عادل فردوسیپور، مهران مدیری نیست و حذف خواهد شد
پرسش:«آدمهای صاحبنفوذ تا امروز نگذاشتهاند او فردوسیپور از این برنامه برود» حمایت رسانههای نزدیک به اقتصاد مرکزی، از این مجری و برنامهساز صداوسیما: «او کینککنگ فوتبال ماست. او علی دهباشی مجلهی بخاراست»+ برنامهی فردوسیپور مثل همیشه این هفته از صداوسیما پخش خواهد شد.
پرسش:«آدمهای صاحبنفوذ تا امروز نگذاشتهاند او فردوسیپور از این برنامه برود»/ حمایت رسانههای نزدیک به اقتصاد مرکزی، از این مجری و برنامهساز صداوسیما: «او کینککنگ فوتبال ماست. او علی دهباشی مجلهی بخاراست»+ برنامهی فردوسیپور مثل همیشه این هفته از صداوسیما پخش خواهد شد.
پرسش از این مجری و برنامهساز صداوسیما این است: اگر استقلال دارد؛ و در فضای غیرانحصاری مخاطب دارد؛ چرا از این سازمان وابسته به اقتصاد مرکزی جدا نمیشود و کسبوکار آزاد خود را بهراه نمیاندازد؟
خبرآنلاین با تیتر "بهمسلخ بردن عادل فردوسیپور" نوشت: «این روزها شایعه تعطیلی برنامه پربیننده «نود» جدیتر از گذشته به گوش میرسد.
محدثه واعظیپور در خبرآنلاین نوشت: اگرچه تعطیل شدن برنامه پربیننده و جذاب «نود» اتفاقی ناگوار به ویژه برای فوتبالدوستان محسوب میشود، اما مسیری که تلویزیون در این سالها پیموده این ماجرا را قابل پیشبینی کرده است. در تمام این سالها و در مقاطع مختلف بارها زمزمه تعطیلی برنامه و حذف عادل فردوسیپور به گوش رسیده، اما با حمایت بعضی چهرههای بانفوذ سازمان این اتفاق به تاخیر افتاده است، این بار گویا ماجرا جدیتر از قبل است. دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد و «نود» به خاطر ویژگیهای مجریاش به محاق خواهد رفت. همان طور که فریدون جیرانی از «هفت» کنار گذاشته شد و برنامهاش، همانی شد که صدا و سیما میخواست، تریبون یک نوع نگاه، خنثی و بیهویت. عادل فردوسیپور، فریدون جیرانی، جهانگیر کوثری، منصور ضابطیان و چند نام دیگر، جدا از امتیازها و نقاط ضعفشان همانی نیستند که سازمان بزرگ صدا و سیما از یک مجری انتظار دارد. مهران مدیری گزینه بهتری برای صدا و سیماست، هنرمندی که میتواند سخنگوی یک جریان خاص باشد و زیر بار هم نرود که «دورهمی» فرصتی برای تاختن به چه کسانی بوده و بابت این هزینه کردن از محبوبیت و شهرت، چه منافعی نصیبش شده.
در این سالها، مجری و برنامه ساز بودن در تلویزیون اصولی داشته، برای این که فرصت داشته باشید از این برنامه به آن برنامه بروید، ماهها روی آنتن زنده باشید، لازم نیست سواد، تسلط یا دانش ویژه داشته باشید. مهم این است الفبای کار در رسانه ملی را بدانید. بر اساس این معیارها تعداد چهرههایی که طبق مقررات و قواعد صدا و سیما، طراز مجری بودن را به دست میآورند بسیار اندک و محدود هستند. حذف قدیمیترها فضای دیده شدن نورسیدهها را باز میکند. تلویزیون در ساختن چهره و ستاره استاد است، هر وقت هم کارش با این چهرهها تمام شد، آنها را از داشتن یک برنامه تاثیرگذار محروم میکند.
حاصل سیاست گذاری چندین ساله، در کاهش کیفیت برنامهها و جنس سریالها و اجرای مجریها مشهود است. با وجود افزایش تعداد شبکهها، بسیاری از مخاطبان این رسانه همچنان بهترینها را در گذشته جستجو میکنند. به همین دلیل شبکه آیفیلم، یکی از پر بینندهترین شبکههای تلویزیون است.
