مهمترین اشتباه زندگی نجفی از نگاه حسین مرعشی
مرعشی: مهمترین اشتباه زندگی نجفی پذیرش مسئولیت شهرداری تهران بود، در شرایطی که ایشان از نهادهای امنیتی هشدارهای لازم را دریافت کرده بودند.»
پرسش: حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی می گوید «آقای نجفی با توجه به شرایطی که خودشان از آنها اطلاع داشتند، نباید پست شهرداری را میپذیرفتند. ما در آن زمان بنا نداشتیم در احوالات شخصی ایشان تفحص کنیم. به عقیده من مهمترین اشتباه زندگی ایشان، پذیرش مسئولیت شهرداری تهران بود، در شرایطی که ایشان از نهادهای امنیتی هشدارهای لازم را دریافت کرده بودند.»
حسین مرعشی در گفت و گو با روزنامه سازندگی گفت:
- قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم که آقای نجفی هرجا که بودند مؤثر و موفق بودند. ایشان موفقترین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب به شمار میروند. از نظر من ایشان موفقترین رئیس سازمان برنامه و بودجه بودند و در سالهایی که در شورا حضور داشتند بدون کمترین حاشیه کار مفید میکردند.
- لازم است بگویم واقعیت این است که انسانهای بزرگ، ممکن است اشتباههای بزرگی داشته باشند.
- ارزیابی من این است که آقای نجفی با توجه به شرایطی که خودشان از آنها اطلاع داشتند، نباید پست شهرداری را میپذیرفتند. ما در آن زمان بنا نداشتیم در احوالات شخصی ایشان تفحص کنیم. به عقیده من مهمترین اشتباه زندگی ایشان، پذیرش مسئولیت شهرداری تهران بود، در شرایطی که ایشان از نهادهای امنیتی هشدارهای لازم را دریافت کرده بودند.
- کسی از اعضای شورا از شرایطی که برای زندگی خصوصی دکتر نجفی بهوجود آمده بود، خبر نداشت. تنها خود ایشان و برخی از سازمانهای اطلاعاتی در جریان ماجرا قرار داشتند که به ایشان هم بارها و بارها تذکرهای تندی داده بودند.
- صحبتهایی از حضور زنی در زندگی ایشان بود. خبر اولیه توسط یکی از نهادهای امنیتی مطرح شده بود. ما جلسه تشکیل دادیم و از ایشان سوال کردیم و ایشان تکذیب کردند. ما هم تکذیبیه ایشان را مبنا قرار دادیم. ببینید! نه من، بلکه همه روی حضور ایشان در منصب قدرت اتفاق نظر داشتند. فقط آقای کرباسچی با شهردار شدن دکتر مخالف بودند. ایشان بهرغم اینکه عضو کارگزاران به شمار میرفتند، مورد احترام همه حزبهای دیگر اصلاحات بودند.
- خیلی زود مشخص شد که آقای نجفی در مخمصه بزرگی افتاده است. مخمصهای دونفره که یک سوی آن خانم میترا استاد بود و سوی دیگر آقای دکتر. ازدواجی که از ابتدا به صلاح هیچکدام نبود. هر دو متوجه اشتباهشان شده بودند اما من نمیدانم چرا آقای نجفی از هیچکس کمک نخواستند یا تلاش نکردند که مشکل را به شیوههای بهتری حل کنند. کاملاً مشخص بود که ایشان در یک فشار بزرگ روانی قرار دارند اما در تمام این یکسالی که ایشان درگیر این مشکلات بود، مطلقاً از کسی کمک نخواست. همه ما آمادگی کمککردن به ایشان را داشتیم.
- شاید آقای نجفی در آن زمان فکر میکرد که اگر شهردار تهران باشد، از این فشارها فاصله خواهد گرفت و در حاشیه امن احتمالی میتواند به خدمت کردن بپردازد.
- در زمان استعفا، مسائل پشت پرده برای همه روشن شده بود. اختلاف نظری بین شورا پیش آمده بود. ما معتقد بودیم باید تمرکز را بر بیماری آقای نجفی بگذاریم و این در حالی بود که برخی دیگر اصرار داشتند باید کمپین نه به استعفا راهاندازی شود و به ماندن ایشان اصرار ورزید.
