سعید معیدفر جامعه شناس:با یک جامعه مشارکت گریز مواجه شده‌ایم

امروز مردم جامعه متوجه بسیاری از بازی‌های قدرت و جریان‌های سیاسی شده‌اند و به همین دلیل به راحتی بازی نمی‌خورند. در این بین البته کسانی هستند که به صورت سیستماتیک همواره در قدرت حضور دارند و ممکن است در آینده نیز صحنه انتخابات را ترک نکنند. ممکن است فردی مانند آقای قالیباف هم در انتخابات حضور پیدا کند اما دیگر نمی‌تواند روی پوپولیسم حساب کند.

پرسش: برخلاف انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته که از ماه‌ها قبل جریان‌های سیاسی جلسات و میتینگ‌های خود را برگزار می‌کردند خبری از فعالیت موثر جریان‌های سیاسی نیست. اگرچه اصولگرایان به دلیل اطمینان از عبور از نهاد‌های نظارتی گزینه‌های خود را در معرض سنجش افکار عمومی جامعه قرار می‌دهند اما جریان اصلاحات در وضعیت سکوت سیاسی قرار گرفته و هیچ تلاش آشکاری برای تأثیرگذاری در انتخابات از خود نشان نمی‌دهد.

این دلسردی در بین دو جریان سیاسی در مرحله نخست نشأت گرفته از ناتوانی در بازسازی گفتمانی خود است و از سوی دیگر بالا رفتن آگاهی مردم و از دست دادن قدرت اقناع افکار عمومی. به همین دلیل نیز جریان‌های سیاسی ترجیح می‌دهند در بازی وارد نشوند که در نهایت بازنده خواهند بود. با این وجود فضای سیاسی ایران مانند همیشه آبستن اتفاقات ریز و درشتی است و چه‌بسا در ماه‌های منتهی به انتخابات به یک‌باره وضعیت تغییر کند و کسانی وارد کارزار انتخابات ریاست‌جمهوری شوند که بسیاری از معادلات سیاسی را به هم بزنند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان ملی» با دکترسعید معیدفر جامعه‌شناس برجسته کشور گفت‌وگو کرده که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

جریان‌های سیاسی در گذشته در ماه‌های منتهی به انتخابات ریاست‌جمهوری از شور و شوق انتخاباتی زیادی برخوردار بوده‌اند. با این وجود در شرایط کنونی این شور و شوق انتخاباتی وجود ندارد. آیا دلیل دلسردی جریان‌های سیاسی ناتوانی از بازسازی گفتمانی است یا از دست دادن پایگاه اجتماعی خود در بین مردم؟

به نظر می‌رسد جریان‌های سیاسی و به‌خصوص جریان اصلاحات هنوز برای نحوه ورود به انتخابات ریاست‌جمهوری با تردیدهای جدی مواجه هستند. به همین دلیل نیز هنوز فعالیت‌های انتخاباتی خود را به صورت جدی آغاز نکرده‌اند. در ‌گذشته جریان‌های سیاسی برای انتخابات فعالیت می‌کردند و وعده‌های زیادی به مردم می‌دانند. با این وجود پس از پیروزی در انتخابات به وعده‌های خود عمل نمی‌کردند یا توانایی انجام وعده‌های خود را نداشتند. به همین دلیل نیز در شرایط کنونی مردم اعتماد خود را نسبت به جریان‌های سیاسی از دست داده‌اند. به نظر می‌رسد جریان‌های سیاسی نیز متوجه این قضیه شده‌اند و دیگر تمایل چندانی برای حضور در عرصه انتخابات مثل گذشته از خود نشان نمی‌دهند. شرایط جامعه ایران به سمتی حرکت کرده که ظاهرا به یک جامعه مشارکت‌گریز تبدیل شده است. دلیل اصلی آن نیز فقدان احزاب قوی و گفتمان‌های سیاسی است. در گذشته مردم احساس می‌کردند با حضور در انتخابات می‌توانند کسانی را به عنوان نماینده یا رئیس‌جمهور انتخاب کنند که بتوانند مطالبات آنها را دقیق نمایندگی کنند و مشکلات آنها را حل کنند. این در حالی است که تجریه نشان داده در عمل چنین اتفاقی‌ در حد مطلوب رخ نمی‌دهد و کسانی که با حمایت مردم در انتخابات به پیروزی می‌رسند از تحقق مطالبات مردم ناتوان هستند. در شرایط کنونی مردم به این نتیجه رسیده‌اند که هر جریانی که دوباره روی کار بیاید «در دوباره روی همان پاشنه خواهد چرخید». به همین دلیل مشارکت‌گریز شده‌اند و تمایلی به مشارکت فعال در انتخابات ندارند.

