ترکش های مخالفت مدیرمسئول سابق کیهان با حجاب اجباری؛
اصولگرایان علیه مهدی نصیری
سردبیر سابق کیهان مدتی است که به گفته خودش به این نتیجه رسیده که «وظیفه جمهوری اسلامی این نیست که به هر شکلی شده باید احکام دینی را اجرا کند» و «ما با یک معدلگیری بیش از مثلا ۳۰ درصد نمیتوانیم دین را محقق کنیم و بیش از این مقدار نباید به نظام و مردم فشار بیاوریم». او همین نظریهاش را در مناظره جنجالی اخیرش درباره حجاب پی گرفته و در واکنش به یک روحانی به نام مهدویزادگان که در توییتر او را متهم به بدعتگذاری، عرفیگری، دستشستن از باور دینی، افراط و تندروی کرده بود، نوشت: «اصرار برخی به حجاب الزامی در جمهوری اسلامی برای پوشاندن ضعف عمل به اسلام در بسیاری از حوزههای حکمرانی است».
پرسش: واکنشها به مناظره مهدی نصیری با فردی به نام سوزنچی در صداوسیما درباره حجاب واکنشهای زیادی را برانگیخته است بهویژه در میان اصولگرایان که تاب تحمل شنیدن نظرات مدیرمسئول سابق کیهان را که این روزها کمی متفاوت از آنها در برخی حوزهها میاندیشد، ندارند. او در این مناظره با اجباریبودن حجاب در جامعه مخالفت کرده است. مهدی نصیری که برخی او را سلف حسین شریعتمداری کیهان میدانند و معتقدند سنگبنای کیهان امروزی از زمان نصیری در این روزنامه نهاده شد، این سالها مواضعی اتخاذ کرده که به مذاق همجناحیهایش ناخوش میآید. نقطهنظراتش درباره مهندس بازرگان بهویژه از جمله مواردی است که همسلکانش را آشفته کرده است. نصیری ۳۰ دیماه ۱۳۹۸ در بیستوپنجمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان در توییتی نوشت: «اکنون که مهندس بازرگان را در بافت و سیاق «عصر حیرت» بازخوانی و تحلیل میکنم، احساس میکنم در تمام این سالها در نقد نظری و معرفتی او جانب انصاف را رعایت نکردهایم/ غفرالله لنا و له» و در توییت دیگری یادآوری کرد: «آیتالله خامنهای (مدظله) از جمله کسانی بود که انصاف را در مورد بازرگان رعایت کرد و در پیام تسلیتش نوشت: بازرگان از جمله پیشروان ترویج و تبیین اندیشههای ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوه نوین بود و از این رهگذر بیشک دارای شأن و ارزش بهخصوص بود». تیر ۹۹ هم پیشنهاد داد: «بهعنوان کسی که به مرحوم مهندس مهدی بازرگان نقد فکری و سیاسی دارم، نامگذاری خیابانی را در تهران به نام این چهره معاصر، اقدامی شجاعانه، سنجیده و خیرخواهانه در جهت تقویت دیانت مردم، تداوم جمهوری اسلامی و وحدت ملی میدانم». او سال گذشته نظر مشابهی را درباره مصدق مطرح کرده بود: «دولت دکتر مصدق نفت را ملی کرد و با کودتایی آمریکایی ساقط شد و ما بارها بهحق از این دخالت امپریالیستی علیه آمریکا استفاده کردیم. اگر مانند آیتالله کاشانی بزرگراه یا خیابانی را هم به نام مصدق میکردیم تضعیف انقلاب اسلامی بود یا تقویت آن؟». به باور نصیری «بدون شک بخش عظیمی از مردم ما بهویژه در میان جوانان و تحصیلکردگان به شخصیتهایی همچون مصدق، بازرگان، سحابی و پیروان اینان که در تاریخ معاصر نقشهای مهم و مثبتی در عرصه اندیشه، سیاست و فرهنگ ایفا کردهاند، علاقه و همسویی دارند و ما به حکم مردمسالاری و جمهوریت که یک رکن از دو رکن اساسی نظام است، نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم. این در حالی است که فرماندار دولت روحانی مدعی شده کسی بازرگان را نمیشناسد!».
سردبیر سابق کیهان مدتی است که به گفته خودش به این نتیجه رسیده که «وظیفه جمهوری اسلامی این نیست که به هر شکلی شده باید احکام دینی را اجرا کند» و «ما با یک معدلگیری بیش از مثلا ۳۰ درصد نمیتوانیم دین را محقق کنیم و بیش از این مقدار نباید به نظام و مردم فشار بیاوریم». او همین نظریهاش را در مناظره جنجالی اخیرش درباره حجاب پی گرفته و در واکنش به یک روحانی به نام مهدویزادگان که در توییتر او را متهم به بدعتگذاری، عرفیگری، دستشستن از باور دینی، افراط و تندروی کرده بود، نوشت: «اصرار برخی به حجاب الزامی در جمهوری اسلامی برای پوشاندن ضعف عمل به اسلام در بسیاری از حوزههای حکمرانی است».