خبر آنلاین در ادامه نوشت: در تعطیلی برنامه «نود» خیر و برکتی برای تلویزیون و شبکه سه وجود ندارد، حتی با حساب سرانگشتی هم میتوان فهمید که بخش قابل توجهی از آگهیها و پولی که به سازمان سرازیر میشود، قطع خواهد شد. بخش دیگر، بینندگان میلیونی این برنامه هستند که البته برای سازمان اهمیتی ندارند، اما پس از عادل، به تماشای برنامه مجری دیگری نخواهند نشست و جذب شبکههای دیگر تلویزیون نخواهند شد. بسیاری از ایرانیان تنها از تلویزیون، «نود» را میبینند، و پس از فردوسیپور ترجیح خواهند داد همان چند ساعت را پای رسانههای دیگر بگذرانند. بدون این مجری و برنامهساز، کمبودی در صدا و سیما برای مدیران حس نمیشود. در این سالها و با وجود انتقاد رسانههای مختلف، حذف انبوهی از برنامهسازان، مجریها و تهیهکنندهها برای مدیران رادیو و تلویزیون اهمیتی نداشته. آنها دلخوش به کپیبرداری نازل از سریالهای ترکیه با مضمون خیانت، قتل و مثلثهای عاشقانه هستند. گروهی از برنامهسازان و مدیران منتسب به یک جریان، با بودجههای هنگفت در همه شبکهها مشغول به کارند، اما رضا عطاران نمیتواند برای تلویزیون سریال بسازد. حاصل این سیاست گذاری چندین ساله، در کاهش کیفیت برنامهها و جنس سریالها و اجرای مجریها مشهود است. با وجود افزایش تعداد شبکهها، بسیاری از مخاطبان این رسانه همچنان بهترینها را در گذشته جستجو میکنند. به همین دلیل شبکه آیفیلم، یکی از پر بینندهترین شبکههای تلویزیون است.
تعطیلی «نود» مانند تعطیلی «هفت» جیرانی نشان دهنده تسلط یک نگاه و تفکر در برنامهسازی تلویزیون است. گویا مجری نباید صاحب سلیقه و هویت باشد، مهم نیست یک برنامه گاف بدهد، بیننده را گمراه کند یا دکانی برای جذب اسپانسر باشد. مهم نیست برای خنداندن مردم به شوخیهای سطح پایین و سبک رو بیاورند. مهم نیست که از تریبون تلویزیون برای پروژههای شخصی هزینه و تبلیغ شود. اینها برای مدیران بالادستی در تلویزیون اهمیت ندارد. اما یک مجری نباید صدای مردم سرزمینش باشد. عادل فردوسیپور و برنامهاش ضعفها و مشکلاتی دارند و داشتهاند اما او معمولا تلاش کرده کنار مردم بایستد، کنار اصول و قانون. در بزنگاههای اجتماعی منفعل و ساکت نبوده و با شادی مردم خندیده و با اندوه آنها، سوگوار شده. تلاش کرده فساد و بیقانونی در فوتبال را نقد کند و از مدیران بانفوذ ورزشی نترسیده. تلویزیون بابت هزینهای که داده تا عادل، آزمون و خطا و رشد کند، به محبوبیت و شهرت برسد و وزنهای مقابل رشد فساد و خطا در سیستم فوتبال باشد، دلواپسی ندارد. حتی به دنبال حفظ این سرمایه نیست.
خبر آنلاین در انتها نوشت: حیات حرفهای فردوسیپور با حذف «نود» تمام نمیشود. اگرچه او عمرش را پای این برنامه گذاشته، ولی جهان محدود به صدا و سیما نیست و فردوسیپور فضاهای دیگری برای ادامه مسیری که با «نود» شروع کرده، دارد. این بار هم شکست خورده بازی، مدیرانی هستند که خودی و ناخودی میکنند و با حذف چهرههای موثر، آنها را به تاریخ و به قلب مردم میسپارند. جایی که قضاوت درباره عملکرد افراد، شامل مصلحت اندیشی و بخشنامه و آییننامه نیست.
از سوی دیگر عصرایران به نقل از فرهنگستان فوتبال نوشت:
آیا روح پریشان و بازیگوشش ـ که هنوز مثل کودکی دهساله دنبال هر توپ فوتبالی میدود ـ به او کمک خواهد کرد که همیشه در اتوبانهای پرتردد و خطرناک ایرانی گل کوچک بازی کند و جان به سلامت ببرد یا یک روز، یک وقت و در یک لحظه کامیونی با بار سیاست، اقتصاد یا هر چیز هولناکی از راه می رسد که رانندهاش خبر ندارد «دنبال هر توپ، همیشه کودکی می دود؟!»
عصرایران؛ احسان محمدی- عادل فردوسیپور کینگ کُنگ فوتبال ماست. مثل او میتواند در چند دقیقه شهری را بههم بریزد، مثل او میتواند روی آسمانخراش امپایر استیت یا میلاد برود و قدرتش را به رخ همه بکشد.