- عزت نفس و شخصیت آقای نجفی میتواند یکی از دلایل انزوای ایشان باشد. به نظر من دلیل دیگر هم درگیری مسائل کاری ایشان با مسائل خصوصی و شخصیشان است. ایشان بر این باور بود که باید خودش بهتنهایی این مسئله را بهخوبی مدیریت کند و برای نیل به این هدف تا میتوانست تلاش کرد اما متأسفانه این تلاش به بار ننشست.
- من خودم شخصاً چند بار بعد از ماجرای خودکشی دکتر، تلاش کردم با ایشان ارتباط برقرار کنم. هم حضوری رفتم و هم بارها تماس تلفنی برقرار کردم اما خانم استاد صلاح نمیدانستند ایشان با دوستان خود ارتباط برقرار کنند. در نهایت و بعد از همه تلاشهای من، یک بار نوروز امسال توانستیم با هم صحبت کنیم و یک بار هم ۱۰ روز قبل از این حادثه، خود آقای نجفی با من تماس گرفتند و توضیح دادند که میخواهند برای همیشه کنار خانم استاد زندگی کنند.
- امکان برقرار کردن ارتباط با آقای نجفی تقریباً وجود نداشت. تمام ارتباطات دکتر توسط خانم استاد کنترل میشد. شخصیتی مثل آقای دکتر با آن همه روابط گسترده اجتماعی و سیاسی در محدودیت کامل قرار گرفته بود. نجفی ناگهان بهخود آمده و دیده بود که دوستانش، خانوادهاش، روابط و حضورش در سیاست را از دست داده است.
- من خودم هیچوقت نتوانستم بفهمم ایشان چرا از کارگزاران خارج شد. علت این خروج برای من هم هرگز روشن نشد. بهرغم احترام قاطع اعضای حزب، در ۱۰ سال گذشته ایشان ۳ بار استعفای خود را به آقای کرباسچی تقدیم کرده بودند. این اواخر هم گاهی اوقات در جلسات بهعنوان مشاور شرکت میکردند.
- به نظر میرسد فاصله گرفتن از احزاب بعد از روی کار آمدن، تبدیل به رسم و رسومی نانوشته بین سیاستمداران شده است؛ این هم سنت بدی است.
- ممکن است برخی از دوستان اصلاحطلب یا حتی اصولگرا انتقاداتی علیه ایشان مطرح کرده باشند اما من فکر میکنم رقبای سیاسی متینتر و شریفتر از آن هستند که از قربانی شدن یک زن و سقوط یک مرد بزرگ اظهار شادمانی کنند. در هر جبههای افراد تندرو وجود دارند اما در مجموع این طور نیست. جز رسانهای مانند صداوسیما که تا میتوانست در روزهای اول شیطنت کرد، من فکر میکنم هر کس متناسب با شخصیت و ظرفیت خود برخورد کرد و نسبت به این ماجرا واکنش نشان داد.
- بهرغم اینکه دوستان اصلاحطلب ما بر این باورند که یکی از دلایل اصلی زمین خوردن آقای نجفی، افشاگریهای ایشان است، من چندان این تئوری را قبول ندارم. مهمترین پرونده مفاسد در دوره شهرداری آقای قالیباف، پرونده قائممقام ایشان، آقای شریفی است که در این پرونده نه شورای شهر و نه خود دکتر و نه شهردارهای بعدی نقش تعیینکنندهای نداشتند و توسط خود نظام به آن پرداخته شده است.
- ماجرا این است که به ایشان گفته شد که شهرداری را نپذیرید اما پذیرفتند. همین تخطی برای پیگیری ضعفهای ایشان کفایت میکرد.
- ما باید در ابتدا متوجه باشیم که خانم استاد و خانوادهاش نخستین قربانی هستند. نباید نمک روی زخم این خانواده بپاشیم و تلاش کنیم دردهای آنها هم تسکین پیدا کند. حرمت نخستین قربانی را نگه داریم و با برداشتهای شخصی آنها را آزار ندهیم. از سوی دیگر همه میدانیم که بسیار حیف است شخصیتی مانند دکتر نجفی به اتهام قتل در انتظار اعدام باشد. در مرحله دوم باید از مقامات قضائی بخواهیم که با حوصله و دقت و وسواس بیشتری پرونده ایشان را بررسی کنند. به هر حال نباید حقی از هیچکدام از طرفین زایل شود. از سوی دیگر من خودم اینروزها در خلوت خود توسل میجویم و دعا میکنم که فرصت دوبارهای به آقای نجفی برای زندگی داده شود.
###