این مشارکت‌گریزی چه ویژگی‌هایی دارد؟ چگونه می‌توان این مشارکت‌گریزی را به وضعیت تمایل به مشارکت تغییر داد؟

مردم متوجه شده‌اند که جریان‌های سیاسی برای تثبیت موقعیت خود دست به بازی انتخاباتی می‌زنند. وضعیت به شکلی شده است که جریان‌های سیاسی چند روز در کشور فضای انتخاباتی ایجاد می‌کنند و انتخابات با وعده‌های زیاد برگزار می‌شود. با این وجود پس از انتخابات نه‌تنها تغییری در زندگی مردم ایجاد نمی‌شود؛ بلکه وضعیت زندگی آنها بدتر نیز می‌شود. مردم ایران مدت‌هاست با مشکلات معیشتی و اقتصادی مواجه هستند. این در حالی است که همه روسای‌جمهور و نمایندگان مجلس نیز در دوران انتخابات از شعارهای اقتصادی برای جلب حمایت مردم استفاده کردند. با این وجود وضعیت اقتصادی مردم روز به روز بدتر شده و امروز با چالش‌های بسیار جدی مواجه شده است. به نظر می‌رسد مردم این مساله را درک کرده و متوجه شده‌اند که با حضور در انتخابات مشکلات آنها حل نمی‌شود. مردم به دنبال حل شدن مشکلات خود هستند و به دنبال کسانی هستند که به جای حرف زدن عمل کنند. از سوی دیگر تصمیماتی که در کشور گرفته می‌شود بیش از آنکه متکی به خرد‌جمعی و کار‌ گروهی باشد؛ متکی به فرد و افراد است. به همین دلیل نیز رفت‌و‌آمد جریان‌های سیاسی نقشی در تغییر سیاست‌های کلی ندارد. از بین دو جریان سیاسی کشور جریان اصلاحات مدعی جامعه‌محوری و نمایندگی مطالبات مردم است. توصیه بنده به این جریان این است که اگر قرار نیست تغییری جدی در رویکرد تصمیم گیری در کشور رخ بدهد به مردم وعده واهی و انتخاباتی ندهند و با مردم صادق باشند. امروز اندیشمندان و جریانات فکری کشور نیز به این نتیجه رسیده که باید در رویکرد‌های انتخاباتی جریان‌های سیاسی یک تجدید‌نظر جدی صورت بگیرد تا انتخابات از وضعیت میتینگ‌هایی برای وعده و شعار دادن خارج شود و شک عملیاتی و اجرایی به خود بگیرد. ما نباید ادای دموکراسی را در‌بیاوریم. اگر قرار است به معنای واقعی کلمه دموکراتیک باشیم باید مجلسی تشکیل بدهیم که نماینده مطالبات مردم باشد. از سوی دیگر در دموکراسی تفکیک قوا وجود دارد. این در حالی است که وضعیت تفکیک قوا در ایران مبهم است و وظایف قوا به صورت شفاف تعریف نشده است.

برای تغییر وضعیت جریان‌های سیاسی از وعده به عمل چه باید کرد؟

مردم به این نتیجه رسیده‌اند که با رفت‌و‌آمد جریان‌های سیاسی اتفاق خاصی قرار نیست رخ بدهد و مشکلات زندگی آنها همچنان پابرجا باقی خواهد ماند. در این زمینه انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 یک نقطه عطف به شمار می‌رود. این انتخابات آخرین امیدی بود که مردم به جریان‌های سیاسی داشتند و گمان می‌کردند با حضور پرشور در این انتخابات می‌توانند تحولات مهمی را در کشور رقم بزنند. با این وجود نه‌تنها این انتخابات امیدهای مردم را بارور نکرد و مطالبات آنها را کامل محقق نکرد؛ بلکه باعث ناامیدی و یأس در بین مردم نیز شد. این یأس در همه زمینه‌ها اعم از بین‌المللی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وجود داشته است. امروز اگر به دادگاه‌ها و محاکم قضائی مراجعه کنیم متوجه می‌شویم که مردم دچار چه مصیبت‌های هستند و با چه چالش‌هایی زندگی خود را می‌گذرانند.