خبرگزاری فارس در مطلبی به قلم محسن مهدیان به نقد گفتههای نصیری پرداخته و نوشته که کل استدلال آقای نصیری دو جمله است؛ اول اینکه با زور نمیشود جامعه را باحجاب کرد؛ چه آنکه تجربه رضاخان نیز همین را نشان داده است. دوم اینکه مردم مخالفاند. فارس مدعی شده «ما حجاب اجباری نداریم. الزام قانونی داریم! الزام قانون در جمهوریت پشتوانه رأی مردمی دارد نه قلدری یک دیکتاتور. آقای نصیری معقدند مردم بدحجاب شدهاند. این حرف نیز غلط است. گفتند قانون حجاب نتوانسته مردم را باحجاب کند. الزام حجاب برای صیانت از یک جامعه دینی است. بعد هم نوشته مردم در انتخاب دین آزادند نه انتخاب اجزای دین. حجاب امری اجتماعی است نه فردی».
او در آن مناظره گفته بود: «آیا از منظر شریعت و فقه میتوانیم حجاب را الزام کنیم و قانون رعایت حجاب وضع کنیم؟ دراینباره دو دیدگاه وجود دارد، هر دو دیدگاه هم ادلههایی برای خود دارند و هر دو نیز قابل اعتنا است؛ یعنی اینطور نیست که بگوییم دیدگاه یک سو ادله خیلی قوی دارد و طرف دیگر استدلال ضعیفی دارد. یک دیدگاه میگوید بله! حکومت دینی میتواند حجاب را الزام کند و دیدگاه دیگر نیز میگوید که ما در شریعت و فقه دلیلی برای الزام حجاب نداریم. من الان فرض میگیرم که دیدگاه امکان الزام حجاب صحیح باشد، اما اگر تجربه 40ساله ما نشان داده باشد که این قانون الزام موفق نبوده است و به حفظ و تثبیت حجاب نینجامیده و خودش هم از عوامل تضعیف حجاب بوده، آیا ما شرعا و عقلا میتوانیم این روند را ادامه دهیم؟! به نظر بنده نه! از منظر منطق عقلی و شرعی نمیشود ادامه داد. جدای از این مسئله یکسری نکات دیگر نیز در زمینه دفاع از عدم الزام حجاب وجود دارد. دین یک منظومه است و باید در عرصه فردی و اجتماعی منظومهای به آن نگاه کنیم. اگر اجزایی از دین برجسته شود و اجزایی از آن مغفول بماند، چه در حیطه دینداری فردی و چه در حیطه دینداری اجتماعی، امر درستی نیست و میتواند تصویر ناقصالخلقهای از دین ارائه دهد، گاهی ممکن تصویر یک هیولا از دین ارائه بدهد. ما وقتی این همه تأکید روی حجاب داریم و از اجزای دیگر دین در مقام عمل غاقل بودیم یا موفق نبودیم، خروجی این مسئله در ذهن جامعه همان دین ناقصالخلقه است. پس از این منظر نباید شما روی این موضوع اینقدر اصرار کنید».
او که سال 65 در مقالهای نوشته بود: «امام بارها با بیانات مختلف این مطلب را یادآور گشتهاند که حفظ نظام جمهوری اسلامی از اوجب واجبات است، هیچ تکلیف واجبی صلاحیت مزاحمت با آن را ندارد، اگر بر دوراهی وجوب حفظ نظام و وجوب تکلیفی دیگر قرار گیریم، باید وجوب حفظ نظام را گرفته و واجب دیگر را رها نماییم. اگر احکامی اولیه در تزاحم با حفظ نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد و اجرای آنها موجب اختلال نظام شود، آن حکم موقتا تا رفع ضرورت تعطیل گشته و حکمی ثانوی بر جای آن اجرا میگردد. چنانچه صیانت نظام بسته به حکمی جدید باشد، این اختیار برای مقام ولایت فقیه موجود است که حکم مزبور را تا رفع ضرورت اعلام و اجرا نماید» 33 سال بعد به این نظر و نتیجه رسید که «وظیفه جمهوری اسلامی این نیست که به هر شکلی شده باید احکام دینی را اجرا کند؛ باید با ارزیابیهای دقیق و کارشناسی حرکت کرد و هرجا که مسئله روشن و حکم دین برقرار بود و با مانع جدی هم مواجه نشد و همراهی مردم با نظام بود، نظام آن حکم را اجرا میکند ولی هرجایی که نظام با موانع تمدنی یا مقاومتهای مردمی و فشارهای جهانی مواجه بود که چارهناپذیر است، تکلیفی به پیگیری و تحقق آن حکم ندارد و میتواند به روال عرفی عمل کند». او این نقطهنظراتش را در مجله عصر اندیشه اسفند 98 بیان کرده بود.
###