واکنش یونس تراکمه به وضعیت ادبیات معاصر:

حاصل ممیزی، همین ادبیات متوسط است

پرسش:یونس تراکمه در گفت‌وگوی مفصل به وضعیت ادبیات معاصر و واکنش به سخنان محمدرضا سرشار، رئیس انجمن قلم، پرداخته است. گفت‌وگوی اخیر ایلنا با محمدرضا سرشار واکنش‌های زیادی را در جامعه ادبی داخل و خارج از کشور به دنبال داشت و به‌همین‌دلیل ایلنا این گفت‌وگو را با یونس تراکمه انجام داده است. 

پرسش:یونس تراکمه در گفت‌وگوی مفصل به وضعیت ادبیات معاصر و واکنش به سخنان محمدرضا سرشار، رئیس انجمن قلم، پرداخته است. گفت‌وگوی اخیر ایلنا با محمدرضا سرشار واکنش‌های زیادی را در جامعه ادبی داخل و خارج از کشور به دنبال داشت و به‌همین‌دلیل ایلنا این گفت‌وگو را با یونس تراکمه انجام داده است. 
تراکمه درباره دسته‌بندی‌های روشنفکران و نویسندگان معتقد است: اصلا متوجه نمی‌شوم این‌طرفی و آن‌طرفی یعنی چه. اگر ما نویسندگی و شاعری را کاری خلاقه بدانیم، دیگر این طرف و آن طرف چه معنایی دارد. آنچه در اساسنامه‏ «کانون» آمده و حرف اصلی کانون هم همین است، آزادی بی‌‏حدوحصر در خلاقیت است و این آزادی بی‌حد‌و‌حصر موضوعی نیست که بتوان بر سر آن معامله کرد. حاصل پذیرش سانسور و محدودیت، به‏ هر میزان و مقداری، چه به وسیله این‌طرفی‏‌ها و چه به وسیله آن‌طرفی‏‌ها، شده همین ادبیات متوسطی که ما درحال‌حاضر با آن روبه‌رو هستیم. 
او بر این اعتقاد است که اصولا سانسور در جامعه‏ ادبی ما درونی شده و آن‌طرفی‌ها خودشان حدی از سانسور را پذیرفته‌اند و منش‌شان است که اصلا وارد برخی عرصه‌ها نشوند و دوستان دیگر هم ظاهرا این مرز را- حالا کمی بالا‌تر یا کمی پایین‏‌تر- پذیرفته‌اند و موضوع برای‌شان درونی شده است. نتیجه این شده که جوانی که امروز داستان‌نویسی را آغاز می‌کند، خیلی راحت خط‌‌قرمز‌ها را می‌داند؛ اما فاجعه آنجاست که نویسنده‌ای که برای خودش خط‌قرمز قائل باشد، از یک سطحی بالا‌تر نمی‌تواند پرواز کند. این‌‌ همان اتفاقی‌ است که در این ۴۰‌ساله افتاده. 
تراکمه با اشاره به اینکه موضوع دیگر تشکل‌های صنفی است، گفت: «کانون نویسندگان ایران» تنها نهاد قدیمی و موجهی‌ است که باید پذیرفته شود تا از نویسندگان حمایت کند. اینجا با حرفه بقالی یا کفاشی روبه‌رو نیستیم که تنها موضوعات صنفی را دنبال کنیم. صحبت از خلاقیت و کار خلاقه است و اینکه اگر و مگر در کار خلاقه یعنی فاتحه‏ ادبیات خوانده شده و پرِ پرواز خالق آثار را چیده‌ایم. 
این نویسنده با تأکید بر اینکه واقعیت این است که داستان‌نویسی ما میراث تاریخی طولانی ندارد و فقط نزدیک به صد سال سابقه دارد، افزود: در این صد سال هم تا دهه ۶۰ داستان‌‏نویسان بزرگی داشتیم که بعضی از داستان‏‌های هر‌کدام‏شان میراث ادبیات داستانی ما هستند. در این مدت هیچ دهه‌ای را سراغ نداریم که در آن چند داستان به‌عنوان اثر ماندگار و پشتوانه ادبیات داستانی ایران نوشته نشده باشد؛ ولی از دهه‏ ۶۰ به این طرف چه داریم؟ به‌ عبارت دیگر در کشور ما یک جریان ادبی وجود داشت که سال‌ها بعد همان‌طور که انتظارش می‌رفت، قطع شد تا جریان جدیدی از غیرمستقل‌ها جایگزین آن شود. این جریانِ جایگزین به‌تدریج به یک دکان تبدیل شد و آن جریان اصیل از بین رفت. دو طرف گویی به یک سازش رسیدند و یک حد متوسط را پذیرفتند که همه هم خوششان می‌آید و همدیگر را تحمل می‌کنند. 
او معتقد است: کاری که سانسور با داستان‌نویسی می‌کند، این است که بخش خلاقه ادبیات و جریانی را که از جمال‌زاده و هدایت شروع شد، حذف می‌کند و داستان‌نویسی را به یک تخصص تبدیل می‌کند. 