جدی نگرفتن رقابت‌های انتخابات توسط اصلاح‌طلبان باعث به دست گرفتن قوای سه گانه توسط یک جریان نمی‌شود؟ آیا در چنین شرایطی دوز رادیکالیسم در فضای سیاسی ایران افزایش پیدا نمی‌کند؟

بنده به شکل دیگری به این موضوع نگاه می‌کنم. شاید در کشورهای دموکراتیک قرارگرفتن قوای سه‌گانه در اختیار یک جریان سیاسی مذموم و ناپسند باشد؛ اما در ایران چنین نیست. به نظر من در شرایط کنونی بهتر است این اتفاق رخ بدهد. اگر این اتفاق رخ بدهد کسانی که تصمیم‌گیران کشور هستند و شرایط کنونی جامعه به دلیل این تصمیمات آنها به وجود آمده نمی‌توانند جریان اصلاحات‌ و دولت برآمده از آن یعنی دولت حسن روحانی را مقصر وضعیت کنونی جامعه معرفی کنند. این یک دستاورد مثبت خواهد بود. در چنین شرایطی قدرت چانه‌زنی مردم بیشتر خواهد شد. به همین دلیل نیز جریان‌های سیاسی مجبور خواهند شد مواضع خود را با مواضع مردم یکی کرده و با مردم همراهی کنند. در این وضعیت تصمیم‌گیران جامعه به این نتیجه می‌رسند که باید نسبت به تصمیماتی که می‌گیرند به مردم پاسخگو باشند و نمی‌توانند از پاسخگویی به مردم طفره بروند. در چنین شرایطی این احتمال وجود‌ دارد که چانه‌زنی‌های مدنی مردم سبب تغییر دیدگاه‌ها نسبت به اداره کشور شود و تغییراتی صورت بگیرد که به سود مردم باشد. در نتیجه اگر قوای سه‌گانه در اختیار یک جریان سیاسی قرار بگیرد یک فراز بسیار مهم در کشور اتفاق می‌افتد. در چنین شرایطی مردم تکلیف خود را بهتر می‌دانند که طرف حساب آنها چه فرد یا افرادی هستند. این وضعیت باعث می‌شود جریان‌های سیاسی دیگر تنها به فکر بقا در قدرت نباشند و به نقطه‌ای برسند که خود را مقابل مردم پاسخگو ببینند. توصیه بنده به جریان اصلاحات این است که دیر یا زود باید بازی قدرت را کنار بگذارند. اگر اصلاح‌طلبان خود را حامی مردم می‌دانند باید بازی قدرت را کنار بگذارند و به معنای واقعی کلمه با مردم همراه کنند.