مثل او میتواند تا سرحد محبوبهای تمامعیار پیش چشم دوربینها دلبری کند. مثل او میتواند ویران کند یا بسازد. همان که محسن چاوشی میخواند: ترکیبی از دو چیزی؛ آبادی و خرابی!... فقط بستگی دارد شما کدام طرف ماجرا ایستاده باشید!
او از برج لغزندهی فوتبال ایران بالا رفته است. 20 سال است که از این برج ـ که بسیاری از سلطانها و ژنرالها و امپراتورهای فوتبال از آن سقوط کردهاند ـ بالا رفته و در بدترین حالت چند بار لیز خورده است. درست مثل فیلمهای سینمایی. لیز خورده اما در آخرین لحظه، مردم دستش را گرفتهاند، رسانهها طنابی شدهاند که او را نگهدارند یا خودش آنقدر باهوش بوده که جایی، گوشهای از این برج یخی ریسمان نجاتی برای روز مبادا پنهان کرده باشد.
نوشتن در مورد مردی که به عنوان یک مجری و گزارشگر در تلویزیون ایران کارش را آغاز کرد و حالا به تنهایی به یک برند تبدیل شده است کار آسانی نیست. او برخلاف اینکه تلاش میکند چراغ قوه به تاریکخانهها بیندازد اما ترجیح میدهد خودش در قسمت کمنور ماجرا بایستد. تن به مصاحبه نمیدهد، به ندرت در برنامههایی غیر از آنچه خودش تولید میکند حاضر میشود و آنقدر درگیر کارهای مختلف است که انگار وقتی برای دیگران ندارد.
نوشتن در مورد او آسان نیست چون تنها ستارهی تاریخ لیگ برتر ایران است که مثل قالی کرمان ـ زادگاهش ـ هرچه بیشتر عمر میکند و پا میخورد قیمتیتر میشود. علی دایی، خداداد عزیزی، احمد مومنزاده، حامد کاویانپور، محرم نویدکیا، علیرضا واحدی نیکبخت، عبدالجلیل گلچشمه، ادموند بزیک، جواد نکونام، محمود کریمی و دهها بازیکن دیگر که در تاریخ لیگ برتر فوتبال ایران به واسطهی بازیهای با کیفیتشان خوش درخشیدند و سر انجام، کفشهایشان را آویختند، اما عادل فردوسیپور همچنان با لبخندهای دنداننما، موهای مجعد و خودکاری که لای انگشتهایش ژیمناستیک بازی میکند ستارهای است که نشانهای از افول در او دیده نمیشود.
حتی تیمهایی مثل «شیرینفراز» کرمانشاه، «گهر درود»، «پیام» مشهد و «شهید قندی» یزد در دوران او ظهور، صعود و سقوط کردند و دیگر کسی از آنها در سطح اول فوتبال ایران نامی نمی شنود اما عادل فردوسی پور هنوز هم یک رفرنس به شمار می رود. آیا او از تیم های فوتبال هم بزرگتر است؟
او البته منتقدان خودش را دارد. کسانی که بر این باورند عادل ـ برخلاف نامش ـ هرگاه اراده کند می تواند ظلم را در جلد شکلات آنقدر شیرین به خورد مردم بدهد که کسی تلخی آن را حس نکند. آنها می گویند اگر حمایت عادل فردوسیپور نبود حتی «کارلوس کی روش» هم دوام نمی آورد. تخصصش به جان هم انداختن آدمهاست، درست وقتی خودش روی صندلی تکیه زده و لبخند می زند یا روی کاغذ خطهای بی معنی می کشد و ...
او مثل علی دهباشی ـ که می شود مجلهی «بخارا» را فرزندش عنوان کرد ـ پدر معنوی برنامهی ۹۰ است. پرمخاطبترین برنامهی تلویزیونی پس از انقلاب که توانسته است نزدیک به 20سال، انبوهی از ایرانیان را جادو کند. وقتی این برنامه آغاز به کار کرد سعید عزتاللهی هافبک تیم ملی فوتبال ایران تنها دو سال داشت و مهدی قائدی و الهیار صیادمنش بازیکنان استقلال اصلاً به دنیا نیامده بود!
پسر 20 سالهی عادل فردوسیپور گرچه در سایهی حمایتهای مدیران تلویزیون بزرگ شده است اما هویتی مستقل دارد. گاهی لوس میشود، دعوا راه میاندازد و قهر میکند اما هنوز قابل اعتماد است.
برنامهی ۹۰ علیرغم همهی نقدهایی که برخی به آن وارد می کنند به شدت به عادل فردوسیپور وابسته است و با حذف او می شود حدس زد که تا سرحد یک برنامهی معمولی سقوط میکند. این گرچه نقطهی قوت فردوسی پور به شمار می رود اما پاشنهی آشیل برنامه هم است.