تراکمه بر این باور است که آزادی بی‌قید‌و‌شرط جزء ابزار خلاقیت است و نباید برداشت لاقیدی و... از آن داشته باشیم. نویسندگی کاری خلاقه است، نه یک حرفه. وقتی سانسور را اعمال می‌کنیم، نویسندگی دیگر کار خلاقه نیست و تنها یک تخصص است؛ اتفاقی که امروز شاهدش هستیم. 
او در تمایز تخصص و تعهد در هنر و ادبیات گفت: تخصص ابزار دست نویسنده است تا بتواند آن بی‌شکلی را شکل بدهد که به خلاقیت هنرمند نیاز دارد؛ یعنی وقتی صِرف تخصص‌داشتن مطرح باشد، دیگر قرار نیست یک بی‌شکلی شکل‌ بگیرد و تو می‌خواهی یک ساختمان با نقشه قبلی بسازی؛ اما بلایی که این نگاه بر داستان و ادبیات نازل کرده، حذف بخش خلاقه در ادبیات و در عوض رشد بخش تخصصی آن است. بخش تخصصی می‌تواند هم داستان مذهبی بنویسد و هم داستان لاییک. 
این نویسنده درباره اهمیت جوایز ادبی یادآور شد: بار‌ها گفته‌ام که دیگر کسی به خاطر ندارد در اولین دوره جایزه گلشیری یا جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات چه اثری برگزیده شد؛ یعنی حتی این داستان‌ها و رمان‌های برگزیده هم نتوانستند خودشان را ٢٠ سال به حوزه ادبیات تحمیل کنند و در یاد‌ها بمانند؛ ولی این مسئله را در داستان‌نویسی ۶۰‌ساله پیش نمی‌بینم. آنجا ما پشت‌مان به میراث‌مان گرم است و ما هنوز بعد از صد سال پای‌مان روی‌‌ همان بلندی‏‌ها و قله‌هایی است که از ابتدای شکل‌گیری داستان‌نویسی ایران ایجاد شده است. وقتی می‌‏گوییم در آن ۶۰‌ساله ما با جریان داستان‏‌نویسی مواجه بودیم، به این معناست که هر نویسنده بزرگی، نویسنده بزرگ نسل بعد خودش را نشان می‌داد. هدایت هنوز زنده است که چوبک مطرح می‌شود، چوبک زنده است که گلستان مطرح می‌شود، گلستان زنده است که ساعدی مطرح می‌شود، بهرام‌ صادقی زنده است که گلشیری شناخته می‌شود؛ یعنی چوبِ دو‌ِ امدادی زمین نمی‌افتد. 
تراکمه بر این باور است که شادروان کورش اسدی و آدم‌هایی مثل او نشانه‌هایی هستند که می‌گویند می‌توان ابتذال را نپذیرفت. نبودن امثال کورش ۵۰‌ساله در میان این نویسنده‌های ٢٠، ٣٠ سال اخیر باعث تأسف است. کورش یک معیار بود، در‌این‌باره که آیا باید حرف‌های عوامل سانسور را بپذیرم و با بکن و نکن‌ها کنار بیایم یا نه؟ البته این حرف بی‏‌معنایی است که بگوییم داستان‏‌نویسی ما مرده است، همان‌طور که در این ٤٠ سال انتظار می‏‌رفت همچنان باید منتظر ماند و شاهد داستان و داستان‏‌های ماندگاری بود، داستان‏‌هایی که در کنار و هم‌ردیف قله‌های داستان‏‌نویسی ایران قرار گیرد؛ یعنی می‌توان امید داشت که داستان خلاق هنوز زنده است و کورش اسدی یک مثال و نمونه است. 
او در پایان خاطرنشان کرد: در دوره بعد از انقلاب یکی از پرسانسورترین دوره‌ها برای فرهنگ، زمان وزارت آقای میرسلیم بود. همان موقع تصور می‌شد که اگر درهای بسته سانسور ارشاد باز شود، چه شاهکارهایی که در کشوی میز دوستان وجود دارد و مجال بیرون‌آمدن پیدا می‌کنند! آن دوره گذشت و به دولت اصلاحات رسیدیم و باز هیچ اثر ماندگاری بیرون نیامد. 
ما به زمان نیاز داریم تا این راه جدید هم به نویسنده انگیزه بدهد و هم مخاطب خودش را پیدا کند. وقتی در کشورهای فارسی‌زبان همسایه امکان چاپ کتاب وجود دارد، این یعنی یک فرصت برای انتشار داستان خلاقه است. هنوز ادبیات ما نمرده و فکر می‌کنم نویسنده ایرانی یک جایی مشغول خلق یک شاهکار است که از یکی از همین راه‌های جدید به دست من و شما می‌رسد.

 

###




نظرات کاربران

آخرین اخبار
از پرسش به شما 1
از پرسش به شما 2
یادداشت و نظر
از پرسش به شما
تماشا و نشست
© تمامی حقوق برای شرکت ایده بکر مبین محفوظ است.