوت نمی‌سوزاند. از طرفی محدودیت‌های لازم برای خودروهای گازوئیل سوز ایجاد شده تا از آلودگی هوای شهرها جلوگیری شود. اگر بتوانیم گازوئیل سوز‌ها را مهار کنیم، هوا نسبتا خوب می‌شود، ولی اگر زورمان به آنها نرسد و کامیون ها شب‌ها و اتوبوس‌های شرکت واحد و مینی‌بوس‌های مسافرکش روزها وارد تهران شوند، احتمال آلودگی بالاتر خواهد رفت. لذا همکاری پلیس، شهرداری، وزارت نفت و راهداری با سازمان حفاظت از محیط زیست ضروری است. اگر حکومت و مردم محیط زیست مناسب می‌خواهند باید صنایع آلاینده و ورشکسته را متوقف کنیم، ولی نمی‌شود هم بخواهیم محیط زیست خوبی داشته باشیم و هم بگوییم با خودرو و موتور‌سیکلت‌ها با آلایندگی بالا تولید کنیم. از نظر من اگر هوای سالم می‌خواهیم خودروساز‌ها باید تعطیل شوند، ولی کسی جرات تعطیل کردن آنها را ندارد. از نظر ما اگر بخواهیم هوا سالم باشیم، نباید در نیروگاه‌هایمان و کارخانه‌های سیمان‌مان مازوت بسوزانیم، اینها آلاینده هستند. ما می‌خواهیم برق تولید کنیم و سیمان داشته باشیم و مازوت بسوزانیم، ولی در کنار آن هوای پاک نیز می‌خواهیم، که در این صورت محقق نمی‌شود.

 

###




نظرات کاربران

آخرین اخبار
از پرسش به شما 1
از پرسش به شما 2
یادداشت و نظر
از پرسش به شما
تماشا و نشست
© تمامی حقوق برای شرکت ایده بکر مبین محفوظ است.