برنامهای که حتی در سالهای قهر مردم با رسانهی ملی، تاج سر تلویزیون بود. رسانهای که البته چندان به پسرانش وفادار نیست و بارها به راحتی آنها را در اوج شهرت کنار گذاشته است. کافی است فرزاد حسنی، علی ضیا، رضا رشیدپور و ... را به یاد بیاورید.
اما حتی وقتی روزنامهی پرقدرت کیهان به فردوسیپور تاخت که چرا در شب میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) در سوگ ناصر حجازی سیاه پوشیده و برنامه را در چنان شبی به سمت یک سوگواری هدایت کرده است، یا وقتی او با علیآبادی و دار و دستهاش یا نمایندگان پرهیاهوی مجلس وارد کارزار شد حمایتش کردند و تنهایش نگذاشتند و به قول خودش ماند تا از « حق و حقیقت» دفاع کند.
عصر ایران به نقل از فرهنگستان فوتبال در ادامه نوشت: در فوتبال ایرانی خیلیها به عادل فردوسیپور مدیون هستند. از مدیران و تماشاگران و فوتبالیستها گرفته تا پسر جوانی که مرتکب قتل شده بود و تنها با وساطت فردوسیپور او، خانوادهی مقتول راضی به گذشت از حکم قصاص شدند. چند مجری دیگر تلویزیون را می توانید مثال بزنید که توانسته باشند جان یک نفر را به او بازگردانند؟
عادل فردوسیپور خوشبخت است چون کاری را انجام می دهد که برایش لذتبخش است. فوتبال میبیند، فوتبال میخواند و فوتبال گزارش میکند. مثل باغداری که عاشق انگور است و حالا تاکستانی دارد که میتواند در آن غوطهور شود.
او بیش از هر مجری دیگری در تلویزیون در این سالها تحسین شده و مدال و تندیس گرفته است. اگر هزاران سال پیش در یونان به دنیا میآمد ممکن بود به یکی از خدایان المپ تبدیل شود. چیزی در مایهی «آرس» خدای جنگ، «هفائستوس» خدای آهن و آتش یا «آپولون» خدای روشنایی و موسیقی. البته به احتمال زیاد، اسمش را می گذاشتند «عادلوس» خدای شبهای دوشنبه!
این نوشتار در پی تحسین یکسرهی عادل فردوسی پور نیست. مردی که کمتر کسی از زندگی خصوصیاش چیزی میداند. همان جایی که ممکن است یک ابرمرد شکستناپذیر را در بیرون از خانه، به مردی تنها و در هم فشرده تبدیل کند. آیا عادل فردوسیپور در تنهاییاش به همان اندازه خوشبخت است که از دریچهی چشم علاقمندانش دیده میشود؟
آیا روح پریشان و بازیگوشش ـ که هنوز مثل کودکی دهساله دنبال هر توپ فوتبالی میدود ـ به او کمک خواهد کرد که همیشه در اتوبانهای پرتردد و خطرناک ایرانی گل کوچک بازی کند و جان به سلامت ببرد یا یک روز، یک وقت و در یک لحظه کامیونی با بار سیاست، اقتصاد یا هر چیز هولناکی از راه می رسد که رانندهاش خبر ندارد «دنبال هر توپ، همیشه کودکی می دود؟!»
عصر ایران به نقل از فرهنگستان فوتبال در انتها نوشت: حتی اگر عادل فردوسیپور را دوست نداشته باشید باز هم نمیتوانید او را انکار کنید. او یکی از ستارههای فوتبال ایران است که هرچه سنش بیشتر می شود باهوشتر، بذله گوتر، مشتاقتر و البته خوشتیپتر می شود!
و بالاخره بازتاب نوشت: برنامه تلویزیونی «نود» دوشنبه از شبکه سه سیما پخش میشود. برنامه «نود» که هفته گذشته به دلیل بازیهای لیگ ملتهای اروپا روی آنتن نرفته بود از این هفته طبق روال معمول خود (دوشنبه) بعد از اخبار شبانگاهی از شبکه سه سیما پخش میشود. برنامه تلویزیونی «نود» کاری از گروه ورزش شبکه سه سیما به تهیهکنندگی و اجرای عادل فردوسیپور است.
حالا پرسش کافه سینما از این مجری و برنامهساز صداوسیما این است: اگر ادعای استقلال دارد؛ چرا از این سازمان وابسته به اقتصاد مرکزی جدا نمیشود و کسبوکار آزاد خود را بهراه نمیاندازد؟!
###