اصلاح‌طلبان چگونه می‌توانند پایگاه اجتماعی خود را برای عبور از قدرت اقناع کنند؟

اصلاح‌طلبان باید از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مطالبات واقعی مردم را در مقابل افراد و گروه‌هایی قرار بدهند که قوای سه‌گانه را در اختیار دارند و از سوی دیگر نسبت به عملکرد خود پاسخگو نیستند. امروز زمان پنهان شدن پشت یک فرد ضعیف که در راستای اهداف قدرت عمل می‌کند اما شکل اصلاح‌طلبانه به خود گرفته، نیست و مردم نسبت به این مسأله آگاهی پیدا کرده‌اند.اگر به انتخابات مجلس دهم نگاه کنیم متوجه می‌شویم که اصلاح‌طلبان به دلیل ردصلاحیت گزینه‌های اصلی خود مجبور شده‌اند از کسانی حمایت کنند که یا اصلاح‌طلب نبوده‌اند یا اینکه اولویت‌های چهارم و پنجم جریان اصلاحات به شمار می‌رفته‌اند. نتیجه چنین مجلسی یک مجلس ضعیف و بی‌برنامه بوده است. این وضعیت درباره شورای شهر و دولت نیز وجود داشته است. به همین دلیل نیز بوده که مردم از جریان‌های سیاسی سرخورده شده‌اند. مردم گمان می‌کنند جریان‌های سیاسی بیش از اینکه به فکر حل مشکلات آنها باشند، طالب قدرت هستند. اگر جریان‌های سیاسی به دنبال حقیقت هستند و می‌خواهند با مردم صادق باشند برای یک‌بار هم که شده از قدرت کناره‌گیری کنند تا مردم متوجه شوند این جریان‌ها به دنبال کسب قدرت نیستند. جریان اصلاحات در انتخابات مجلس در شرایطی قرار گرفته که هیچ نیروی اصلی خود را نمی‌توانسته است وارد رقابت‌های انتخاباتی کند. در چنین شرایطی جریان اصلاحات به جای اینکه واقعیت‌ها را به مردم بگوید پشت سر عده‌ای فرصت‌طلب پنهان شده و نتیجه آن شده است که نباید می‌شد.آیا معنای واقعی فعالیت سیاسی همین است؟ این رویکرد بیشتر سبب بی‌اعتبار شدن این جریان خواهد شد تا اینکه پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان را بین مردم تقویت کند.

امروز شایعاتی مبنی‌بر حضور پوپولیست‌ها و رادیکال‌ها در قدرت مطرح است و این احتمال وجود دارد که در چنین فضایی که جریان اصلاحات صحنه را خالی کند، دوباره فردی مانند احمدی‌نژاد قدرت را در اختیار بگیرد. آیا خطر ظهور چنین رئیس‌جمهوری از بی‌تفاوتی سیاسی بیشتر نیست؟

واقعیت این است که جامعه ایران از مرحله پوپولیسم گذشته و تاوان سختی نیز پرداخت کرده است. در شرایط کنونی دست بسیاری از افراد برای طبقه متوسط رو شده است. این وضعیت تا حدود زیادی در بین اقشار آسیب‌پذیر جامعه نیز وجود دارد و طبقه پایین جامعه دیگر مانند گذشته نیست که از فردی مانند احمدی‌نژاد حمایت کند. ما از دوران پوپولیسم عبور کرده‌ایم. ظهور احمدی‌نژاد نیز بیش از اینکه به دلیل توانایی‌های وی و حامیانش باشد به دلیل عملکرد ضعیف اصلاح‌طلبان در انتخابات بوده است. پوپولیسم احمدی‌نژاد ناشی از ناشی‌گری‌های غلط اصلاح‌طلبان بوده است. اگر اصلاح‌طلبان وارد چنین بازی نمی‌شدند پوپولیسم احمدی‌نژاد در ایران شکل نمی‌گرفت. امروز مردم جامعه متوجه بسیاری از بازی‌های قدرت و جریان‌های سیاسی شده‌اند و به همین دلیل به راحتی بازی نمی‌خورند. در این بین البته کسانی هستند که به صورت سیستماتیک همواره در قدرت حضور دارند و ممکن است در آینده نیز صحنه انتخابات را ترک نکنند. ممکن است فردی مانند آقای قالیباف هم در انتخابات حضور پیدا کند اما دیگر نمی‌تواند روی پوپولیسم حساب کند. جامعه امروز با جامعه دوران اصلاحات متفاوت است. امروز نه وضعیت اقتصادی کشور مانند زمان اصلاحات است و نه وضعیت سیاسی. در دولت اصلاحات منابع اقتصادی زیادی در کشور شکل گرفت که بعدا پوپولیست‌ها از آن استفاده کردند. این در حالی است که در شرایط کنونی این منابع اقتصادی وجود ندارد. به همین دلیل نیز توصیه بنده این است که اصلاح‌طلبان تتمه اعتبار خود را به راحتی به بازی انتخاباتی نگیرند تا همین اندک اعتباری نیز که برای آنها باقی مانده است از بین برود.

 

###




نظرات کاربران

آخرین اخبار
از پرسش به شما 1
از پرسش به شما 2
یادداشت و نظر
از پرسش به شما
تماشا و نشست
© تمامی حقوق برای شرکت ایده بکر مبین محفوظ است.